حافظ ديوان/ نه هر که چهره برافروخت دلبري داند
نه هر که آينه سازد سکندري داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داري و آيين سروري داند
تو بندگي چو گدايان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروري داند
غلام همت آن رند عافيت سوزم
که در گداصفتي کيمياگري داند
وفا و عهد نکو باشد ار بياموزي
وگرنه هر که تو بيني ستمگري داند
بباختم دل ديوانه و ندانستم
که آدمي بچهاي شيوه پري داند
هزار نکته باريکتر ز مو اين جاست
نه هر که سر بتراشد قلندري داند
مدار نقطه بينش ز خال توست مرا
که قدر گوهر يک دانه جوهري داند
به قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد
جهان بگيرد اگر دادگستري داند
ز شعر دلکش حافظ کسي بود آگاه
که لطف طبع و سخن گفتن دري داند
نتيجه تفال :
1- روحيات جنابعالي ساده ارام خوب فرشته خود خوش شانس صميمي خوش گذران اهل گردش و ميهماني اهل خوردن ولي خير عاقل خوش باطن رفيق پرور راستگو سخاوتمند نظر بلند بي ريا درويش مسلک اشتباه کار اهل ريسک بي پروا
2- خواجه در بيتهاي 1-2-3- فرمايد ( چنين نيست که هر کس لاله رخسارش فروزان گرديد و جمال آرايي کرد مي تواند دل بربايد چنان که هر کس چون اسکندر آينه سازي بداند آيينه اسکندري داشته باشد و مانند او جهانگيري کند ) ( اين چنين نيست که هرکس کلاه را ماليل به طرفي بر سر گذاشت و با غرور برجاي خود تکيه زد رسم فرمانروايي و آقايي را م يداند ) ( تو مانند گايان مباش که تا مزدي نگيرند کاري نم يکنند زيرا محبوب تو رسم چاک رنوازي و مهرباني را خوب مي داند ) جنابعالي حديث مفصل بخوانيد از اين سه معني
3- سعي کنيد بين دوست و دشمن تفاوت قائل شويد و راز دل حود را با هرکسي نگوييد اگر چه دوستان زيادي دور جنابعالي جمع شده اند ولي همه محرم اسرار نم توانند باشند در کارها قدري دور انديش باشيد و با عجله تصميم نگيريد زيرا آتش تند زود سرد و خاکستر مي شود
4- براي انجام اين نيت هنوز مقدماتش کاملاً فراهم نشده بهتر است اجازه بدهيد که با تلاش سرعت عمل و دقت مقدمات آن آماده شود
5- مسافر جنابعالي حالش خوبست اما قدري کار او به طول مي انجامد که اين موضوع به سود او خواهد بود
6- کسي در انتظار ديدار شماست پس عجله کنيد مسافرت را توصيه م يکنم ولي خريد و فروش تفاوتي ندارد مژده يا مقامي در انتظار خانواده جنابعالي مي باشد مواظب باشيد حسودان شمار افريب ندهند
معاني لغات ( ۱۷۷ )
چهره برافروخت: چهره را به وسيله گلگون کردن بياراست .
دلبري داند :راه و رسم دلبري را مي داند .
نه هرکه آينه سازد ، سکندري داند :اينطور نيست که هر کس که قادربه ساختن آيينه باشد مي تواند مانند اسکندر باشد.
طرفِ کله: يک سوي کلاه .
تند نشست : با تکبر و مغرورانه نشست .
کله کج نهادن:کنايه از حرکات مغرورانه و تظاهر به بزرگي گردن .
کلاه داري : رياست ، سروري، صاحب کلاهي که نشانه بزرگي و شيخوخيت اواز آن کلاه مشهوداست .
بندگي : عبادت.
به شرطمزد:براي اجر و پاداش ومزد.
بنده پروري : مراعات حال بنده و زير دست کردن .
عافيت :سلامت ، تندرستي، و در اصطلاح صوفيه : زندگي آرام .
رند عافيت سوز: زيرکي که به زندگي آرام پشت پا مي زند.
گدا صفتي: با ظاهري به صورت گدايان ، با داشتن صفات گدايان و تهيدستان فروتني کردن و مانند تهيدستان متواضع بودن .
کيميا گري داند: راه ورسم به ثروت رسيدن را مي داند .
وفاي عهد : وفاي کردن به عهد ، انجام دادن آنچه تعهّد شده .
آدمي بچّه يي : بچّه آدمي ، فرزند آدمي بچّه آدميزادي .
شيوه پري : راه ورسم پري و جن ، کنايه از اينکه به مانند جن مي تواند د دل و جان حلول کرده وانسان را ديوانه کند.
سربتراشد: موي سر را چون قلندران بتراشد .
مَدار : خط گردش ، مسير ودور زدن .
نقطه بينش : مردمک چشم ، مرکز بينايي .
گوهر يکدانه: جواهر بي همتا.
جوهري : جواهر فروش ، گوهر فروش .
لطف طبع : لطافت طبع، ذوق و ظرافت طبع وسرشت .
سخن گفتن دري : با زبان فارسي سخن گفتن .
معاني ابيات ( ۱۷۷)
(۱)نه هر کسي که چهره خود را با آرايش گلگون کرد راه ورسم دلبري را مي داند ( و) نه هر کسي که به روش آيينه سازي آگاه است مي تواند مانند اسکندر باشد .
(۲) نه هر که کلاه خود را کج بر سر نهاد و مغرورانه با تکّبر نشست راه و رسم سروري و بزرگي را مي داند .
(۳) مثل گدايان به خاطر اجر و پاداش ، عبادت و بندگي و فرمانبرداري مکن زيرا دوست، خودش به خوبي به راه و رسم بنده نوازي و چاکر پروري آگاه است.
(۴) بنده همت آن زرنگ بي پروايم که به زندگي آرام بي اعتناست و با آنکه راه و رسم به ثروت رسيدن را مي داند ظاهري به مانند تهيدستان دارد.
(۵) چه به جا و به مورد است که وفاي به عهد و پيمان را ياد بگيري و گرنه به هر کس بنگري ، عهد شکني و ستمگري از او ساخته است.
(۶) دل ديوانه را ا دست دادم ( زيرا ) نمي دانستم که يک بچه آدميزاد کار جن و پري را با من مي کند .( يعني مرا ديوانه مي کند ) .
(۷)هزار معناي ظريفتر و باريکتر از مو ، در اين مطلبنهفته است که نه هر کسي که موي سر خود تراشيد ، به راه ورسم و آيين قلندري آگاه و واقف است .
(۱) گردش مردمک چشم من به خال صورت تو ( در اثر حرکت دادن سر تو) وابسته است ، زيرا ارزش گوهر بي همتا را جواهر شناس مي داند .
(۲) آنکس که از لحاظ قد و قامت و زيبايي چهره سر آمد خوبان زمانه شد اگر به داد دل عاشقان خود برسد همه جهان را خواهد گرفت.
(۳) آن کسي ريزه کاريها و محاسن شعر حافظ را در مي يابد که اهل ذوق و ظرافت بوده و به شيوه سخن گفتن دري و و يژگيها آن آگاهي داشته باشد.
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد