کافه بوک/ کتاب من شدن با عنوان فرعي خاطرات يک روانپزشک و با عنوان اصلي Becoming Myself زندگينامه اروين د. يالوم به قلم خودش است. در واقع اين کتاب اتوبيوگرافي است. يالوم که درمانگر حرفهاي است و هميشه زندگي ديگران را واکاوي ميکند، در اين کتاب شخصيت خودش را واکاوي ميکند و عميقترين جنبههاي زندگياش را با مخاطب به اشتراک ميگذارد.
اروين يالوم روانپزشک آمريکايي است که با کتابهايش در سراسر دنيا معروف شده است و در ايران نيز بسيار شناخته شده است. در کافهبوک نيز کتابهاي زير از يالوم معرفي شده است:
کتاب مامان و معني زندگي
کتاب يالومخوانان
کتاب دروغگويي روي مبل
کتاب مسئله اسپينوزا
کتاب هنگامي که نيچه گريست
پشت جلد کتاب من شدن – خاطرات يک روانپزشک آمده است:
يالوم از کارهاي انقلابياش در رواندرماني گروهي ميگويد، از اينکه چطور توانست بهترين مجري رواندرماني اگزيستانسيال شود که شيوهاي است اخذ شده از حکمت متفکران بزرگ تاريخ. او الهامهايش را براي نوشتن کتابهاي مهمي از جمله دژخيم عشق و وقتي نيچه گريست، آشکار ميکند، کتابهايي که روانشناسي و فلسفه را در هم ميآميزند تا به نگاه جالب جديدي به وضعيت انساني برسد. من شدن با در هم بافتن داستانهاي خاطرهانگيزترين بيماران با قصههاي شخصي عشق و افسوس، خوانندگان را به تکنيک درماني يالوم، روند نوشتناش و زندگي خانوادگياش نزديک ميکند.
همانطور که اشاره شد، اين کتاب زندگينامه اروين يالوم است. يالوم فرزند پدر و مادري از يهوديان روستبار است که به آمريکا مهاجرت کردند. او در محله متوسط رو به پايين در واشنگتن بزرگ شد و تصميم داشت از محيطش فراتر رود. يالوم وارد دانشکده پزشکي استنفورد شد و بعد از رو آوردنش به داستاننويسي در تمام دنيا شهرت يافت.
کتاب من شدن در چهل فصل نوشته شده است که هر فصل شامل قسمتي از زندگي و يا خاطراتش است. اين چهل فصل عبارتند از:
تولد همدلي / در جستوجوي مرشد / ميخواهم برود / بازگشت / کتابخانه، الف-ي / جنگ مذهبي / پسربچهاي قمارباز / تاريخچهي مختصري از خشم / ميزسرخ / آشنايي با مريلين / دوران کالج / ازدواج با مريلين / اولين بيمارم / دورهي انترني: دکتر بلکوود اسراسرآميز / دوران جانزهاپکينز / اعزام به بهشت / آمدن به بهشت / يک سال در لندن / زندگي متلاطم و مختصرِ گروههاي رويارويي / اقامت موقت در وين / هرروز کمي نزديکتر ميشود / آکسفورد و سکههاي طلسمشدهي اقاي… / درمان اگزيستانسيال / رويارويي با مرگ با رولومي / مرگ، آزادي انزوا و معني / گروههاي بيماران بستري شده و پاريس / گذري به هند / ژاپن، چين، بالي، و دژخيم عشق / وقتي نيچه گريست / دروغگويي روي مبل / مامان و معني زندگي / دربارهي يوناني شدن / موهبت درمان / دو سال با شوپنهاور / خيره به خورشيد / واپسين آثار / خداي من! درمان بعدي / زندگيام در گروهها / در باب آرمانسازي / نوآموز پيري
کتاب با يک احساس گناه شديد از سوي يالوم آغاز ميشود. در اولين صفحات کتاب نويسنده به درمان خودش ميپردازد و کاري را انجام ميدهد که ۵۰ سال به بيمارانش توصيه ميکرد انجام دهند. او از خودش ميخواهد چشمانش را ببندد و رويايي که در ذهن دارد بازسازي کند و آن را بنويسد. در همين صفحات اول کتاب است که خواننده جذب کتاب و متوجه صداقت نويسنده ميشود. خواننده همچنين متوجه ميشود که صرفا با زندگينامه يالوم روبهرو نيست و همچنان ميتواند درسهاي رواندرماني ياد بگيرد.
خاطراه ابتدايي کتاب و احساس گناه يالوم، ناشي از آزار و اذيتي است که يالوم ۱۲ ساله در حق يک دختر مرتکب شده است. در صفحه ۱۲ کتاب من شده نويسنده ميگويد:
پس از آنکه خودم را آرام کردم، به رختخواب برگشتم؛ ولي مدتي طولاني با چشماني باز آنجا دراز کشيده بودم و به اين فکر ميکردم که اين دُمل کهن، اين پاکت گناهي که مهري هفتادوسه ساله برآن خورده است، چه اندازه مهم بوده است که ناگهان سرباز کرده است. حالا در بيداري بهياد ميآوردم که وقتي در دوازدهسالگي با دوچرخه از جلوي خانهي آليس ميگذشتم و فرياد ميزدم: «هِي، سرخکي!» با بيشعوري و نه از سر همدردي تلاش ميکردم تا توجه او را به خود جلب کنم. پدر آليس هيچوقت با من روبهرو نشد، ولي حالا که در هشتادوپنج سالگي روي تخت دراز کشيدهام و دارم از فضاي آن کابوس خارج ميشوم، ميتوانم تصور کنم که آن دختر چه حسي داشته است و من چه آسيبي به او رساندهام. مرا ببخش، آليس.
در ادامه يالوم شروع به تعريف اتفاقات و خاطرات مهم زندگي خود ميکند و هرجا که لازم باشد خودش را واکاوي ميکند. او از يهودي بودنش صحبت ميکند، از رابطه نهچندان خوب با مادرش، از اينکه چطور کودکي مناسبي نداشته است و در درمان بيمارانش خودش را مرور ميکرد، از سختيهاي زندگياش، از ادامه تحصيل، ازدواج، سفرهايي که رفته است و بسياري از موارد ديگر صحبت ميکند.
درباره کتاب من شدن
قبل از خواندن زندگينامه يالوم، چندين کتاب از او خوانده بودم و هميشه آثارش را ستايش ميکردم. هرگز به زندگي شخصي يالوم علاقه نداشتم اما هنگامي که کتاب زندگينامهاش چاپ شد مشتاق خواندن آن شدم. بايد اعتراف کنم يالوم در نوشتن زندگينامه خودش چندان موفق نبوده اما در کتابش بخشهاي زيادي وجود دارد که ميتواند براي علاقهمنداناش بسيار جذاب و خواندني باشد.
مثلا يکي از نمونههاي جذاب کتاب زندگينامه يالوم براي من اين است که او درباره کتابهاي معروف خود صحبت کرده است. خواندن درباره آن آثار در کتاب من شدن احساس خوبي در من ايجاد ميکردم. لذت ميبردم وقتي متوجه تفکرات، چالشها و مسيري که نويسنده در هنگام نوشتن کتاب طي کرده بود، ميشدم. چيزي شبيه ديدن پشتصحنه بود. براي نمونه، يکي از قسمتهاي جالب کتاب، خاطرهاي مربوط به «کتاب وقتي نيچه گريست» بود. اين رمان در ابتدا مورد توجه قرار نگرفت و حتي از سوي نيويورک تايمز «رمان حقير خوابآور» توصيف شده بود. اما پس از ترجمه به زبانهاي مختلف بسيار مورد توجه قرار گرفت. در مورد اين کتاب در وين اتفاق جالبي افتاد:
فروش وقتي نيچه گريست در ايالات متحده خيلي خوب بود، ولي در برابر محبوبيت کتاب در کشورهاي ديگر اصلا به چشم نميآمد. اين کتاب به بيستوهفت زبان ترجمه شد، با بيشترين مخاطب در آلمان و بيشترين سرانهي مطالعه در يونان. در ۲۰۰۹، شهردار وين اين کتاب را کتاب سال معرفي کرد. شهردار وين هر سال کتابي را معرفي ميکند و صدهزار نسخه از آن را چاپ ميکند و آنها را رايگان در اختيار شهروندان ويني قرار ميدهد و آنها را در داروخانهها، نانواييها، مدارس، و نمايشگاه سالانهي کتاب پخش ميکند.
از ديگر قسمتهاي جالب کتاب، واکاوي شخصيت يالوم توسط خودش بود. در شرايط سخت، يالوم پير و متخصص خودش را در برابر يالوم جوان و پراشتباه قرار ميداد و شروع به درمان او ميکرد. گفتوگوهاي جالبي بين يالوم پزشک و يالوم جوان در کتاب وجود دارد که براي علاقهمندان به رواندرماني و طرفداران يالوم خواندني است.
يالوم همچنين به ايران اشاره ميکند و مينويسد: «نميدانم چند نسخه از کتابهايم به زبان فارسي فروخته شده است: ايران تنها کشوري است که کتابهاي مرا بدون اجازه و ارائهي حق امتياز چاپ ميکند. حرفهايهاي ايراني، که با من تماس دارند، ميگويند که با کتابهاي فرويد، کارل يونگ، مورتيمر آدلر، کارل راجرز و آبراهام مزلو آشنايي دارند و دوست دارند با درمانگران غربي بيشتر در تماس باشند. متاسفانه، چون ديگر به خارج از کشور سفر نميکنم، مجبور شدهام دعوت آنها را براي سخنراني در ايران رد کنم.»
لازم به ذکر است که در کتاب عکسهاي سياه و سفيد مختلفي از زندگي يالوم آمده است. همچنين اين کتاب تحت عنوان «من چگونه اروين يالوم شدم» نيز ترجمه شده است. به دليل در اختيار نداشتن ترجمههاي مختلف کتاب از مقايسه آنها معذوريم اما چون کتاب من شدن با ترجمه حسين کاظمي يزدي را خواندهايم، ميتوانيم به شما بگوييم که ترجمه اين کتاب خوب و روان است.
به طور کلي، خواندن «من شدن» را به همه کساني که چند کتاب از يالوم خواندهاند و طرفدار او هستند توصيه ميکنم. همچنين اگر به کتابهاي زندگينامه علاقه داريد اين کتاب احتمالا گزينه مناسبي براي خواندن باشد.
جملاتي از متن کتاب من شدن
کتابخانه خانهي دوم من شده بود و هر يکشنبه ساعتهاي زيادي آنجا ميگذراندم. بعدازظهرهاي طولاني من دو فايده داشت: کتابخانه مرا به جهان بزرگتري، که عاشقش بودم، جهان تاريخ و فرهنگ و افکار وصل ميکرد و در عين حال اضطراب پدر و مادرم را نيز کم ميکرد و باعث ميشد آنها از اينکه بجهي باسوادي به جامعه تحويل ميدهند، احساس رضايت کنند. (کتاب من شدن – صحفه ۳۸)
سالهاي پيش از مريلين اغلب سياهوسفيد به ذهنم ميآيد: بعد از او بود که رنگ وارد زندگيام شد. اولين ديدارمان را با وضوحي غيرعادي به ياد ميآورم. (کتاب من شدن – صحفه ۸۰)
هميشه از من ميپرسيدند که فقدان باور ديني در زندگي يا کار روانپزشکيام مشکلي ايجاد ميکند يا نه. پاسخ من هميشه «نه» بود. اولا که بايد بگويم من «بيدين» هستم، نه «ضددين». وضع من به هيچ وجه نابهنجار نبود: دين در زندگي بيشتر اهالي استنفورد و همکاران پزشک و روانپزشکم نقش اندکي ايفا ميکند يا اصلا نقشي ندارد. (کتاب من شدن – صحفه ۱۷۵)
ديدنِ خانهي فرويد و راه رفتن در خيابانهاي وين او، سي سال بعد موقع نوشتن وقتي نيچه گريست خيلي به دردم خورد. براساس اين خاطرات و عکسهايي که آن سال گرفته بودم، براي ملاقاتهاي خيالي نيچه و پزشک معروف ويني، يوزف بروئر که خود مرشد فرويد بوده است، زمينهي تصويري معتبري ايجاد کردم. (کتاب من شدن – صحفه ۱۹۸)
براي مدتي طولاني، به نوع متفاوتي از کتاب فکر ميکردم. همهي عمر عاشق روايت بودم و اغلب در کارهاي تخصصيام قاچاقي داستانهاي درماني وارد کردهام که بعضي از آنها چند خط بودهاند و برخي تا چند صفحه ادامه داشتند. طي ساليان، خوانندگان کتاب گروهدرمانيام به من گفتهاند که صفحات نظري خشک کتاب را تحمل ميکنند چون ميدانند که کمي بعد داستان آموزنده از راه ميرسد. بنابراين، در پنجاه و شش سالگي تصميم گرفتم تغييري اساسي در زندگيام انجام دهم. همچنان، با نوشتههايم به رواندرمانگران جوان آموزش ميدادم، ولي به داستان موقعيتي ممتاز دادم: اول داستان را مطرح ميکردم و بعد به آن اجازه ميدادم تا اولين وسيلهي آموزشيام شود. احساس ميکردم زمان رهاسازي داستانگويي در وجودم فرا رسيده است. (کتاب من شدن – صحفه ۲۷۸)
وقتي من و مريلين هردو در کتابفروشي دانشگاه يوآنينا مشغول امضا کردن کتاب بوديم، مريلين از صاحب آنجا پرسيد که من چقدر ميان خوانندگان يوناني محبوبيت دارم. او پاسخ داد: «يالوم اينجا پرفروشترين نويسندهي امريکاييه.» مريلين پرسيد: «فيليپ راث چطور؟» و او پاسخ داد: «اونو هم دوست داريم، ولي ما يالوم رو يوناني ميدونيم.» (کتاب من شدن – صحفه ۳۳۵)
شوپنهاور زمخت، بيباک، و بياندازه منزوي بود. او دنژواني قرن نوزدهمي بود که به همهي نيروها، از جمله دين، حمله کرد. شوپنهاور همچنين مردي زجرکشيده بود و آثارش بيشتر انرژي خود را از اندوه، بدبيني، و نفرتِ بيش از حد او از انسان ميگيرند. (کتاب من شدن – صحفه ۳۴۶)
زندگي خانوادگي ما پُر است از بازي. من با هر سه پسرم در زمين تنيس محله تنيس بازي ميکردم – آنها از بهترين خاطراتماند. به ريد و ويکتور از همان ابتداي کودکيشان شطرنج ياد دادم و آنها شطرنجبازان قهاري شدند. با لذت آنها را به مسابقات ميبردم و هميشه هم با جايزه برميگشتند. (کتاب من شدن – صحفه ۳۹۴)
بله، اعتراف ميکنم که از رسيدن به اين آخرين پاراگراف وحشتناک ميترسم. هميشه تودهاي کتاب در ذهنم داشتم که منتظر بودند نوشته شوند، ولي ديگر تمام شد. وقتي اين کتاب را تمام کنم، مطمئنم ديگر کتابي منتظرم نخواهد بود. دوستان و همکارانم وقتي اين حرف را ميشنوند شکايت ميکنند. آنها بارها چنين چيزي از من شنيدهاند؛ ولي ميترسم که اينبار با دفعات قبل فرق داشته باشد. (کتاب من شدن – صحفه ۴۲۲)
مشخصات کتاب
عنوان اصلي: من شدن
عنوان فرعي: خاطرات يک روانپزشک
نويسنده: اروين د. يالوم
ترجمه: حسين کاظمي يزدي
انتشارات: پندار تابان
تعداد صفحات: ۴۲۴
قيمت چاپ اول – ۱۳۹۷: ۴۰۰۰۰ تومان
👤 نويسنده مطلب: سروش فتحي
بازار