خبرگزاري کتاب ايران/ صداهايي در عالم خواب و بيداري ميشنيدم اما خيلي خسته بودم و دوست داشتم بخوابم. وقتي به اصرار مادرم از خواب بيدار شدم، ساعت شش و نيم صبح بود، هنوز خواب از سرم نپريده بود که چشمم به کتاب ادبيات روي پاتختي افتاد و يادم افتاد امروز امتحان ادبيات داريم. اما ديشب بيشتر وقتم را صرف خواندن کتاب رماني کرده بودم که ديروز از يکي از بچههاي مدرسه امانت گرفته بودم و وقتي شروع به درس خواندن کردم، خوابم برده بود. برق از سرم پريد، هنوز چند درس را نخوانده بودم، فرصتي هم براي درس خواندن نداشتم، بايد آماده ميشدم و به مدرسه ميرفتم. نميدانم مسير راه را چگونه طي کردم تا به مدرسه رسيدم، دعا ميکردم دبير ادبيات، امتحان را به روز ديگري موکول کند. با استرس و دلهره امتحان وارد کلاس شدم. ديدن بچهها درحاليکه مشغول درس خواندن و سوال پرسيدن از هم بودند، استرس مرا بيشتر کرد. سرجايم نشستم و کتاب ادبيات را باز کردم اما نميدانستم کدام مطلب را بخوانم. به مطالب قبلي که خوانده بودم نگاهي انداختم اما انگار همه آنها هم از ذهنم پاک شده بود. در همين لحظه ناظم مدرسه وارد کلاس شد. همهمه کلاس فروکش کرد و همه به خانم ناظم نگاه ميکرديم. خانم ناظم گفت که امروز دبير ادبيات به مدرسه نميآيد و ما ميتوانيم به حياط مدرسه برويم و بازي کنيم. اصلا باورم نميشد که امتحان کنسل شده.
ياد و خاطره آن روز و روزهاي ديگر مدرسه با شروع مهرماه برايم تداعي ميشود، خاطرات شيرين و فراموش نشدني. ياد کتابهاي رماني ميافتم که يواشکي به مدرسه ميبرديم و مانند کالاي قاچاق در زير ميزها رد و بدل ميکرديم. البته در خانه هم مجال زيادي براي مطالعه کتابهاي غيردرسي نداشتيم و اغلب اوقات آنها را وسط کتابهاي درسي ميگذاشتيم تا اگر پدر و مادر ديدند فکر کنند در حال درس خواندن هستيم. البته گاهي هم گير ميافتاديم و ادامه ماجرا. با مرور اين خاطرات، به اين فکر افتادم که آيا هنوز هم خواندن کتابهاي غيردرسي در مدارس ممنوع است؟ آيا هنوز هم دانشآموزان مدارس از نبود کتابخانه رنج ميبرند و اگر کتابخانه دارند اثري از کتابهاي داستان و شعر و رمانهاي جذاب در آنجا ديده ميشود؟
ميزان تشويق دانشآموزان به کتابخواني در مدارس زير صفر است
ليلا صبوحي خامنه، از معلمان ادبياتي است که 20 سال است با دانشآموزان سروکار دارد، از کلاس هفتم و هشتم گرفته تا يازدهم و دوازدهم. او ميگويد: ميزان تشويق دانشآموزان به کتابخواني در مدارس زير صفر و منفي است، يعني نه تنها اولياي مدرسه بچهها را به خواندن کتابهاي غيردرسي تشويق نميکنند بلکه اگر کتاب غيردرسي هم دست او ببينند، او را جريمه ميکنند و بچهها را به خواندن کتابهاي کمکآموزشي خاصي که معمولا از سوي آموزش و پرورش به آنها توصيه ميشود، تشويق ميکنند. مگر معلم يا مديري خودش به کتابخواني علاقه و اعتقاد داشته باشد و شرايطي فراهم کند تا بچهها علاوه بر کتابهاي درسي کتابهاي غيردرسي مورد علاقهشان را هم بخوانند که تعداد آنها کمتر از 10 درصد است.
زنگ نگارش بچهها را به نوشتن علاقهمند ميکند
صبوحي خامنه که در کنار معلمي، داستانهاي زيادي هم نوشته است، درباره کتابخانههاي مدارس نيز توضيح ميدهد: کتابخانههاي مدارس پر از کتابهاي تست و کمک درسي يا نشريات و کتابهاي هدفداري است که از سوي آموزش و پرورش يا نهادهاي خاص و تعداد محدودي ناشر دولتي به کتابخانه ارسال ميشود. اگر کتاب داستاني هم در آن پيدا شود، معمولا کتابهاي به دردنخوري است که معلمها موقع خانه تکاني با خود به مدرسه ميآورند، کتابهايي که هيچ جذابيتي براي بچهها ندارد.
او زنگ نگارش در مدارس را بهترين اتفاقي ميداند که در زمينه تشويق دانشآموزان به کتابخواندن و نوشتن رخ داده است و ميافزايد: پيش از اين در درس ادبيات فقط روي دستور زبان و نکات زبانشناسي و ... تاکيد ميشد و توجه زيادي به نکات نگارشي نميشد. اما وقتي کتابهاي نگارش در دستور کار مدارس قرار گرفت، هم اطلاعات معلمان را افزايش داد و هم بچهها را به نوشتن تشويق کرد. و اين امکان را به معلمها داد تا از زنگ نگارش براي مطالعه هم استفاده کنند
نويسنده کتاب «پاييز از پاهايم بالا ميرود» در ادامه به فعاليتهايش در مدرسه براي تشويق کودکان به کتابخواني اشاره ميکند و ميگويد: خوشبختانه مدير مدرسهاي که من در آن کار ميکنم به کتابخواني علاقه دارد و به من اجازه داده با کمک دانشآموزان کتابخانه کوچک تخصصي در مدرسه ايجاد کنم و حدود 40 عنوان از کتابهاي مورد علاقه بچهها از شعر نو و کلاسيک گرفته تا داستان و رمان را در آن قرار دهم. گاهي در زنگ نگارش، موسيقي ملايمي در کلاس ميگذارم و بچهها مشغول مطالعه کتابها ميشوند و پايان کلاس هم اگر کتابي را بخواهند به آنها امانت ميدهم. اغلب بچهها از کتابهايي که ميخوانند پوستري از جلد و مشخصات کتاب تهيه ميکنند و در کنار آن نظراتشان را درباره آن کتاب مينويسند و خواندن يا نخواندن آن را به ديگران توصيه ميکنند و اين پوستر را در تابلو اعلانات مدرسه ميزنند.
اهميت توجه به ساختار زباني در انتخاب کتابها
صبوحي خامنه درباره ملاکها و معيارهايش براي انتخاب کتابهايي که در کتابخانه تخصصي مدرسه گذاشته نيز توضيح ميدهد: بچهها در سني هستند که بايد کتابهايي را بخوانند که از نظر ساختار زباني سالم و درست باشند، اين مساله براي من در انتخاب کتابها بسيار اهميت دارد. موضوع بعدي جذابيت کتابهاست. بايد موضوعاتي را انتخاب کنيم که براي بچهها کشش داشته باشد. دانشآموزان با مطالعه اين کتابها علاوه بر اينکه به کتابخواني علاقهمند ميشوند، با تعداد زيادي از شاعران و نويسندگان و مترجمان معاصر هم آشنا ميشوند.
آموزش و پرورش برنامه مدوني براي ترويج کتابخواني ندارد
حميد بابايي هم از معلمان ادبيات است که سالهاست با دانشآموزان سروکار دارد و معتقد است آموزش و پرورش به صورت جزيرهاي اداره ميشود و برنامه مدوني ازسوي آموزش و پرورش براي ترويج کتابخواني وجود ندارد، گاهي بخشنامهاي ازسوي آموزش و پرورش در زمينه مسابقات کتابخواني به مدارس فرستاده ميشود بعد رها ميشود. همه کارها و فعاليتها در اين حوزه برعهده اولياي مدرسه يا اولياي دانشآموزان است. اگر معلم يا مدير يا والدين به کتابخواني علاقه داشته باشند فعاليتهايي در اين زمينه انجام ميدهند و به بچهها کتاب معرفي ميکنند يا نويسندگان را به مدرسه دعوت ميکنند تا با بچهها صحبت کند. البته اگر اينچنين فعاليتهايي هم انجام شود در مدارس غيرانتفاعي انجام ميشود نه مدارس دولتي.
بابايي که در کنار معلمي داستان هم مينويسد و کتابهايي در حوزه بزرگسال دارد، وضعيت کتابخانههاي مدارس را اسفناک توصيف ميکند و ميگويد: اغلب کتابهايي که در کتابخانههاي مدارس وجود دارد کتابهاي اهدايي از سوي نهادهاي مختلف است که اصلا مورد علاقه بچهها و مناسب سن آنها نيست و رغبتي به خواندنشان ندارند. وقتي کتابي پر از پند و اندرز و نصيحت جلوي بچهها بگذاريم، علاقهاي به خواندنش ندارند، مثلا اگر مدام شعر «هماي رحمت» شهريار را براي بچهها بخوانيم خسته ميشوند، اما اگر ساير شعرهاي عاشقانه شهريار را هم در کنار اين شعر برايشان بخوانيم و شعرها را تفسير کنيم، به شهريار علاقهمند ميشوند. من هميشه قبل از اينکه کتابي را براي مطالعه به بچهها پيشنهاد دهم از آنها نظرسنجي ميکنم و با توجه به آن، کتابهاي شعر، داستان يا رمان در ژانرهاي مورد علاقهشان را انتخاب ميکنم و از نويسندگان آن کتابها دعوت ميکنم تا براي بچهها صحبت کنند. علاوه بر آن از بچهها ميخواهم درباره تجربيات خودشان هم مطلب بنويسند تا کم کم نويسندگي را ياد بگيرند.
کتابخانههاي مدارس پر از کتابهاي کليشهاي است
به گفته نويسنده رمان «پياده» برنامههاي ترويج کتابخواني بايد از سوي نهادهايي مانند آموزش و پرورش به مدارس ابلاغ شود، اما اين کار صورت نميگيرد و با توجه به فيلترهاي ذهني و تفکرات کهنه برخي مسئولان، فقط به دنبال يکسري کتابهاي خاصاند که بچهها علاقهاي به خواندن آنها ندارند از سويي کتابهاي درسي هم پر از مطالبي است که فايده و کاربردي براي بچهها ندارند. بهتر است شرايطي فراهم شود که دانشآموزان اجازه خواندن کتابهاي غيردرسي را داشته باشند و نويسندگان و مترجمان به مدارس دعوت شوند و امکان صحبت و آشنايي بچهها با آنها فراهم شود تا به کتابخواني تشويق شوند. اگر بودجه فرهنگي در آموزش و پرورش وجود دارد بهتر است به جاي هزينه در مسائل تربيتي دستوري، صرف خريد کتابهاي داستان و شعر و رمان و توزيع در مدارس شود.
مديران مجبورند با کتابهاي اهدايي کتابخانهها را پر کنند
زهره عارفي هم از افرادي است که 25 سال از عمر خود را به عنوان معلم و مدير در دبيرستانها گذرانده و ميگويد: ما چيزي به معناي واقعي کتابخانه در مدارس نداريم و اگر کتابخانهاي هم باشد، با کتابهاي اهدايي پر ميشود که فکري روي انتخاب آنها نشده است و پر از موضوعات مذهبي و داستانهاي کليشهاي است که مطابق سليقه بچهها نيست و فقط به منظور پرکردن فضاي کتابخانهها تهيه ميشود. درواقع مدارس بودجهاي ندارند که صرف خريد کتاب کنند، اگر هم پولي جمع شود، صرف رفع مشکلات مدرسه و ساير اموري ميشود که اولويت دارد. مديران مجبورند با کتابهاي اهدايي کتابخانهها را پر کنند. از سويي اغلب اين کتابها هم با پيگيري مدير مدرسه از سوي نهادهايي مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تهيه ميشود نه از سوي آموزش و پرورش.
بازار