آخرين خبر/
دوستان عزيز، اين شبها با قصهاي جذاب و معروف در ادبيات داستاني دنيا همراه شما هستيم. کتاب «قلعه حيوانات» توسط «جورج اورول» در طول جنگ جهاني دوم نوشته شد و ترجمه حاضر نيز توسط «علياکبر آخوندي» منتشر شده است. اميدواريم از خواندن اين داستان لذت ببريد.
قسمت قبل
سواي مسئله آسياب بادي، دفاع از مزرعه هم موضوع قابل بحثي بود. هر چند آدمها در جنگ گاوداني با شکست مواجه بودند ولي کاملا محقق و مسلم بود که آنها بار ديگر و مجهزتر از پيش براي تسخير مزرعه و سر کار آوردن جونز حمله خواهند کرد. مخصوصا به اين دليل که شکست جونز در تمام حول و حوش پيچيده بود و حيوانات مجاور را بيش از پيش جري ساخته بود. آدمها ناگزير از حمله مجدد بودند. طبق معمول در اين امر نيز سنوبال و ناپلئون توافق نظر نداشتند. نظر ناپلئون اين بود که بايد سلاح آتشي داشت و طرز استعمال آن را ياد گرفت و نظر سنوبال اين بود که بايد کبوترهاي بيشتري به خارج اعزام کرد تا انقلاب را بين حيوانات ساير مزارع دامن بزنند. يکي استدلالش اين بود که اگر حيوانات قادر به دفاع از خود نباشند مغلوب خواهندشد و ديگري استدلالش اين بود که اگر در ساير نقاط انقلاب رخ دهد آنها ديگر حاجتي به دفاع از خويش ندارند. حيوانات اول به ناپلئون گوش دادند و بعد به سنوبال ولي نمي توانستند تشخيص دهند که کداميک از دو نظر صحيح است.
در واقع در هر لحظه با آن کسي موافق بودند که در آن لحظه مشغول صحبت بود. بالاخره نقشه هاي سنوبال تکميل شد. قرار شد در جلسه روز يکشنبه بعد مسئله ساختن يا نساختن آسياب بادي براي اتخاذ راي مطرح شود. وقتي حيوانات در طويله جمع شدند سنوبال برخاست و با اينکه گاه به گاه بياناتش با بع بع گوسفندان قطع مي شد دلايل خود را براي ساختن آسياب بادي عرضه کرد. بعد ناپلئون براي جواب به پا خاست. در نهايت آرامش گفت که آسياب بادي چيز مزخرفي است و توصيه کرد که کسي به ساختنش راي ندهد و با عجله نشست. نطقش بيش از سي ثانيه طول نکشيد و به نظر مي آمد که براي تاثير بيانش تقريبا اهميتي قائل نيست.
بعد سنوبال برخاست و پس از نهيب به گوسفندان که باز بع بع مي کردند، با حرارت از آسياب بادي سخن گفت. تا اين وقت حيوانات به دو دسته مساوي تقسيم شده بودند اما در يک لحظه فصاحت سنوبال اين تعادل را بر هم زد. با جملاتي پر آب و تاب تصويري از آن روز که کارهاي پست از گرده حيوانات برداشته مي شد مجسم ساخت. کار را از ماشين خرمن کوبي و شلغم خردکني هم جلوتر برده بود، مي گفت: نيروي برق مي تواند ماشين خرمن پاک کني را به کار اندازد، زمين را شخم بزند، نخاله ها را خرد کند و زمين را صاف و خرمن را درو کند. به علاوه در آخورهاي حيوانات، روشنايي، آب سرد و گرم و بخاري برقي خواهد بود.
وقتي که نطقش به پايان رسيد ديگر شک و ترديدي نبود که کفه راي به کدام طرف متمايل است اما در اين لحظه ناپلئون برپاخاست. از گوشه چشم نگاهي به سنوبال انداخت و صداي مخصوصي کرد که تا آن روز از او شنيده نشده بود.
در اثر اين صدا عوعوي وحشتناکي از خارج شنيده شد و نه سگ عظيم که قلاده برنج کوب به گردنشان بود جست وخيز کنان ميان انبار پريدند و مستقيم به سنوبال حمله بردند. اگر سنوبال به موقع نجنبيده بود شکمش پاره مي شد. لحظه بعد سنوبال بيرون در بود و سگها دنبالش. حيوانات که از تعجب و وحشت زبانشان بند آمده بود همگي جلو در جمع شده بودند و بهتزده سنوبال و سگها را نگاه مي کردند. سنوبال در طول چمن و به سمتي که به جاده اصلي منتهي مي شد در حال دويدن بود. فقط يک خوک مي توانست آنطور بدود ولي سگها هم تقريبا پشت پاشنه اش مي دويدند. ناگهان سنوبال لغزيد و همه تصور کردند الان است که سگها او را بگيرند، ولي بلند شد و با سرعت زيادتري شروع به دويدن کرد. سگها داشتند دوباره به او مي رسيدند حتي يکي از آنها پوزه اش را به دم سنوبال رساند ولي او با حرکتي دمش را رها ساخت و با بکار بردن منتهاي تلاش و وقتي که فقط فاصله کمي بينشان بود به سوراخي در پرچين خزيد و ديگر ديده نشد.
حيوانات ساکت و وحشتزده به طويله بازگشتند و پس از لحظه اي سگها جست وخيز کنان سر رسيدند. ابتدا هيچ کس نمي دانست اين موجودات از کجا آمده اند ولي مسئله به زودي حل شد. سگها همان توله هايي بودند که ناپلئون از مادرهايشان گرفته بود و شخصا پرورش داده بود. با آنکه به رشد کامل نرسيده بودند هيکلي درشت و قيافه اي درنده چون گرگ داشتند.
همه نزديک ناپلئون ايستادند و برايش دم جنباندند و حيوانات ديدند که آنها همانطور دم مي جنباندند که قبلا سگها براي جونز دم تکان مي دادند. ناپلئون در حاليکه سگها دنبالش بودند روي سکويي که قبلا ميجر ايستاده بود ايستاده و نطق کرده بود رفت. اعلام کرد از اين تاريخ جلسات صبحهاي يکشنبه داير نخواهد شد چون غير ضروري و موجب اتلاف وقت است. در آتيه تمام مسايل مربوط به کار مزرعه در کميته مخصوصي متشکل از خوکان و تحت رياست خودش بررسي خواهد شد. جلسات خصوصي خواهد بود و نتيجه تصميمات بعدا به اطلاع سايرين خواهد رسيد. اجتماع صبحهاي يکشنبه براي اداي احترام به پرچم و خواندن سرود حيوانات انگيس و اخذ دستورات هفتگي ادامه خواهد داشت ولي ديگر مذاکره و بحث صورت نخواهد گرفت.
حيوانات که هنوز تحت تاثير ضربه رانده شدن سنوبال بودند، از اين اخطار به کلي خود را باختند. چندتايي از آنها اگر مي توانستند راه صحيحي براي استدلال پيدا کنند اعتراض مي کردند. حتي باکسر به طرز مبهمي ناراحت بود گوشهايش را خواباند و کاکلش را چندين بار تکان داد و سخت تلاش کرد که به افکارش نظمي دهد ولي بالاخره چيزي به ذهنش نرسيد.
ادامه دارد...
همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد:
آخرين خبر در سروش
http://sapp.ir/akharinkhabar
آخرين خبر در ايتا
https://eitaa.com/joinchat/88211456C878f9966e5
آخرين خبر در آي گپ
https://igap.net/akharinkhabar
آخرين خبر در ويسپي
http://wispi.me/channel/akharinkhabar
آخرين خبر در بله
https://bale.ai/invite/#/join/MTIwZmMyZT
آخرين خبر در گپ
https://gap.im/akharinkhabar
بازار