نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
  2. برگزیده
کتاب

صوت/ غزل 317، فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم

منبع
آخرين خبر
بروزرسانی
صوت/ غزل 317، فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم
آخرين خبر/ فاش مي‌گويم و از گفته خود دلشادم بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم طاير گلشن قدسم چه دهم شرح فراق که در اين دامگه حادثه چون افتادم من ملک بودم و فردوس برين جايم بود آدم آورد در اين دير خراب آبادم سايه طوبي و دلجويي حور و لب حوض به هواي سر کوي تو برفت از يادم نيست بر لوح دلم جز الف قامت دوست چه کنم حرف دگر ياد نداد استادم کوکب بخت مرا هيچ منجم نشناخت يا رب از مادر گيتي به چه طالع زادم تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق هر دم آيد غمي از نو به مبارک بادم مي خورد خون دلم مردمک ديده سزاست که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک ور نه اين سيل دمادم ببرد بنيادم معاني لغات غزل (317) فاش : آشکارا . طاير : پرنده . قدس : بهشت . گلشن قدس : باغ بهشت . طاير گلشن قدس : مرغ باغ بهشت، کنايه از حضرت آدم . حادثه : پديده جديد، آنچه به تازگي به وقوع پيوسته . دامگه حادثه : بند و تله يي که در سر راه گسترده باشد، کنايه از عالم دنيا . مَلَک : فرشته . فردوس برين : بهشت بالا . دير خراب آباد : کنايه از دنيا . طوبي : درخت طوبي در بهشت و به حکم ضرورت شعري طوبي بدون الف مقصوره و با ياء ساکن قرائت ميشود . حور : زنان بهشتي سياه چشم . لوح : صفحه فلزي سفيد که اطفال بر روي آن مشق نويسند . کوکب : ستاره . منجم : ستاره شناس ، رَصَد کننده نجوم . طالع : بخت و اقبال و در اصطلاح نجوم درجه يي از منطقة البروج که در لحظه تولد هرکس در افق شرقي ظاهر باشد و قدما در سرنوشت اشخاص مؤثر مي دانستند . تا شدم … : از وقتي که شدم … . حلقه به گوش : فرمانبردار . جگر گوشه : فرزند دلبند . معاني ابيات غزل (317) 1) آشکارا مي گويم و به گفته خود مي بالم، من غلام و بنده عشقم و اين بندگي مرا از دنيا و آخرت فارغ و آزاد کرده است … 2) من پرنده باغ بهشتم، نمي دانم چگونه شرح دور افتادن خود را از آنجا و افتادن در اين دامي که دست حادثه در راهم گسترده بود بيان کنم … 3) من فرشته بودم و جايم در بهشت اعلي بود. آدم مرا به اين دنياي خراب آباد آورد … 4) (و) سايه درخت طوبي و دلبري حوريّه هاي بهشتي و لب حوض کوثر را همگي به خاطر عشق و وصال تو از ياد بردم . 5) (و در حال حاضر) جز تصوير اَلِفِ قامت يار (معشوق ازلي) بر لوح ضميرم نقش ديگري نيست . چه مي شود کرد، استاد ازل جز اين، حرف ديگري به من ياد نداد . 6) هيچ منجمي ستاره اقبال مرا نشناخت. خدايا من با چه سرنوشتي از مادر روزگار زائيده شدم ؟ 7) از آن زمان که غلام حلقه به گوش دَرِ ميخانه عشق شدم هر لحظه غمي تازه به مبارکباد من مي آيد . 8) بدان سبب مردمکهاي ديده، خون دل مرا مي خورند و سزاوار اين رنجند که چرا دل به جگرگوشه مردم بستم . 9) با سرِ زلف، اشک را از چهره حافظ پاک کن وگرنه اين سيل پي در پي اساس هستي مرا با خود خواهد برد . شرح ابيات غزل (317) وزن غزل : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن بحر غزل : رمل مثمن مخبون اصلم اوحـــــدي : اي که رفتي و نرفتي نفسي از ياد خــاک پاي تو چو گشتم چه دهـــي بر بادم کمال خجند : باز در عشق يکي دل به غلامي دادم خــواجــه را گــو که بيايـد به مبــارکبادم سعــــدي : من از آن روز که در بند توام آزادم پــادشــاهم که به دست تـو اســـير افــتادم * در شرح غزل 303 که به همين وزن و قافيه است، گفته شد که حافظ آن غزل را به استقبال سعدي و به صورت يک غزل ساده عاشقانه و با مضامين دلپذير عشقي سروده و هنر خود را به معرض نمايش گذاشته است، کاري که کمتر حافظ به آن پرداخته و سعي او هميشه براين بوده است که غزل هايش داراي ابعاد ظاهري عشقي و باطني عرفاني و با محتواي ايهامات و تعابير سياسي موضوع روز باشد تا در طول تاريخ از زمان سرودن تا پايان عمر زبان فارسي، در نزد هر خواننده با هر سليقه يي تازه و بديع جلوه نمايد . چنين گمان مي رود که حافظ پس از هنرنمايي در غزل پيشين که علي الظّاهر از معاني عرفاني در آن اثري به چشم نمي خورد، بلافاصله به سرودن اينغزل پرداخته تا در آن فشرده نظريّات عارفانه خود را بازگو کرده باشد . همانطور که در معاني ابيات اين غزل مشاهده مي شود شاعر در اين غزل 9 بيتي، هفت بيت اول آن را با معاني متصل به هم سروده به نحوي که مي توان مفاهيم اين 7 بيت را موجزترين شرح حال حافظ عارف دانست و خوانندگان محترم با مطالعه يکبار ديگر معاني اين 7 بيت مي توانند پس از 700 سال عيناً به اصول عقايد عرفاني اين شاعر عارف و بزرگ ادبيات فارسي دست يابند. شاعر براي آنکه به غزل خود صورت عشقي داده باشد آن را با ابيات 8 و 9 به پايان مي برد . در پايان شاعر تشبيه دامگه حادثه را از نظامي در مخزن الاسرار گرفته و استقبال کرده است که ميگويد : بـــا قــــفس قـــالب از ايـــن دامگــــاه مـــــــرغ دلش رفت بــــه آرامگـــــاه يا درباره کوکب بخت، نظامي در خسرو شيرين مي فرمايد : بـــه روز مــــن ســـتاره بــر مـــياياد بـه بـخت مــن کس از مـــادر مــزايــاد با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد
00:00/00:00

صوت/ غزل 317، فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم

صوت/ غزل 317، فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم
00:00
00:00
صوت/ غزل 317، فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم
1 / 1
صوت/ غزل 317، فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم
00:00
00:00
0.2 MB
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره