آخرين خبر/ ترسم که اشک در غم ما پردهدر شود
وين راز سر به مهر به عالم سمر شود
گويند سنگ لعل شود در مقام صبر
آري شود وليک به خون جگر شود
خواهم شدن به ميکده گريان و دادخواه
کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود
از هر کرانه تير دعا کردهام روان
باشد کز آن ميانه يکي کارگر شود
اي جان حديث ما بر دلدار بازگو
ليکن چنان مگو که صبا را خبر شود
از کيمياي مهر تو زر گشت روي من
آري به يمن لطف شما خاک زر شود
در تنگناي حيرتم از نخوت رقيب
يا رب مباد آن که گدا معتبر شود
بس نکته غير حسن ببايد که تا کسي
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
اين سرکشي که کنگره کاخ وصل راست
سرها بر آستانه او خاک در شود
حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست
دم درکش ار نه باد صبا را خبر شود
معاني لغات غزل(226)
پرده دَر : افشاگر.
پرده در شود: افشاگري کند ، سبب آبروريزي شود.
راز سر به مهر : راز پوشيده نگهداري شده ، سِرِّ نهان .
سَمَر: افسانه، زبانزد همگان.
در مقام صبر: بر اثر شکيبايي .
مگر شود: مگر ميسر شود ، شايد حاصل شود.
تنگنا:مجال تنگ ، مضيقه
.نخوت:تکّبر و ناز وغرور .
رقيب:مراقب، نگهبان.
نکته:لطيفه نهاني، معاني لطيف.
مقبول: مورد قبول، مورد پسند.
صاحب نظر:جمال شناس خُبره، کارشناسي زيبا شناسي .
سرکشي:سر بلندي ،ر سرافرازي با غرور
نافه:کيسه گره خورده مشک که حاوي ماده سياه معطر است و در زير شکم آهوي نر سرزمين ختن جا دارد.
دَم دَرکش: خاموش باش ، جلووي زبانت را بگير.
شرح ابيات غزل (226)
(1) از اين نمي ترسم که اشک ، پرده از غم عشق ما برگرفته و اين راز نهان زبانزد همگان شود.
(2) مي گويند که بر اثر شکيبايي و صبر ، سنگ معدن ، تبديل به لعل مي شود . آري چنين است اما هزار سختي و خون جگر خوردن اين کار صورت مي گيرد.
(3) بر آن سرم که گريان و شکايت کنان به ميکده بروم ، شايد آنجا رهايم از دست غم ميّسر گردد.
(4) ( به هر گونه دعا روي آورد و) از هر سو تير دعا رها کرد ه ام ، به اين اميد که يکي از آنها کارگر شود( و به هدف اجابت بخورد).
(5) اي عزيز، داستان ما را پيش معشوق بازگو کن اما نه آنچنان که به گوش نسيم صبا برسد.
(6) از اثر اکسيرعشق تو چهره من رنگ زرد طلا به خود گرفت . آري ! به برکت مهرباني شما! اينطور خاک به طلا مبدّل مي شود!
(7) از تکبر و غرور نگهبان معشوق سخت درمانده ودر شگفتم ، خدا نکند که فرو مايه بي سرو پا يي به جا و مقامي برسد.
(8) غير از زيبايي (ظاهري) چه بسيار معاني لطيف ديگري لازم است تا آن زيبا رو مورد پسند دل مردم صاحب نظر و صاحبدل قرار گيرد.
(9) اين حالت سرکشي و مقابله يي که در کنگره کاخ وصال نمودار است سرهاي منتظران بر آستانه او به خاک راه مبدل خواهد شد.
(10) حافظ! اکنون که زلف معطّر مشکين او در دست تو است خاموش مباش و گرنه نسيم صبا خبردار شده پرده دري مي کند.
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد
بازار