آخرين خبر/
دوستان عزيز، اين شبها با قصهاي جذاب و معروف در ادبيات داستاني دنيا همراه شما هستيم. کتاب «قلعه حيوانات» توسط «جورج اورول» در طول جنگ جهاني دوم نوشته شد و ترجمه حاضر نيز توسط «علياکبر آخوندي» منتشر شده است. اميدواريم از خواندن اين داستان لذت ببريد.
قسمت قبل
ناپلئون اين شعر را پسنديد و دستور داد مقابل هفت فرمان بر ديوار بزرگ نگاشته شود و بالاي آن تمثال نيم تنه و نيم رخ او که به وسيله سکوئيلر و با رنگ سفيد نقاشي شده بود نصب گرديد. در خلال اين مدت ناپلئون با وساطت ويمپر در مقام معامله ي پيچيده اي با فردريک و پيل کينگتن برآمده بود. الوار هنوز به فروش نرفته بود، فردريک بيشتر طالب خريد بود ولي قيمت عادلانه پيشنهاد نمي داد. هنوز شايع بود که فردريک و کسانش در مقام توطئه براي حمله به قلعه حيوانات و خراب کردن آسياب بادي، که حس حسادتشان را برانگيخته است، هستند. مسلم گشته بود که سنوبال هنوز در پينج فيلد در کمين است. در اواسط تابستان حيوانات از اينکه سه مرغ اعتراف کردند که به تحريک سنوبال در توطئه قتل ناپلئون دست داشته اند متوحش شدند. مرغها بي درنگ اعدام شدند و احتياطات لازم براي حفظ جان ناپلئون به عمل آمد. شبها چهار سگ در چهار گوشه تختخوابش پاس مي دادند و خوک جواني به نام پينک آي غذاي او را قبلا مي چشيد مبادا که مسموم باشد.
در همان اوان خبر منتشر شد که ناپلئون ترتيب فروش الوار را به آقاي پيل کينگتن داده است و معاملات پاياپاي ديگري هم بين قلعه حيوانات و فاکس وود به عمل خواهد آمد. هر چند رابطه ناپلئون و پيل کينگتن از طريق ويمپر بود ولي تقريبا دوستانه بود. حيوانات به پيل کينگتن چون آدم بود اعتماد نداشتند ولي به مراتب او را به فردريک که هم از او هراسان بودند و هم نفرت داشتند ترجيح مي دادند. وقتي فصل تابستان سپري شد و آسياب بادي در شرف اتمام بود شايعه حمله خائنانه هر دم بيشتر قوت مي گرفت.
گفته مي شد که فردريک بيست مرد مسلح دارد و دم قاضي و شهرباني را هم ديده است تا اگر زماني سند مالکيت قلعه حيوانات را به چنگ آورد مواخذه اي در کار نباشد. به علاوه داستانهاي دلخراشي از ظلم فردريک نسبت به حيواناتش از پينچ فيلد درز کرده بود. مي گفتند اسب پيري را تا سرحد مرگ تازيانه زده است، گاوهايش را گرسنگي داده و سگي را زنده زنده به تنور انداخته است و براي سرگرمي خروسها را با بستن تيغ نازکي به پاهايشان به جنگ وامي دارد. حيوانات از اينکه با رفقايشان بدينسان معامله مي شود خونشان جوش آمد وبا غريو و فرياد مي خواستند به پينچ فيلد حمله کنند و آدمها را از آنجا برانند و حيوانات را آزاد کنند اماسکوئيلر آنان را نصيحت مي کرد که از اقدام به هرگونه عمل ناسنجيده و عجولانه خودداري کنند و به درايت رفيق ناپلئون اعتماد داشته باشند. با وجود اين احساسات ضد فردريکي اوج مي گرفت. صبح يکي از يکشنبه ها ناپلئون در انبار حضور يافت و اظهار داشت که وي هرگز و هيچگاه قصد فروش الوار را به فردريک نداشته و گفت طرف معامله بودن با شخص رذلي چون او را دون شأن خويش مي داند. کبوترها که هنوز براي دامن زدن انقلاب به خارج فرستاده مي شدند از قدم گذاشتن به فاکس وود منع شدند و هم چنين جاي شعار «مرگ بر بشريت » را «مرگ بر فردريک » گرفت.
در اواخر تابستان يکي ديگر از دسيسه هاي سنوبال آشکار شد: محصول گندم پر از علف هرزه شده بود و معلوم شد سنوبال شبانه تخم علف را با بذر غله مخلوط کرده است. غازنري که اطلاعاتي از توطئه داشت و به گناهش نزد سکوئيلر اعتراف کرده بود با قارچ سمي خودکشي کرد. حيواناتي که تصور مي کردند سنوبال نشان شجاعت حيواني درجه يک دريافت داشته است در اين زمان فهميدند که اين موضوع صرفا افسانه ساخته و پرداخته خود سنوبال بوده است و به او نه فقط نشاني اعطا نشده بلکه به علت نشان دادن بي لياقتي در جنگ گاوداني مورد سرزنش و توبيخ هم واقع شده است. حيوانات از شنيدن اين مطلب بار ديگر مات و مبهوت شدند ولي سکوئيلر باز توانست آنان را متقاعد سازد که حافظه شان درست ياري نمي کند.
با کوشش و رنج فراوان در پاييز که موسم خرمن برداري هم بود ساختمان آسياب بادي به اتمام رسيد. کار نصب ماشين آلات هنوز مانده بود و قرار بود ويمپر ترتيب خريد آن را بدهد ولي باوجود همه موانع و بي تجربگي و ابتدايي بودن آلات و ادوات کار و خيانت سنوبال، کار درست در روز معين تمام شد. حيوانات خسته ولي مغرور گرداگرد شاهکار خويش که به چشمانشان حتي خيلي زيباتر از بناي اوليه هم بود راه مي رفتند. علاوه بر زيبايي، ضخامت ديوارها هم دو برابر قطر ديوارهاي سابق بود. اين بار چيزي جز مواد منفجره آن را نمي خواباند! وقتي حيوانات فکر مي کردند که چطور و تحت چه شرايطي کار کرده اند و بر چه ناملايماتي فائق آمده اند و وقتي به زماني که پره هاي آسياب به کار افتد و رفاهي که در زندگي آنان به وجود خواهد آمد فکرمي کردند خستگي از تنشان خارج مي شد و دورادور آسياب جست و خيز مي کردند و غريو شادي مي کشيدند. ناپلئون به شخصه در ملازمت سگها و جوجه خروسش براي بازديد کار آمد و به همه حيوانات شخصا تبريک گفت و اعلام داشت که آسياب به اسم آسياب ناپلئون ناميده خواهد شد.
ادامه دارد...
همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد:
آخرين خبر در سروش
http://sapp.ir/akharinkhabar
آخرين خبر در ايتا
https://eitaa.com/joinchat/88211456C878f9966e5
آخرين خبر در آي گپ
https://igap.net/akharinkhabar
آخرين خبر در ويسپي
http://wispi.me/channel/akharinkhabar
آخرين خبر در بله
https://bale.ai/invite/#/join/MTIwZmMyZT
آخرين خبر در گپ
https://gap.im/akharinkhabar
بازار