نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
کتاب

صوت/ غزل 237 حافظ؛ نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید

منبع
آخرين خبر
بروزرسانی
صوت/ غزل 237 حافظ؛ نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید
آخرين خبر/ نفس برآمد و کام از تو بر نمي‌آيد فغان که بخت من از خواب در نمي‌آيد صبا به چشم من انداخت خاکي از کويش که آب زندگيم در نظر نمي‌آيد قد بلند تو را تا به بر نمي‌گيرم درخت کام و مرادم به بر نمي‌آيد مگر به روي دلاراي يار ما ور ني به هيچ وجه دگر کار بر نمي‌آيد مقيم زلف تو شد دل که خوش سوادي ديد وز آن غريب بلاکش خبر نمي‌آيد ز شست صدق گشادم هزار تير دعا ولي چه سود يکي کارگر نمي‌آيد بسم حکايت دل هست با نسيم سحر ولي به بخت من امشب سحر نمي‌آيد در اين خيال به سر شد زمان عمر و هنوز بلاي زلف سياهت به سر نمي‌آيد ز بس که شد دل حافظ رميده از همه کس کنون ز حلقه زلفت به در نمي‌آيد تفسير غزل: بسيار بي قرار و بي تاب شده اي و همه چيز را از دست رفته مي بيني . رسيدن به کام و مراد را محال مي داني. دعا هم مي کني ولي نتيجه نگرفته اي مطمئن باش آنقدر عمر مي کني که به تمام آرزوهايت برسي. دل از خدا جدا نکن و اميدوار باش که در آينده اي نزديک به مراد خود خواهي رسيد. نگران و مضطرب هستي و مي ترسي به هدف خود نرسي اما نا اميد نبايد بود. خداوند با صابران است. معاني لغات غزل: زدلبرآمدم:از دل برآمدم ، از عهده دل برآمدم ، جلوي تندرويهاي دل را گرفتم. کار نمي آيد:کار به نتيجه نمي رسد. کار به انجام نرسيده و عملي نمي شود .زخود برون شدم: از خانه خود بيرون شدم ، خانه را خالي کردم . درين خيال به سر شد:عمر گرانمايه در اين خيال سپري شد. بَسَم:از بس مرا به بخت من:من به خاطر بخت من ، به خاطر بخت نامساعد من. معاني ابيات غزل: (1) جلوي زياده خواهي هاي دل را گرفتم ولي کار به نتيجه نمي رسد . از خانه دل خود بيرون شدم اما يار در آن پا نمي نهد . 
(2) عمر عزيز در اين خيال به سر آمد که زمان فتنه انگيزي زلف سياه تو روزي به پايان خواهد رسيد اما هنوز مي بينم که اين فتنه به پايان نمي رسد. 
(3) بسيار از دل خود گفتني هاي دارم که با نسيم سحر در ميان گذارم ، اما از بخت بد من امشب سحر نمي شود! 
(4) افسوس که عمر و مال در راه دوست فدا نکرديم دريغا که در راه عشق اينقدر فداکاري از دست ما ساخته نيست . 
(5) هيچ وقت تير ناله هاي سحري من به خطا نمي رفت. نمي دانم چه شده که اکنون يکي از آنها هم به هدف اجابت نمي رسد. 
(6) از بس دل بيمناک حافظ از همه کس رميده شده ، اکنون هم که در حلقه زلف تو پاي بند است از آن بند بيرون نمي آيد.
00:00/00:00

صوت/ غزل 237 حافظ؛ نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید

صوت/ غزل 237 حافظ؛ نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید
00:00
00:00
صوت/ غزل 237 حافظ؛ نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید
1 / 1
صوت/ غزل 237 حافظ؛ نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید
00:00
00:00
0.2 MB