آخرين خبر/ عيشم مدام است از لعل دلخواه
کارم به کام است الحمدلله
اي بخت سرکش تنگش به بر کش
گه جام زر کش گه لعل دلخواه
ما را به رندي افسانه کردند
پيران جاهل شيخان گمراه
از دست زاهد کرديم توبه
و از فعل عابد استغفرالله
جانا چه گويم شرح فراقت
چشمي و صد نم جاني و صد آه
کافر مبيناد اين غم که ديدهست
از قامتت سرو از عارضت ماه
شوق لبت برد از ياد حافظ
درس شبانه ورد سحرگاه
معاني لغات غزل (417)
عيش: خوشدلي، زندگي خوش.
مدام: 1- ادامه دار، پيوسته، 2- شراب.
لعل: (استعاره) لب يار.
دلخواه: مطلوب، دلپذير، دوست داشتني.
کارم به کام است: 1- کار من موافق آرزو و دلخواه جريان دارد. 2- سرو کارم با کام و دهان معشوق است.
سرکش: 1- نافرمان، 2- سرفراز
گه جامِ زرکش: گاهي پياله زرين شراب بنوش.
گه کام دل خواه: گاهي کام دل بگير.
افسانه کردن: سر زبانها انداختن، شهره کردن.
از دست زاهد: به علت رفتار زاهد، از دست اعمال و رفتار ناهنجار زاهد.
فعل عابد!: کارهاي ناپسند عابد، مکر و حيله عابد.
استغفرالله: پناه بر خدا، طلب آمرزش از خدا دارم.
چشمي و صد نم: چشمي با صد اشک (واو عاطفه به منظور تخصيص).
کافر مبيناد: الهي نصيب کافر نشود.
عارض: چهره، صورت.
شوق: اشتياق، رغبت، آرزومندي.
معاني ابيات غزل (417)
(1) از لب لعل دلپذير (يار) پيوسته زندگي خوشي دارم و سپاس خداي را که کارها بر وفق مراد پيش ميرود.
(2) اي بخت سرفراز من، او راتنگ در آغوش بفشار (و) گاهي جام باده زرين بنوش و گاه کام دل از او برگير.
(3) مرشدهاي نادان و شيخ هاي راه از چاه باز نشناخته ما را به لااباليگري شهره شهر کردند.
(4) از رفتار ناهنجار زاهد و کارهاي ناپسند عابدِ مکار از زهد و عبادت توبه کرده و به خدا پناه ميبرم.
(5) جان من، سرگذشت دوري تو را چگونه با ديدگاني با صد اشک و جاني با صد آه شرح دهم؟
(6) اين اندوه که از رشک اندام موزون و چهره زيباي تو به سرو بوستان و ماه آسمان دست داده نصيب کافر نشود!
(7) اشتياق (بوسه و مکيدن) لبت درس شبانه و دعاي صبحگاهي را از ياد حافظ برد.
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد
بازار