نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
  2. برگزیده
کتاب

قصه شب/ قلعه حیوانات- قسمت چهاردهم

منبع
آخرين خبر
بروزرسانی
آخرين خبر/ دوستان عزيز، اين شب‌ها با قصه‌اي جذاب و معروف در ادبيات داستاني دنيا همراه شما هستيم. کتاب «قلعه حيوانات» توسط «جورج اورول» در طول جنگ جهاني دوم نوشته شد و ترجمه حاضر نيز توسط «علي‌اکبر آخوندي» منتشر شده است. اميدواريم از خواندن اين داستان لذت ببريد. قسمت قبل از بين خود خوکها چند تايي به صدا درآمدند. چهار توله خوک پرواري که در صف جلو بودند به علامت اعتراض با هم بلند شدند و با هم شروع به صحبت کردند ولي ناگهان سگها که دور ناپلئون بودند غرشي تهديدآميز کردند و خوکها را ساکت بر سر جايشان نشاندند و سپس بع بع «چهار پا خوب، دو پا بد» گوسفندان بلند شد و در حدود ربع ساعت با صداي رسا ادامه پيدا کرد و به هر بحث احتمالي خاتمه داد. بعد سکوئيلر مأموريت يافت که دور بگردد و نظم نوين را به همه گوشزد سازد. سکوئيلر گفت: «رفقا من قطع و يقين دارم که همه حيوانات حاضر، از فداکاري رفيق ناپلئون که حالا مسئوليت بيشتري بر عهده گرفته است قدرداني به عمل مي آورند. رفقا تصور نکنيد پيشوا بودن لذتبخش است! درست برعکس، کاري است بسيار دقيق و پرمسئوليت. هيچ کس به اندازه رفيق ناپلئون به تساوي حيوانات معتقد نيست. او به شخصه بسيار خوشحال هم مي شد که مقدرات شما را به خودتان واگذار کند اما چه بسا ممکن است که شما به غلط تصميمي اتخاذ کنيد. فرض کنيد شما تصميم بگيريد از خوابهاي طلايي سنوبال، سنوبالي که ما در حال حاضر مي دانيم دست کمي از يک جنايتکار ندارد، درباره آسياب بادي پيروي کنيد، تکليف او چه خواهد بود؟» يکي گفت: « او در جنگ گاوداني متهورانه جنگيد.» سکوئيلر گفت: «شجاعت کافي نيست. وظيفه شناسي و اطاعت است که اهميت دارد و اما در خصوص جنگ گاوداني من يقين دارم، زماني خواهد آمد که متوجه شويم نسبت به نقش سنوبال دراين جنگ بسيار مبالغه شده است. رفقا انضباط آهنين شعار روز ماست. يک قدم بي رويه همان است و تسلط دشمن همان. مسلما رفقا شما طالب بازگشت جونز نيستيد؟» بار ديگر اين بحث جوابي نداشت. چه محققا حيوانات طالب بازگشت جونز نبودند اگر لازمه بحث يکشنبه ها، بازگشت جونز بود، بحث بايد موقوف مي شد. باکسر که تا اين وقت فرصت داشت به افکارش نظمي دهد به نمايندگي از طرف احساسات عمومي گفت: «اگر رفيق ناپلئون چنين گفته است، مسلما صحيح است.» و از اين تاريخ باکسر شعار «هميشه حق با ناپلئون است » را بر شعار خصوصي «من بيشتر کار خواهم کرد» اضافه نمود. تک سرما ديگر شکسته بود و کشت بهاري شروع شده بود. در اتاقي را که سنوبال در آنجا نقشه آسياب بادي را کشيده بود بسته بودند و چنين فرض مي شد که نقشه ها از روي زمين پاک شده است. هر يکشنبه صبح ساعت ده حيوانات براي اخذ دستورات هفتگي جمع مي شدند. جمجمه ميجر پير را که اسکلتي از آن باقي مانده بود از پاي ديوار باغ ميوه از قبر درآورده بودند و روي کنده درختي در پاي ميله پرچم کنار تفنگ گذاشته بودند و چنين مقرر شده بود که پس از برافراشتن پرچم، حيوانات قبل از داخل شدن به انبار بزرگ با احترام از جلو آن رژه بروند. در اين ايام طرز نشستن حيوانات چون سابق که دور هم مي نشستند نبود. ناپلئون و سکوئيلر و خوک ديگري به نام مي ني ماس که در ساختن آهنگ و سرودن شعر غريزه‌اي داشت، روي سکو نشستند و نه سگ نيم دايره‌اي دور آنها تشکيل دادند و ساير خوکها پشت سر آنها قرار داشتند. بقيه حيوانات مقابل آنها و در وسط انبار مي نشستند. ناپلئون دستورات هفتگي را با صدايي خشن و سربازوار مي خواند و حيوانات پس از يک بار خواندن سرود حيوانات انگليس متفرق مي شدند. در يکشنبه سوم بعد از اخراج سنوبال حيوانات در کمال تعجب شنيدند که ناپلئون اعلام داشت که آسياب بادي ساخته مي شود. او براي تغيير عقيده اش دليلي ابراز نداشت و صرفا به حيوانات گوشزد کرد که اين امر مستلزم کار فوق العاده است و چه بسا منجر به تقليل جيره آنان شود و گفت نقشه کار با تمام جزئيات آن ظرف سه هفته گذشته بوسيله کميته مخصوصي از خوکان تهيه شده و اميد است بناي آسياب بادي و آباديهاي ديگر ظرف دو سال تمام شود.
همان روز عصر سکوئيلر به حيوانات به طور خصوصي اظهار داشت ناپلئون در حقيقت هيچ گاه با آسياب بادي مخالف نبود بلکه برعکس از بدو امر طرفدار آن بود. نقشه اي که سنوبال در کف اتاق جوجه کشي رسم کرده بود در واقع از بين نوشته‌جات ناپلئون به سرقت برده بود و در حقيقت آسياب بادي از اختراعات شخصي ناپلئون بوده است. وقتي يکي از حاضرين سوال کرد پس چطور ناپلئون با آن سرسختي با آن مخالفت مي کرد، سکوئيلر نگاه شيطنت آميزي کرد و گفت: «زرنگي ناپلئون بود. فقط تظاهر به مخالفت با آسياب بادي مي کرد تا از شر سنوبال که عنصر بسيار خطرناکي بود رهايي پيدا کند و حالا که سنوبال از سر راه برداشته شده نقشه بدون دخالت وي مي تواند عملي شود.» و سکوئيلر اضافه کرد: «اين همان چيزي است که به آن تاکتيک مي گويند.» در حاليکه مي چرخيد و دمش را مي جنباند چندين بار تکرار کرد: «تاکتيک! رفقا تاکتيک!» حيوانات درست معني کلمه را نفهميدند اما سکوئيلر چنان قرص و محکم حرف زد و سگها که تصادفا با وي بودند چنان غرش تهديدآميزي کردند که همگي توضيحات وي را بدون چون و چرا پذيرفتند. ادامه دارد... همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در ايتا https://eitaa.com/joinchat/88211456C878f9966e5 آخرين خبر در آي گپ https://igap.net/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در بله https://bale.ai/invite/#/join/MTIwZmMyZT آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar