نماد آخرین خبر

نویسندگان ایرانی مشهور در دنیا چه کسانی هستند؟

منبع
بروزرسانی
جامعه پويا/ ادبيات ايران در جهان چه جايگاهي دارد؟ نويسندگان ايراني چقدر در ممالک ديگر و از سوي نويسندگان و خوانندگان کشورهاي ديگر شناخته شده اند؟ آيا مي توان اساس به اين مسائل فکر کرد؟ در اين گزارش به جست و جوي پاسخي براي اين قبيل پرسش ها هستيم. بارها شنيده ايم که مي گويند کتاب فلان نويسنده در فلان کشور خارجي منتشر شده است؛ اما اين انتشار کتاب چه اهميتي دارد؟ آيا از سوي مخاطبان ادبي آن کشور يا هر کشور ديگري اين کتاب ها خوانده مي شوند؟ آيا پيش از اين، بايد پرسيد که اساس تيراژ و پخش اين کتاب ها به اندازه اي هست که به دست مخاطبان خارجي برسد، تا بخوانند؟ و البته کليدي ترين مسئله ما، مسئله بحران ادبي در ايران است. روز به روز بر آمار فروش رمان هاي ترجمه شده افزوده مي شود و از آمار رمان هاي تاليفي کم، تکليف مجموعه داستان ها که مشخص است. با اين همه، رمان ايراني چه چيز تازه اي مي تواند براي يک مخاطب خارجي داشته باشد، وقتي حتي خواننده ايراني را که هم زبان نويسنده است، راضي نمي کند؟ آنها کتاب هاي ما را مي خوانند؟ اين سوال را با چند نفري در ميان مي گذارم. کساني که يا در غرب زندگي کرده اند يا مي کنند؛ از منتقد ادبي تا آدم هايي عادي که صرفا کتاب مي خوانند. «امير احمدي آريان» که مدرک دکترايش را از دانشگاه کوئيزلند استراليا گرفته و طبعا به دليل تحصيلاتش چندسالي را در آن کشور گذرانده، مي گويد: «در کتاب فروشي هاي استراليا و مشخصا سيدني، اثري از کتاب هاي ايراني نمي بينيد؛ حتي مثلا مهم ترين آثار ادب فارسي که بوف کور صادق هدايت باشد». اين منتقد ادبي علت اين مسئله را تيراژ پايين رمان هاي فارسي در ترجمه مي داند و البته عدم تقاضاي مخاطبان غربي. «بهرنگ کيائيان»، مدير نشر چشمه، نشري که در سال هاي اخير بيشتري آمار کتاب ترجمه شده در خراج از کشور را دارد، تجربه شرکت در چند نمايشگاه بين المللي، از جمله نمايشگاه بزرگ فرانکفورت را دارد. از او مي پرسم در طول اين سال هايي که در نمايشگاه آلمان شرکت کرده آيا شده که مثلا فردي از او سراغ کتابي ايراني را بگيرد که ترجمه شده است. او پاسخ داد: «به چنين موردي برنخوردم». وقتي از او مي پرسم آيا ديده ايد که ناشران، کتاب هاي ترجمه شده ايراني را براي عرضه بياورند، او جز کتاب هاي «اميرحسن چهلتن» مورد ديگري را به ياد نياورد که از سوي يک ناشر معتبر آلماني منتشر شده است. همين سوالات را با چند نفر ديگر در ميان مي گذارم. آدم هايي معمولي که صرفا کتاب خوان هستند. آنها نيز متفق القول بر اين عقيده اند که کتاب هاي ترجمه ايراني در کتاب فروشي هاي معتبر اروپا چندان در دسترس نيستند و تقاضايي هم براي شان وجود ندارد. معدود نشرهاي دانشگاهي برخي از کتاب هاي ايراني را منتشر مي کنند و آدم هايي خاص به دنبال اين کتاب ها هستند. استقبال از هدايت بي گمان وقتي از تاثير نويسنده اي در محدوده اين زبان و جغرافيا صحبت مي کنيم، چنين نويسنده اي قابليت جهاني شدن را هم دارد؛ گيرم تا حد و حدودي. وقتي «صادق هدايت» را پدر داستان نويسي مدرن ايراني مي دانيم و روي اين نويسنده سرمايه گذاري مي کنيم، آثار اين نويسنده به بيرون از مرزها هم راه پيدا مي کند؛ حتي اگر در داخل کشور تا سال ها آثارش غيرقابل چاپ اعلام شوند و از طرف نهادهاي رسمي تحويل گرفته نشود. صادق هدايت به اعتبار همان «بوف کور» از حيث جهان بيني و تحول در فرم ادبي تاکنون مهم ترني نويسنده مدرن ايراني محسوب مي شود، از جمله ترجمه آثار هدايت مي توان به موارد زير اشاره کرد که اغلب ناشراني معتبر دست به انتشارش زده اند: بوف کور: فرانسوي، مترجم: راجر لسکات/ انگليسي، مترجم: دي پي کستلو، ناشر: گروو پرس/ اسپانيايي، مترجم: ماريا ترسا گالکو- ماريا ايزابل رورته، ناشر: سيروئلا/ مکزيکي، مترجم: آگوستي باترا، ناشر: خواکين مورتيز بوکس/ آلماني، مترجم: حشمت مويد، اوتو هگل و اولريش ريمراشميت/ ترکي، مترجم: بهجت نتاجيگيل/ لهستاني، مترجم: باربارا ماجوسکا، ناشر: وارشزاوا/ رومانيايي، مترجم: گئورک لوگرا/ اُردو، مترجم: اجمل کمال/ هندي، مترجم: ويلاسيني/ فنلاندي، مترجم:هنري برومز، پتري پوجانلتو و لينا تالويو/ ارمني، مترجم: ادوارد هخورديان/ ژاپني، مترجم: کيميتوري ناکامورا، ناشر: هاکوسوئيشا/ اندونزيايي، مترجم: نور آيدا، ناشر: داستان بوکس/ ايتاليايي، ناشر: فلترينلي. علويه خانوم: انگليسي، مترجم: ژوزه کورتي/ سه قطره خون- انگليسي، ناشر: آلما کلاسيک/ اسپانيايي ناشر: کوبره/ ايتالياي، ناشر: فلترينلي. محمود دولت آبادي و «کلنل» بي گمان ديگر امروز جهاني ترين نويسنده فارسي زبان در سطح جهان، «محمود دولت آبادي» است با رمان جنجال برانگيز «زوال کلنل»اش؛ رماني که تاکنون به هفت زبان زنده دنيا ترجمه شده و مورد استقبال مخاطبان در سراسر جهان قرار گرفته است و بابت همين رمان نيز چند جايزه مهم بين المللي را به خود اختصاص داده است. زوال کلنل البته هنوز در ايران بخت چاپ پيدا نکرده و يکي از گرفتاري هاي وزارت ارشاد از دوره پيشين تا به امروز، چاپ همين کتاب بوده است. اين رمان به انگليسي با ترجمه تام پتردال، به آلماني با تجربه بهمن نيرومند و به عبري با ترجمه مژگان نوي به منتشر شده است. نويسنده تهران؛ اميرحسن چهلتن اگر زنده ياد محمدعلي سپانلو را شاعر تهران بدانيم، بي شک اميرحسن چهلتن نويسنده تهران است. او در رمان هايش راوي تهران و مدرمش، از مشروطه تا امروز، بوده است؛ تهران که تغيير شکل داده و دستخوش سياست هاي گوناگون شده است. چهلتن در آلمان به عنوان يک نويسنده ايراني شناخته مي شود و آثاري در نشريات آلماني، مورد نقد و بررسي قرار گرفته است. از اين نويسنده تاکنون سه رمان «تهران شهر بي آسمان»، «آمريکايي کُشي در تهران» و «تهران خيابان انقلاب» به آلماني منتشر شده اند و سومي از سوي انتشارات one world به انگليسي نيز درآمده است. از اين سه رمان که درواقع يک تريلوژي هستند، تنها تهران شهر بي آسمان، آن هم با مميزي زياد در ايران اقبال چاپ پيدا کرده است. داستان هاي چهلتن تاکنون به زبان هاي انگليسي، فرانسوي، آلماني، ايتاليايي، سوئدي، عربي، ارمني، ترکي، چيني و کردي ترجمه و منتشر شده اند. جنون نوشتن، رضا براهني از ديرپاترين نويسندگاني که جايگاهي در ادبيات جهان داشت، بايد به رضا براهني اشاره کرد؛ نويسنده اي که بين نويسندگان و روشنفکران بزرگ جهان از داکترو گرفته تا چامسکي اعتباري دارد و با شعرها و مقالاتش در نشريات آمريکايي توانست جنايات پهلوي دوم را افشا کند. رضا براهني، استاد دانشگاه در ايارن و آمريکا و هم اکنون مقيم کاناداست. براهني مهم ترين منتقد ادبي معاصر ايران به حساب مي آيد که آثار متعددي در حوزه هاي مختلف، از شعر تا ترجمه، به چاپ رسانده است؛ از جمله آثار او که به زبان هاي ديگر ترجمه شده اند، بايد به رمان «الياس در نيويورک» _(انگليسي) اشاره کرد. همچنين شعرهايي از او در چند گزيده معتبر منتشر شده است. قصه گويي متفاوت، زويا پيرزاد اولين کتابش را سال 1370 منتشر کرد؛ اما زماني نامش در جامعه ادبي ايران مطرح شد که «چراغ ها را من خاموش مي کنم» را منتشر کرد، درست يک دهه بعدِ سال 1380. رماني که نظر جايزه هاي ادبي را به خود جلب کرد و با اقبال گسترده مخاطبان ادبي، اعم از خاص پسند و عام پسند رو به رو شد و تا به امروز 30 بار تجديد چاپ شده است. زويا پيرزاد، نويسنده اي ارمني تبار که در ايران بزرگ شده، قصه گويي غريزي است و با زندگي روزمره آدم هاي آشنا سر و کار دارد و اقبال به کتاب هم شايد در آغاز دهه 80 از همين رو بود. استقبال جهاني از آثار پيرزاد در فرانسه، آثارش را منتشر کرده اند و اين بخت را هم داشته که منتقد و مترجم جاسنگيني همچون کريستف بالايي آثارش را به زبان فرانسوي برگرداند: تکنيکِ روايي و جهانِ بديع؛ هوشنگ گلشيري نويسنده اي که توانست با اولين داستان بلند و درواقع دومين کتابش، نويسنده اي مهم مانند «آلن رب گريه» را به تحسين وادارد، قطعا اهداف بزرگ تري را در سر داشت و اين گونه نيز شد. هوشنگ گلشيري در ايران يکي از چند نويسنده مهم معاصر ماست، به ويژه با «شازده احتجاب» و داستان هاي کوتاهش. او همچنين تربيت کننده نسلي از داستان نويسان امروز ايران شد که هرکدام نويسنده اي مطرح به حساب مي آيند. ترجمه گلشيري به زبان ديگر به خاطر زبان ورزي اش قطعا کار دشواري است؛ اما اين بخت را داشته که آثارش، به ويژه «شازده احتجاب»، به چند زبان زنده دنيا ترجمه و از سوي ناشراني معتبر منتشر شوند: شازده احتجاب؛ انگليسي، مترجم: جيمز بوکن و هارويل سکر، ناشر: رندم هوس/ فرانسوي، مترجمان: حسين اسماعيلي و ژک سلوا، ناشر: لارمتن/ آلماني، مترجم: آنليس قهرمان، ناشر: ويرلگ/ ترکي، مترجم: ف، سويرن و س. آذري: ناشر: دوگو روزگاري آينه هاي دردار- عربي (مصر)/ مترجم: سليم عبدالامير طنز ايرج پزشک زاد هنوز که هنوز است اکثر قريب به اتفاق اهالي سينما و ادبيات ايران، «دائي جان ناپلئون» را موفق ترين رمان طنز و سريالش را موفق ترين سريال سينما و تلويزيون ايران مي دانند. قدرت اين اثر مکتوب و سپس تصويري، چنان بوده که چند سال را تحت تاثير خود قرار داده است. اين اثر در ايران، پس از انقلاب به شکل رسمي منتشر نشده است؛ ما به صورت زيراکسي همه جا پيدا مي شود و از تيراژ واقعي اش هيچ اطلاعي در دست نيست. اين رمان به زبان انگليسي از سوي «ديک ديويس» ترجمه شده و «مادرن لايبرري» منتشرش کرده است. غريبِ داستان، بهرام صادقي صادقي نويسنده اي با طنز تلخ و مسلط در ديالوگ نويسي است که از حيث جهان بيني او را تنها ميراث دار هدايت مي دانند و در داستان کوتاه نويسي ايران، نمونه ندارد. بهرام صادقي گرچه کم نوشت- يک مجموعه داستان و يک داستان بلند- اما نام و کارش در ادبيات ايراني فراموش نشدني است. از اين نويسنده ايراني، داستان نيمه بلندش به انگليسي از سوي کاوه باسمنجي ترجمه شده و ناشري معتبر با نان «ايبکس» منتشرش کرده است. حماسه سُراي معاصر، سيمين دانشور سيمين دانشور نويسنده عجيبي نبود هرگز، اما در تمام دوران کاري اش اگر فقط «سووشون» را خلق کرده باشد، کافي است. حماسه اي تمثيلي در قالب رواتي مدرن که به يکي از نمونه هاي مثالي رمان نويسي ما بدل شده است. اين رمان را نشر «مِيگ»، که نشري دانشگاهي است به زبان انگليسي منتشر کرده است. فريبا وفي با صداي کمتر فريبا وفي نويسنده اي در رده زويا پيرزاد است و البته با سروصدايي کمتر. وفي را بايد يکي از نويسندگان آپارتمان دهه 80 دانست که در حاشيه نشسته و کار خودش را مي کند، بي آنکه مدعي باشد يا کاري به کار کسي داشته باشد. آثارش هم تا به امروز با اقبال خوبي رو به رو شده است. و ديگر نفرات از ميان نويسندگان جوان ايران، مي توان به «حافظ خياوي» اشاره کرد که مجموعه داستان «مردي که گورش گم شد» او تاکنون به انگليسي ترجمه شده است. «سارا سالار»، دو کتاب «احتمالا گم شده ام» و «هست يا نيست»اش اولي به آلماني، ايتاليايي و انگليسي ترجمه شده است و دومي به آلماني در تيراژي محدود. «مصطفي مستور» با «استخوان هاي خوک» ميهمان زبان هاي روسي و ايتاليايي شده است و در هر دو زبان، کتاب به چاپ دوم رسيده است. «ناهيد طباطبايي» نويسنده اي که تاکنون دو رمانش به فيلم تبديل شده اند با «چهل سالگي» به زبان ايتاليايي درآمده و کتابش چاپ دوم شده است. «آن گوشه دنجِ سمتِ چپ» هم به نويسندگي «مهدي ربي» به ايتاليايي درآمده است.
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره