نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
  2. برگزیده
کتاب

قصه شب/ قلعه حیوانات- قسمت یازدهم

منبع
آخرين خبر
بروزرسانی
آخرين خبر/ دوستان عزيز، اين شب‌ها با قصه‌اي جذاب و معروف در ادبيات داستاني دنيا همراه شما هستيم. کتاب «قلعه حيوانات» توسط «جورج اورول» در طول جنگ جهاني دوم نوشته شد و ترجمه حاضر نيز توسط «علي‌اکبر آخوندي» منتشر شده است. اميدواريم از خواندن اين داستان لذت ببريد. قسمت قبل همه آدمها رفتند جز يکي. پشت حياط باکسر تلاش مي کرد با سمش شاگرد مهتر را که با صورت تو گل افتاده بود برگرداند ولي پسر تکان نمي خورد. باکسر با تاثر گفت: «مرده است ،من نمي خواستم اين کار را بکنم. به کلي از ياد برده بودم که نعل آهنين دارم. کي باور مي کند که من در اين کار تعمدي نداشته ام؟» سنوبال که هنوز از جراحتش خون مي چکيد نعره زد: «عاطفه و دلسوزي لازم نيست رفيق! جنگ، جنگ است. فقط آدم مرده، آدم خوب است.» باکسر در حاليکه اشک در چشمانش حلقه زده بود تکرار کرد:«من نمي خواهم جان هيچ کس حتي جان آدم را بگيرم.» يکي از حيوانات با تعجب گفت: «پس مالي کجاست؟» در واقع اثري از مالي نبود. براي يک لحظه وحشت زيادي ايجاد شد. ترس اين مي رفت که نکند آدمها به طريقي به او آسيب رسانده باشند يا حتي او را با خود برده باشند. مالي را بالاخره در آخورش در حاليکه سر را زير يونجه ها مخفي کرده بود پيدا کردند. از همان لحظه شليک تفنگ فرار کرده بود. وقتي حيوانات پس از يافتن مالي برگشتند ديدند که شاگرد مهتر که در واقع بيهوش شده بود حالش به جا آمده و به چاک زده است . حيوانات با هيجان بسيار دوباره گرد هم جمع شدند. هر يک با اوج صداي خويش داستان هنرنمايي خود را در جنگ شرح مي داد. بدون مقدمه جشني به خاطر فتح و پيروزي بر پا شد. پرچم بالا رفت و سرود «حيوانات انگليس » چندين بار خوانده شد. بعد هم از گوسفند کشته شده تشييع مجللي به عمل آمد و بوته خاري بر مزارش غرس شد. سنوبال کنار قبر نطق کوتاهي ايراد کرد و به لزوم آمادگي همه حيوانات و در صورت ضرورت به جانفشاني در راه قلعه حيوانات تاکيد کرد. حيوانات به اتفاق آرا تصميم گرفتند که نشاني نظامي به اسم نشان " شجاعت حيواني درجه يک " داشته باشند و آن را در همان وقت و همان جا به سنوبال و باکسر اعطا کردند. مدال برنجي بود و در واقع از يراق اسبها در يراق خانه به دست آمده بود. قرار شد مدال يکشنبه ها و روزهاي تعطيل به سينه نصب شود. نشان "شجاعت حيواني درجه دو"يي هم تهيه شد و به گوسفند کشته شده اعطا گشت. در اطراف اسم جنگ بحث زيادي شد و بالاخره آن را جنگ گاوداني ناميدند، چون يورش از گاوداني شروع شد. تفنگ جونز را که روي گل مانده بود با فشنگهايي که مي دانستند در مزرعه به جا مانده است به مثابه مهمات در پاي چوب پرچم گذاشتند و قرار شد تفنگ را سالي دوبار شليک کنند، يک مرتبه در دوازدهم اکتبر سالگرد جنگ گاوداني و يک مرتبه در نيمه تابستان سالروز انقلاب. هر چه زمستان پيش مي رفت مزاحمت مالي زيادتر مي شد. هر روز دير سر کار مي آمد به بهانه اينکه خواب مانده است. و با آنکه اشتهايش خوب بود از دردهاي مرموزي شکوه مي کرد و به کوچکترين بهانه دست از کار مي کشيد و مي رفت کنار استخر و با طرز ابلهانه اي به تصويرش در آب خيره مي شد. شايعات و حرفهاي جديدتري هم در بين بود. يک روز که مالي سلانه سلانه در حياط قدم مي زد و با دم بلندش ور مي رفت و ساقه يونجه اي را مي جويد، کلوور او را کنار کشيد و گفت: «مالي مطلب مهمي است که بايد با تو در ميان بگذارم. امروز صبح من ديدم که تو به آن طرف پرچين که حدفاصل مزرعه ما و فاکس وود است نگاه مي کردي و يکي از آدمهاي پيل کينگتن سمت ديگر پرچين ايستاده بود. با آنکه راه دور بود من يقين دارم که ديدم او با تو حرف مي زد و تو به او اجازه دادي که پوزه ات را نوازش کند. مالي براي اين کارت چه توضيحي مي تواني بدهي؟» مالي در حاليکه سم بر زمين مي کوفت و به اطراف مي جست فرياد کشيد: «پوزه مرا نوازش نکرد! من چنين کاري نکردم! اصلا حقيقت ندارد!» «مالي! به چشم من نگاه کن. قسم مي خوري که آن مرد دست به پوزه ات نکشيد؟» مالي تکرار کرد:«حقيقت ندارد!» ولي نتوانست به چشم کلوور نگاه کند و بعد هم چهار نعل به مزرعه رفت. فکري به خاطر کلوور رسيد و بي آنکه به کسي چيزي بگويد،به آخور مالي رفت و با سمش کاه را زير و رو کرد. زير کاه چند حبه قند و چند رشته روبان رنگارنگ پنهان شده بود. 
سه روز بعد مالي ناپديد شد و تا چند هفته از محل او خبر و اثري نبود تا آنکه کبوتران گزارش دادند که او را آن طرف ولينگدن جلو در ميخانهاي ديده اند که بين مال بندهاي ارابه قرمز و سياهي ايستاده و مرد سرخ چهره چاقي که شلوار پيچازي پوشيده بود و شبيه مهمانخانه‌چي ها بود دست به پوزه اش مي کشيد و قند دهانش مي گذاشت. تازه قشو شده بود و روباني بنفش به کاکلش بسته بودند و کبوتران مي گفتند از ظاهرش پيدا بود که از وضعش راضي است. از آن پس حيوانات ديگر اسمي از مالي نبردند. ادامه دارد... همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در ايتا https://eitaa.com/joinchat/88211456C878f9966e5 آخرين خبر در آي گپ https://igap.net/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در بله https://bale.ai/invite/#/join/MTIwZmMyZT آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar