نماد آخرین خبر

«مارک تواین» نویسنده ای برای تمام فصول

منبع
برترين ها
بروزرسانی
برترين ها/ اصطلاح کوچه و بازار به بعضي کيفيات و اشيا و آدم ها مي گويند «عمر»؛ عمري احتمالا مفهومش اين است که آن کيفيت يا شيء يا آدم تمامي ندارد، تاريخ انقضا ندارد؛ براي مثال کفش عمري يعني کفشي که حالاحالاها کار مي کند. براي آدم، رفيق عمري يعني رفيقي که تا هستي کنار هست و رفاقت مي کند و الخ؛ اما شايد نشود اين اصطلاح زبان مخفي را در ادبيات هم به کار برد، بعضي از نويسنده ها عمري هستند، هميشه تزاه اند، تمامي ندارند انگار؛ هميشه و در هر دوره اي خواندن آثارشان مفرح و آموزنده است. نمونه اش همين «مارک تواين». از ميانه هاي دهه 30 شمسي، آثار مارک تواين به فارسي ترجمه و منتشر شده اند و اکنون با گذشت نيم قرن از اين رخداد همچنان نام و آثار او در بازار کتاب ايران حضور زنده اي دارند و برخي از کتاب هايش را چندين ناشر با چندي ترجمه مختلف منتشر کرده اند. در اين ميان دو رمان «تام ساير» و «هلکبري فين» از همه محبوب تر و معروف تر هستند. خاصه دومي با آن ترجمه درخشان نجف دريابندري. «شاهزاده و گدا» هم احتمالا در رتبه سوم شهرت و محبوبيت قرار مي گيرد؛ اما اينکه حالا در اين نوشتار به سراغ مارک تواين آمده ايم هم از آن کارهاست؛ ماجرا اين است که همين ماه گذشته نشر «چشمه» کتاب «علم عليه شانس» را با ترجمه حقير روانه بازار کتاب کرد و گفتيم بد نيست به اين بهانه قدري درباره استاد سبيلوي آمريکايي گپ ب «علم عليه شانس» جلد دوم از مجموعه داستان هاي کوتاه مارک تواين است که جلد اولش هم چند سال پيش با عنوان «شانس» به بازار آمد و دو جلد ديگر نيز قرار است در آينده منتشر شود تا خوانندگان ايراني کل داستان هاي کوتاه تواين را در يک مجموعه چهار جلدي در اختيار داشته باشند. 2- گفتيم که مارک تواين يک نويسنده عمري است؛ اما دليل اين جاودانگي و درخشش چيست؟ مي شود قدري در اين باب حرف زد. تواين که او را پيشگام ادبيات نوين آمريکا مي دانند، رمان هايش را با استفاده از دو فرم بسيط سفرنامه و بيوگرافي سو شکل مي داد. داستان هايش عمدتا از تجارب کودکي و نوجواني خودش از زندگي در حوالي رود «مي سي سي پي» بينه مي گرفت و تواين اين هنر را داشت که ضمن پايبند بودن به اصل سرگرم کنندگي ادبيات، مفاهيم انساني و جهان بيني بسيار احترام برانگيز خود را نيز به متن داستان هايش تزريق کند؛ به همين دليل با وجود روساخت نسبتا ساده اي که داستان هايش دارند و حتي تا حدي به سبک «رمانتيک ماجرايي» (Romantic Adventure) و اکثر رمان نويسان پيشگام ادبيات انگلوساکسون- مانند رابرت لوييس استيونسون و دانيل دفو- نزديک مي شوند، تواين هميشه حرف هاي زيرپوستي تري دارد و در عين حال آن قيد و بندها و ادبيات فاخر رمان کلاسيک را در کارش کم رنگ کرده است. تواين به همين دليل فاصله معناداري مي گيرد از نويسندگان اهل بريتانيا و اسلاف امريکايي خود. او زبان و داستان و فلسفه را در دل جامعه آمريکا مي جويد و همواره نگاهي طنزآلود و طعنه آميز به اين فرهنگ نوپا دارد. تواين به خاطر پيشينه پرمشقت زندگي خود آگاهي عميقي که از شيوه زندگي طبقه فرودست داشت، کاستي هاي اين جامعه نوين را در داستان هاي خود بازتاب مي داد. از ديگر سو به خاطر شم روزنامه نگار ي خود گزارشگر و توصيف گري دقيق بود و در نهايت مهم ترين عنصر آثارش- يعني طنز- را وارد کار مي کرد و به نوعي از داستان مي رسد که همه چيز داشت: سرگرم مي کرد، تحليل جامعه شناسانه ارائه مي داد، فلسفه اي پشتش بود، نقد سياسي داشت، مي خنداند، مي گرياند و به فکر فرو مي برد. آفرينش داستان هايي با اين کيفيت ها شايد هنوز هم آرزوي هر نويسنده اي باشد. اهميت تواين وقتي بيشتر آشکار مي شود که توجه کنيم او پيش از خود نمونه اي در اختيار نداشت که به اين سبک و سياق بنويسد؛ يعني خودش اولين بود و نويسندگان ديگر تا دهه هاي متمادي و شايد تا همين حالا تحت تاثير او قرار داشتند. همينگوي، فاکنز، استين بک، لينجر، راث و ده ها نام ديگر را مي توان فهرست کرد که همگي به تاثير نوشته هاي مارک تواين بر آثار خود اعتراف کرده و او را ستوده اند. 3- دنياي آثار مارک تواين، دنياي بيماري است؛ در «تام ساير» معصوميت کودکان در محاصره فساد و بزهکاري از يک سو و تعاليم نادرست از سويي ديگر به تصوير کشيده مي شود؛ دنياي «هکلبري فين» دنياي تلخ برده داري و تبعيض و توهين و فقر و خشونت و شايد است و «ويلسون کله پوک» غربت تفکر را در جامعه آمريکا نشان مي دهد: آنکه از همه داناتر است، چنان براي مردم غريب و نامفهوم جلوه مي کند که ابله خطابش مي کنند. «شاهزاده و گدا» از دنياي مي گويد که آدم هاي فرادست و فرودستش از سرنوشت هم بي خبرند و چنان نسبت به هم بيگانه اند که وقتي جايشان به تصادف عوض مي شود، هر دو وضعيت تراژيکي را تجربه مي کند: شاهزاده در ميان فقر به ديوانگي متهم مي شود و تام کانتي در درباره همين انگ را مي خورد. اين دنياي ناموزون و برسازنده نوعي کمدي- تراژدي عميقا فلسفي است. تواين به تناوب به تعريف تمدن و قوانين اجتماعي و حکومت ناشي از آن طعنه مي زند و ناکارآمدي عرف و قانون را گوشزد مي کند؛ اما تمام اين مفاهيم باعث نمي شود او از داستان گويي غافل بماند و شروع به موعظه کند. حتي در اثري چون «بشر چيست» نيز که خصلتي خطابه اي و فلسفي دارد، نظر هوشمندانه تواين کنترل همه چيز را در دست دارد. 4- داستان کوتاه تواين براي خودش حکايت ديگري دارد. شخصا زماني که قرعه ترجمه آثارش به نامم خورد، با همان تصوري که از رمان هاي او داشتم به سراغش رفتم؛ اما ديدم اساس دنياي کارهاي کوتاهش متفاوت است. تواين در داستان کوتاه تزي دارد که خودش نامش را «فکاهه آمريکايي» گذاشته؛ داستان هايي که که قرار نيست چندان بخندانند يا طنز سياه و تلخي داشته باشند؛ داستان هايي با روساختي ساده درباره رخدادهايي ساده و تکرارناپذير در هر عصر و زماني که موقعيت هاي کميک جالبي را رقم مي زنند. تواين بيشتر در اين داستان ها با «مردم» سر و کار دارد. از کشيش و پزشک تا کارگر و ملوان، از وکيل و وزير تا بزهکار و قاتل، از نويسنده و هنرمند تا قمارباز و مي خواره؛ هيچ قشر و حرفه و رسته اي از گزند طنز او در امان نيست. او مدام در حال اثبات ناکارآمدي سيستم اداره جامعه، مناسبات بيمارگونه ميان آدم ها و تفاهم نداشتن زوج ها بوده. از يک نظر شايد تعبير گزافي نباشد اگر بگوييم طنزي حافظ وار در داستان هاي او وجود دارد. در عين حال گاه از نظر فرمي کارهاي غريبي انجام مي دهد که در حد کشف هاي پسامدرن است: خاطرات آدم و حوا را به زبان طنز مي نويسد، يک ملودرام عاشقانه را در ميانه رها مي کند و به خواننده مي گويد نمي تواند داستان را ادامه دهد چون موقعيت خيلي دشواري به وجود آمده. داستاني مي نويسد درباره روايتي که در نهايت مي فهميم کاملا نامعتبر است و از ابتدا به بيراهه رفته و... اين حجم خلاقيت واقعا خيره کننده است. آن هم براي نويسنده اي که در قرن 19 کارش را آغاز کرده در پايان نخستين دهه قرن بيستم از دنيا رفته است. چنين است که نويسندگان بزرگ آمريکايي همه از او به عنوان پدر معنوي خود ياد مي کنند و قول معروفي درباره اش هست که «پيش از او ادبيات آمريکا وجود نداشت. معمولا در هنر و ادبيات، آغازگران بيشتر اهميت خود را مديون پيشگامي شان هستند؛ يعني راهي را آغاز کرده اند؛ اما آثارشان بهترين نمونه آن سبک و سياق نيست. البته مارک تواين نه تنها صاحب سبک و پيشگان بوده، در نوع خودش بهترين هم هست. نويسندگان بسياري پس از او تلاش کردند به آن جايگاه رفيع نزديک شوند؛ اما تواين همچنان با سبيل سفيد و پيپ ساخته شده از ساقه ذرت، روي صندلي گهواره اي خود بر تارک ادبيات آمريکا نشسته و تاب مي خورد و نيشخند مي زند. 5- اگر کسي حوصله خواندن کلاسيک ها را ندارد و مثلا از حجم آثار داستايوسکي و تولستوي مي ترسد و حوصله قصه هاي تلخ ديکنز و هوگو را ندارد و نام استاندال چندان جذبش نمي کند و جين آستين و خواهران برونته زيادي برايش کسل کننده و کهنه جلوه مي کند، مارک تواينانتخاب مطمئن و درجه يکي است. قصه اش را مي گويد، اطناب ندارد، شوخ است، هزار حرف حساب در کارش هست و کاريزماي عجيبي هم دارد. دست کم براي کساني که دغدغه جدي ادبيات دارند، خواندن «هکلبري فين» از هر کتاب نقد و نظريه ادبي و هر کارگاه و کلاس نويسندگي خلاق مفيدتر خواهدبود. او يک نويسنده عمري است. با آثاري عمري. همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در تلگرام https://t.me/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره