نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
  2. برگزیده
کتاب

قصه شب/ قلعه حیوانات- قسمت بیست و پنجم

منبع
آخرين خبر
بروزرسانی
آخرين خبر/ دوستان عزيز، اين شب‌ها با قصه‌اي جذاب و معروف در ادبيات داستاني دنيا همراه شما هستيم. کتاب «قلعه حيوانات» توسط «جورج اورول» در طول جنگ جهاني دوم نوشته شد و ترجمه حاضر نيز توسط «علي‌اکبر آخوندي» منتشر شده است. اميدواريم از خواندن اين داستان لذت ببريد. قسمت قبل چند روز پس از اين حوادث بود که خوکها يک صندوق مشروب که در زيرزمين مانده بود و در روز تصرف ساختمان به آن توجهي نشده بود، پيدا کردند. شب آن روز صداي آوازهاي بلند از ساختمان برخاست. با کمال تعجب قسمتهايي از آهنگ سرود حيوانات انگليس هم با آن صداها آميخته بود. شب در حدود ساعت نه همه آشکارا ديدند که ناپلئون در حاليکه کلاه مندرس آقاي جونز را بر سر دارد، از در پشت ساختمان بيرون آمد و به سرعت دور حياط دويد و مجددا داخل عمارت شد. ولي صبح روز بعد ساختمان را سکوت مطلقي دربرگرفته بود و حتي يک خوک هم در جنبش نبود.
نزديک ساعت نه سروکله سکوئيلر پيدا شد، آهسته راه مي رفت. چشمانش بي نور بود و دمش شل از پشت آويزان بود. کاملا پيدا بود که بيمار است. حيوانات را جمع کرد و به آنها گفت برايشان خبر وحشت آوري دارد: رفيق ناپلئون در حال مرگ است. ضجه حيوانات بلند شد. پشت درهاي قلعه کاه ريخته شد و حيوانات نوک پا راه مي رفتند و با چشماني اشکبار از هم مي پرسيدند اگر رهبرشان از بين برود چه خاکي بر سر خواهند ريخت. شايع شد با تمام احتياط ها بالاخره سنوبال کار خود را کرده و موفق شده است غذاي ناپلئون را مسموم کند. ساعت يازده سکوئيلر دوباره آمد که خبر ديگري بدهد. رفيق ناپلئون به عنوان آخرين کاري که در زمان حيات کرده است دستور داده که مجازات شرب الکل اعدام است. ولي هنگام شب حال ناپلئون کمي بهتر بود و صبح روز بعد سکوئيلر مژده داد که وي رو به بهبودي است و شب بعد ناپلئون شروع به کار کرد و روز بعد بود که ناپلئون به ويمپر دستور داد از ولينگدن کتابهايي درباره عرق کشي و تقطير بخرد.
يک هفته بعد ناپلئون امر کرد قطعه زمين کوچک پشت باغ ميوه را که قرار بود چراگاه حيوانات بازنشسته باشد شخم بزنند. اول گفتند زمين کم قوت شده است و بايد دوباره کشت شود، ولي بعد روشن شد که ناپلئون تصميم گرفته است در آن زمين جو بکارد.
در همين ايام پيش آمد غريبي رخ داد که کسي از آن سر در نياورد. شبي در حدود ساعت دوازده صداي شکستن چيزي به گوش رسيد و حيوانات سراسيمه از طويله بيرون پريدند. شبي بود مهتابي. در پاي ديوار انتهاي طويله بزرگ نزديک ديواري که هفت فرمان بر آن نوشته شده بود نردبامي روي زمين افتاده و شکسته بود. سکوئيلر از حال رفته کنار نردبام شکسته روي زمين پهن شده بود. در کنارش يک چراغ بادي، يک قلم مو و يک ظرف پر از رنگ سفيد واژگون شده بود. سگها فورا دورش حلقه زدند و وقتي حالش تا حدي جا آمد او را بردند. هيچ کدام از حيوانات سر از اين ماجرا در نياوردند، جز بنجامين پير که با رندي پوزه اش را مي جنباند و پيدا بود که مطلب را فهميده است ولي چيزي نمي گويد.
چند روز بعد که موريل پيش خود هفت فرمان را مي خواند متوجه شد که باز يکي از فرامين طوري نوشته شده که حيوانات غلط به خاطر سپرده اند. حيوانات تصور مي کردند که ماده پنجم فرمان مي گويد: «هيچ حيواني الکل نمي نوشد.» و حال آنکه چند کلمه اش را فراموش کرده بودند. فرمان پنجم مي گفت: «هيچ حيواني به حد افراط الکل نمي نوشد.»
سم شکافته باکسر مدتها تحت معالجه بود. ساختمان مجدد آسياب بادي از فرداي روزي که جشن پيروزي تمام شد، شروع شده بود. باکسر حاضر نشد حتي يک روز کار را تعطيل کند و نمي گذاشت کسي متوجه درد و رنجش شود ولي شبها به طور خصوصي به کلوور اعتراف مي کرد که سمش او را زياد ناراحت مي کند. کلوور از علفهاي مختلف ضماد درست مي کرد و روي سم او مي گذاشت. او و بنجامين دونفري به باکسر اصرار مي کردند که کمتر کار کند. کلوور مي گفت: «ريه اسب که براي ابد سلامت نمي ماند» ولي باکسر گوشش به اين حرفها بدهکار نبود و تنها آرزويش اين بود که قبل از بازنشسته شدن آسياب بادي را ساخته و پرداخته ببيند.
در ابتدا وقتي قوانين قلعه حيوانات تدوين شد، سن بازنشستگي اسبان و خوکان دوازده، گاوها چهارده، سگها نه، گوسفندان هفت، مرغها و غازها پنج سالگي تعيين شد. جيره کافي هم براي بازنشستگان در نظر گرفته شد. در اين فاصله هيچ حيواني بازنشسته نشده بود ولي اخيرا روي آن مسئله زياد صحبت ميشد. حالا که مزرعه پشت باغ ميوه به کشت جو اختصاص يافته بود، مي گفتند که گوشه اي از چراگاه بزرگ به منظور چراي حيوانات بازنشسته مجزا و محصور خواهد شد و مي گفتند که جيره هر اسب روزي دو کيلو جو و در زمستان شش کيلو يونجه با يک هويج و در صورت امکان يک سيب در تعطيلات عمومي خواهد بود. دوازدهمين سال تولد باکسر مصادف با اواخر تابستان سال آينده بود. در خلال اين مدت زندگي سخت بود. زمستان به سردي سال گذشته و آذوقه حتي از آن سال هم کمتر بود. جيره حيوانات به استثناي جيره خوکها و سگها تقليل پيدا کرد و سکوئيلر توضيح داد که تساوي مطلق در امر جيره بندي خلاف اصول حيوانگري است. به هر حال با آنکه ظواهر امر حکايت از کمبود آذوقه مي کرد براي سکوئيلر مشکل نبود که به حيوانات ثابت کند در واقع کمبودي نيست و مقتضيات ايجاب کرده است که در ميزان جيره تعديلي به عمل آيد (سکوئيلر هميشه کلمه «تعديل »را به کار مي برد نه «تقليل ») اما با مقايسه با زمان جونز همه چيز ترقي کرده بود. سکوئيلر به سرعت اعدادي پشت سر هم مي خواند تا به حيوانات نشان دهد حالا از زمان جونز جوي بيشتر، يونجه فراوانتر و شلغم زيادتري دارند. ساعات کمتري کار مي کنند و آب آشاميدني شان گواراتر، عمرشان طولاني تر، بهداشت نوزادان بهتر شده است. در طويله کاه بيشتر دارند و مگس کمتر آزار مي دهد. حيوانات تمام اين مطالب را باور مي کردند. در واقع خاطره دوره جونز تقريبا محو شده بود. مي دانستند که زندگي امروزشان با سختي و خالي است، غالبا گرسنه اند، سردشان است و معمولا جز هنگام خواب، کار مي کنند ولي بي شک روزهاي قديم از امروز هم بدتر بوده است. از اين طرز فکر خشنود بودند. به علاوه آن روزها برده بودند و امروز آزادند و خود اين مسئله بزرگترين برتري زندگي امروز نسبت به گذشته بود و نکته اي بود که سکوئيلر هيچگاه از اشاره بدان غفلت نمي کرد. ادامه دارد... همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در ايتا https://eitaa.com/joinchat/88211456C878f9966e5 آخرين خبر در بله https://bale.ai/invite/#/join/MTIwZmMyZT آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar