تسنيم/ سيدهاعظم حسيني ميگويد هرچند نام انتخابي کتاب «دا» تا ماهها مورد رضايت صاحبخاطره و برخي ديگر قرار نگرفت، اما توانست عنوان دلنشين و جامعي باشد تا مگر ذرهاي ارادت و خاکساري ما را نسبت به مادران شهيدان خرمشهر و هزاران هزار ستاره فراراه ما بنماياند.
«دا» يکي از هزاران روايتي است که تاکنون از جنگ تحميلي منتشر شده است. جنگ در اين کتاب از نگاه دختري 17 ساله روايت ميشود که در بسياري از بزنگاهها حضور دارد و وقايعي را نقل ميکند که جاي خالي آن در کتاب خاطرات احساس ميشد. اين اثر در سالهاي گذشته همواره به عنوان يکي از پرمخاطبترين آثار دفاع مقدس مطرح شده است. بنا بر نظر کارشناسان؛ خاطرهنويسي دفاع مقدس را ميتوان به پيش و پس از نگارش «دا» تقسيمبندي کرد. سيده اعظم حسيني، نويسنده، براي نگارش اين کتاب ضمن گفتوگو با رواي، به گفتوگو با افراد مختلف حاضر در خرمشهر سال 59 پرداخته و براي درک بيشتر موقعيت و فضاي شهر، بارها به خرمشهر سفر کرده است. در کنار همه اين موارد، آنچه «دا» را خواندنيتر ميکند، قلم نويسنده آن است که با استفاده از تکنيکهاي داستاننويسي، در کنار پايبندي به مستندات، توانسته روايتي جذاب از روزهاي مقاومت در خرمشهر ارائه دهد.
اين اثر در سالهاي گذشته همواره مورد توجه مخاطبان قرار گرفته و تاکنون در قالبهاي نمايشنامه و انيميشن نيز بازروايي شده است. «دا» در خارج از کشور نيز مورد استقبال قرار گرفته و توانسته نظر مخاطبان ديگر زبانها را نيز به خود جلب کند.
مقام معظم رهبري نيز در تقريظي بر اين اثر فرمودهاند: «کتاب «دا» که حقاً و انصافاً کتاب بسيار خوب و قابل طرح در سطح جهاني است، مربوط به بخش کوچکي از وقايع جنگ تحميلي است و اين نشان ميدهد که هشت سال دفاع مقدس داراي ظرفيت توليد هزاران کتاب به منظور انتقال فرهنگ و ارزشهاي اسلامي و انقلابي به جامعه و جهان است ... اين کتاب در گستره کشور هنوز شناخته نشده است؛ در حالي که چند صد هزار تا حالا چاپ کرديد. اگر «دا» شناخته شود، ميليون ها نسخه از اين کتاب فروش خواهد رفت و ميليون ها نفر از محتواي اين کتاب بهره خواهند برد... شما هزار کتاب «دا» ميتوانيد توليد کنيد. «دا» يک رگه ارزشمند است که در معدن پيدا کرديد، اين راه را ادامه دهيد».
ششم آبانماه امسال دهمين سالگرد رونمايي از اين اثر است. به همين مناسبت بخشي از مقدمه انتشار نيافته کتاب «دا» به قلم سيده اعظم حسيني، نويسنده اين اثر، را منتشر ميکند که به اين شرح است:
خرمشهر در گذر تاريخ
تورق در صفحات تاريخ خرمشهر، از سنه 1184 ش (1227 ق) به بعد و مدت زماني بالغ بر دويست سال، اخبار و اطلاعاتي پيش روي خواننده مينماياند که اگر باعث تعجب و شگفتي نگردد، يقيناً اين سؤال را به ذهن متبادر ميسازد، اهميت و اعتبار اين شهر کوچک بندري در منتهياليه جنوب غربي ايران تا کجاست که اين چنين معرض تاخت و تازها و کشتارها و به يغما رفتنهاست؟!
روزگاري عليرضا پاشاي عثماني، از بغداد به آن حملهور است (1211 ش/ 1254 ق) و محمدشاه قاجار براي حفظ آن، حاضر به عقبنشيني از هرات است و چند سال بعد، در پي ادعاي دولت عثماني بر مالکيت سليمانيه و جلگههاي زهاب باختر _ زماني که دولت ايران در پي لشکرکشي و رويارويي با عثماني است_ طعمۀ ميانجيگري روس و انگليس شده، تن به پيمان ارزنهالروم ميدهد و طي اين پيمان، باز براي حفظ خرمشهر وادار به واگذاري شهر سليمانيه و بخشهاي جلگهاي سرشار از منابع نفتياش ميگردد تا مغلوب سياستهايي که سعي در جداسازي خرمشهر و اروند از ايران و الحاق آن به خاک عثماني دارند، نشود و از تاوان ويرانشدن خرمشهر و کشتار و غارت مردم نيز درگذرد.
حدود بيست سال بعد (1230 ش/ 1273 ق) نيز که نيروهاي ايران براي تأکيد بر حاکميتشان بر شهر هرات، به اين منطقه وارد شدند، انگلستان با گسيل قواي خود به جنوب ايران، خرمشهر را اشغال و تا اهواز پيشروي کرد. در پي آن عهدنامه پاريس (1857 م) بين ايران و انگلستان، به ابقاي خرمشهر تحت عنوان بخشي از خاک ايران در برابر واگذاري بخش ديگر آن_ هرات_حکم کرد و اين بار هرات، تاوان خرمشهر شد. در جريان جنگ جهاني دوم نيز قواي انگليس بهرغم اعلام بيطرفي ايران در بامداد سوم شهريور 1320 ش با هجوم به خرمشهر آن را اشغال و به اينترتيب علاوه بر حفظ امنيت مواضع خود در منطقه، بهخصوص ميدانهاي نفتي ايران و عراق، ارتباط متفقين را از طريق خليجفارس به جبهه روسيه برقرار کردند.
چرا «دا» نوشته شد؟
اين مرور مختصر هرچند گوياي عمق و گستره تبعات مترتب بر آن حوادث نيست، حتي کنکاشها و جستارهاي جدي در بين آثار و منابع مکتوب به جامانده درباره موضوعات فوق نيز، کافي از شرح و بسط چگونگي حوادث و وقايع مزبور نميتوانند باشند و همان ميزان مکتوبات و اسناد هم به خاطر عدم يکساني در دلالت و اعتبار، نيازمند نقد و تطبيق و احراز صحت و سقم روايتها و ثبتها هستند. در اينجا مطلب ديگري را پي ميگيرم و آسيبهايي مانند تهيماندن از فرهنگ و تمدن گذشتگان که عدم احصاء و ماندگارکردن اسناد، آثار و موضوعات تاريخي را به ذهن پوياي خوانندگان واميگذارم و بر اين اعتقادم که آسيبها هرچه باشند و اين فقر منابع و اطلاعات، متوجه هر کس که باشد، امروز ياراي جبران آن نواقص و يا سرزنش موظفان به ثبت را نداريم و اگر داشتيم هم چه سود. اکنون آنچه بر عهده ماست، همان است که از گذشتگان انتظار و توقع ميرفت؛ انتقال جامع اخبار و اطلاعات روزگارشان. در گذر رسيدن به چنين هدفي، فرايند شکلگيري کتاب مستند "دا" رقم خورد تا در بررسي اوضاع و احوال يکي از مهمترين مقاطع جنگ و پيرامون موضوع مقاومت خرمشهر، فرصت انديشيدن به چرايي حوادث و شناخت ويژگيهاي سرزميني ايرانيان را در اين دوره از تاريخ _ تا اندازهاي که موضوع کتاب، ظرفيت پرداخت به آن را دارد_ فراهم آورم و در به سامان آوردن اين اثر بتوانم، لختي پرده سنگين ابهام و گذشت زمان را کنار زده، چشمان مخاطبان را به تصوير واقعي و نه چندان دور از حادثهاي که خود مؤثر در سرنوشت آن و يا متأثر از تبعات آن بودهاند، جلب کنم.
«دا» تاکنون به زبانهاي مختلف از جمله عربي، انگليسي، روسي، بوسنيايي، اردو و اسپانيولي ترجمه شده است
هرچند سختي سالهاي رفته بر اين اثر و پيمودن مسيرهاي گاه روشن، اما پر نشيب و گاه تاريک آن را با اميدها، به جان خريدهام در عين حال توفيق کامل در تحصيل غايت مقصود را ادعايي درست نميدانم؛ چرا که بزرگي رخداد جنگ و تصوير و ترسيم آن ظرفي به بزرگي آن رويداد و يا ظرفهاي بيشماري که هر يک به درستي بخشي از اين مأموريت را به انجام برسانند، طلب ميکند و من تنها با انتخاب قالب و روشي که بتواند از رودخانه ذهن شخص صاحبخاطره اين اثر، بيشترين و ظريفترين اخبار و اطلاع را برگزيند و به لحاظ استناد و اعتماد، گوارا و عاري از زوائد باشد، کوشيدهام. اهتمامم بر اين بوده، به قله مُرَسّم و مُرَصّعي که از حوزه خاطرهنويسي جنگ انتظار ميرود نزديک شده، پيمودن و رسيدن به قله را در صورت تحقق شرايط و لوازم ايصال، در انجام و ارائه آثار ديگر آرزو کنم.
اسرار پنهان در سينه خرمشهر
برتري جامعه آماري کتابها و فيلمهاي مرتبط با موضوع خرمشهر نسبت به ساير موضوعات مشابه در جنگ، نشانه توجه فعالان عرصه فرهنگ و هنر به اين گنجينه ناپايان است. اما مواجهه با روايتهاي واقعي و بيپيرايه شاهدان و بازماندگان آن رويداد و اسرار پنهان در سينه آن سرزمين، حاکي از وجود موضوعات بکر و تکاندهندهاي است که تنها پس از کنکاشهايي از جنس کشف و احصاء روشمند و عرضه بدون آسيب آن، جوابگوي اذهان پرسشگر و معقول و ذائقه ظريف و باريکبين مخاطبانش خواهد بود.
"دا" همچون تعدادي ديگر از کتابهاي خاطره به صلاحديد برخي کارشناسان دفتر ادبيات و هنر مقاومت، بدون مقدمه مؤلف در آمد. لکن مواجهه با سؤالات بيشمار در شکل مکتوبات و شفاهيات درباره تاريخچه و مراحل شکلگيري کتاب، نوع تأليف، علل رويکرد متفاوت در آن و... از زبان خوانندگان و يا گزارشها و اخبار نادرست که حکايت از بياطلاعي از حوزه خاطرهنويسي به طور عام و کتاب "دا" به شکل خاص داشت، از همان اولين روزهاي انتشار و عرضه کتاب تاکنون مرا بر آن داشت تا با توضيح و تبيين برخي موضوعات، ابهامات و شبهات موجود را تا اندازهاي مرتفع و شناسنامه توليد اين اثر را که دانستنش حق طبيعي خوانندگان است، با نگاهي به گذشته و رجوع به محفوظات ذهني و مدارک و اسنادي که طي سالها کارنامه اين کتاب را رقم زد، از نظر بگذرانم؛ به مطالبي اشاره نمايم که کفايت از پاسخ سؤالات کند و تحليلهاي ناصواب را از پيرامون آن بزدايد. هرچند در اين ابتدا به دو نکته مفروض و متعارف اذعان دارم که اين مکتوب و مشروح، نه توان شرح شيوه و شرايط انجام کار را دارد و نه مدعي پاسخگوي تمامي سؤالات شکلگرفته در ذهن خوانندگان. آنچه خواهم نوشت، تنها بخشي است از کار انجامشده و عمر رفته بر اين کتاب که توضيح جزء به جزءاش نه در حوصله خوانندگان ميگنجد و نه واژهها، گوياي معناي مقصود خواهد بود. با اين همه، اميد آن دارم که پس از مرور اين سطور تا اندازهاي اهميت کار خاطرهنويسي، انتظاري که از اين گونه ادبي ميرود، موانع و مسائل پيشروي اين حوزه ادبي گويا شود.
«دا» تاکنون 157 بار تجديد چاپ شده و در سالهاي گذشته همواره به عنوان يکي از پرمخاطبترين آثار دفاع مقدس مطرح است
حقيقتهاي منتشر نشده کتاب «دا»/ خرمشهر چگونه به دست عراقيها افتاد؟
انتقاد حسيني از حذف نام نويسنده «دا» از نسخه انگليسي اين کتاب
کتاب "دا" در ميان انواع ادبي، گونه خاطره و از بين اقسام شيوههاي خاطرهنگاشتههاي جنگ، مبتني است بر گونه شفاهي روايت که در فرآيند مصاحبه، با تشخيص و کارشناسي، عمق و گستره موضوعات و طرح پرسشهاي متناسب با آنها حاصل آمد. شيوهاي که در آن، سؤالاتِ هدفمند و کارشناسانه، شرط مبنايي دسترسي به لايههاي پراکنده، دور از دسترس، آميخته با ديگر اطلاعات و محفوظات پنهان از نظر که اغلب بياهميت و بياعتبار مينمايد، خواهد بود و در راستاي طراحي چنين مجموعه سئوالاتي، مطالعات و پژوهشهاي ميداني و کتابخانهاي مدقانه و مداومي نيازمند است تا مصاحبهگر به درستي بتواند از پس آنچه در عهده مأموريت گفتوگوست، برآيد. شايد در نگاه اول، گفتوگو و قراردادن مخاطب در دايره سؤالات و درگيرکردن ذهن براي رجوع به گذشته و حفظ شخص پاسخگو تا انتهاي مسير فرضشده، کاري معمول به نظر آيد، اما از آنجا که مصاحبت امري دو سويه است، پذيرش و دلسپردن مرجع خاطره، شرط بقا و ضامن رسيدن به مطلوب است؛ هرگونه سهلانگاري و يا رويگرداني از موضوع، اصل هدف را نشانه ميگيرد.
تعمق در آثار موجود نشان ميدهد، مسائل بسياري همواره مانع بروز توان موجود در ابزار مصاحبه بوده که اولين آن عدم شناخت به ظرفيت اين شيوه به ظاهر ساده و محصول منتج از آن است و سپس عواملي چون دخالتدادن باورهاي ايدئولوژيک، ورود زبان تحليلي و گزارشي در گفتوگو، بيرغبتي به همراهي مدتدار، برخوردهاي شتابزده، تلقيهاي اداري _ سازماني از فرآيند کار و... آسيبهايي است که روند مصاحبه را تهديد ميکند. چه بسيار موضوعات قابل اعتنايي در اين حوزه که به دلايل مذکور و غير مذکور، قبل از بلوغ و تکميل اطلاعات و پژوهشهاي لازمهشان، لباس طبع به تن کرده و ميکنند و زيباييهاي منحصر به خود را مستتر نگه ميدارند.
فراز و نشيبهاي نگارش «دا»
"دا" هم در مراحل شکلگيري همانند تمامي آثاري که هم خانواده اويند، دچار فراز و نشيبهاي جدي شد که گاه آن را تا مرز نيستي يا تولدي ناقص پيش برد. همانطور که ذکر شد، شيوه تأليف در کتاب "دا" بر پايه مصاحبه و گفتوگوست. مصاحبهاي که در آن ارائه تصوير روشن از حوادث و شخصيتها، علل و بستر وقايع، دقت بر حال و هواي حاکم بر مناطق و حوادث، توجه به امور فرامکاني و فرازماني در مناطق درگير با جنگ، نوع نگاه و برخورد مدافعين و شخصيتها به رويدادها و تصميمگيريهايشان در موقعيتهاي تحميلي، توصيفها، جغرافيا و وسعت حوادث، جامعيت موضوعات از جهت دربرگيرندگي حوادث مختلف، اعتنا به زشتيها و لطافتها در جنگ و... اساس و پايه کار است. اين نوع گفتوگو تلاش ميکند زبان روايي را از شعارزدگي، ملاحظهکاري، تحليل، عبور سطحي از مسائل، نقص در اطلاعات، دور کرده و براي رسيدن به مصداقهاي عيني، صبوري و همراهي کند تا اين فرآيند، همچون تراش و صيقلدادن سنگها، سرانجام واژههايي شفاف، اطلاعات بيپيرايه و خاطرات خواندني به ارمغان آورد.
در چنين نگاهي به مصاحبه، طبيعي بود که شخصيت اول در کتاب "دا" سختي پيمودن چنين مسيري را نپذيرد و اعتماد به اين شيوه به ظاهر ساده را که او به قله ميخواند، آسان نبيند؛ قلهاي که تا بر فرازش نايستاد باورش نداشت. از طرفي، به محض همراهي، تلخي حوادث و رجوع به گذشته، حوصلهکردن براي تفکيک موضوعات و بازشناسي آنها و پرداخت مناسبشان، چنان او را به تنگ ميآورد که خواهان تعطيلي و انقطاع کار ميشد و هر بار با استدلالي براي ضرورت بازگويي و مهمتر از آن کالبدشکافي مسائل، زدودن شبهه ريا، ترغيب و تشويق، حوصلهکردن و پايداري در اين مسير به هزار و يک سياست و مدارا، روبرو شود. از آن روي بود که کار تکميل قطعات خاطره و يا ورود موضوعات جديد به دل کار، در طي سالها صورت پذيرفت و اين تدريج هر بار نيازمند طراحي نو و تخريب مدل قبلي بود. غير از مسائلي از اين دست که کيفيت ماهوي اثر را به مخاطره ميانداخت، نبود شرايط و عوامل محيطي ـ لازمه جلسات آرام و بيدغدغه مصاحبهـ از سوي ديگر سلامت کار را نشانه ميرفت. چنانکه در شروع ـ ارديبهشت سال 1380 ـ مصاحبه در منزل خانم حسيني هم به واسطه حضور اعضا خانواده و در شکلي طبيعي رصدکردن آنچه ميشنيدند، مانع جدي براي به پرسشگرفتنها در حوادث رقتآور و تأثر برانگيز به شمار ميآمد، هم به لحاظ ايجاد مزاحمت براي اهل منزل و محدوديت وقت، محل مناسبي نبود. کما اينکه عليرغم اصرار خانم حسيني به انجام مصاحبه در منزل، در سالهاي 84 به بعد که به بهانه مصاحبه تکميلي به گفتوگوي دوباره رضايت دادند، اين بار شرايط محيطي نامناسب دفتر ادبيات، بواسطه ترددها، تلفنها، سر و صداها، گرما و سرماي آزاردهنده، اسباب شرمندگي بود. هر چند ساعتهاي پاياني روز به واسطه خاليشدن مجموعه تا اندازهاي آرامش به اتاق کوچک دودزده سايه ميانداخت، اما گذر تند عقربهها و فرارسيدن شب، فرصت ادامه کار را ميگرفت و بايد تن خسته و روح غمگين کسي را روانه خانهاش ميکرديم که فرزندانش بعد از ساعتها، چشم انتظار ديدنش بودند. اين روند در گفتوگو، در چندين مرحله زماني تا تيرماه سال 85 پيش رفت تا دفتر ادبيات، خواستار اتمام کار گفتوگو شد. در اين مقطع، مطالب و موضوعات مرتبط با روزهاي مقاومت تا قبل از ورود به تهران، مراحل تکميل اطلاعات و جزئيپردازيهاي خود را از سر گذرانده و فصلهاي پس از آن داراي شتاب و کلينگري بودند.
ساختار کتاب «دا» چگونه شکل گرفت؟
با به اتمامرسيدن مرحله مصاحبه، شروع جدي کار تدوين، دغدغه ديگري بود. هر چند در طول سالهاي قبل با همان ميزان اطلاعات و خاطرات که همراهي و دلسپردن صاحبخاطره فراهم آورده بود، کتابهايي در دو مدل و ساختار، تدوين و آماده نشر شده بودند، اما ديگر نه ساختار تدوين کتاب اول که خاطرات بر اساس محور زمان تنظيم و تنقيح شده بود، به کار ميآمد و نه ساختار کتاب و تدوين دوم که بناي کار، به خاطر کسر اطلاعات، بر مبناي تنظيم موضوعي خاطرات قرار گرفته بود. حجم مطالب گردآمده و پراکندگي موضوعات در اولين مراحل تدوين، کار را سخت مينمود. طراحي نقشه و ساختاري متناسب با جغرافيا و عمق آنچه از قِبل پرسشها حاصل آمده با توجه به تنوع شخصيتها، فضاها، کارکردها، موضوعات و... مهمترين رکن تدوين به شمار ميآمد. بررسي و ارزيابي داشتهها و فهرستبندي موضوعي مطالب و سپس کارشناسي آنها به لحاظ تاريخ حوادث و رويدادها، تقدم و تأخر موضوعات، تفکيک اخبار و اطلاعات از خاطرات، سير منطقي _ احساسي رويدادها و ارتباط بين وقايع، تعادل و توازن در سير مطالب، تقسيم و يا جمع مطالب، تفاوتها و اندازهها، ورود و خروج شخصيتهاي کار، دقت در سير نزولي يا صعودي مطالب، مراقبت در همپوشاني موضوعات، پرهيز از تداخل موضوعي و نقض يکديگر و... به همراه مهمترين و اساسيترين عنصر خاطره يعني استناد، اين مهندسي را رقم زد. پشتيباني پژوهشي و شناخت شهر خرمشهر به لحاظ جغرافياي شهري، استعدادهاي محيطي، آداب بومي و به ويژه تحقيقات ميداني و گفتوگو با مدافعين روزهاي مقاومت و خانواده شهداي خرمشهر و ... همچنان که مسير مصاحبه را هدايت کرده بود، در مرحله تدوين نيز به چينش درست و منطقي مطالب فايده رساند.
سيده زهرا حسيني: واقعيتهايمان را به دست باد ميسپاريم
تولد «دا» در آمريکا
«دا»؛ ذرهاي ارادت است به مادران شهيدان خرمشهر
کتاب "دا" فرصت اين را يافت که اصول و قواعد مستندنگاري را در هياتي کاربردي بخود ببيند و افقهاي پنهان اين حوزه را پيش روي کار بنماياند. هر چند پايبندي به استناد خاطرات و پرهيز از خلط اصول و قواعد خاطرهنگاري با ديگر گونههاي ادبي، توان فکري و زحمت فراواني ميطلبيد، لکن به اميد پرداخت شايسته به موضوع، درست انجامدادن و به کاربستنشان را ضروري ميدانستم. هرچند نام انتخابي کتاب "دا" تا ماهها مورد رضايت صاحبخاطره و برخي ديگر قرار نگرفت، اما توانست عنوان دلنشين و جامعي باشد تا مگر ذرهاي ارادت و خاکساري ما را نسبت به مادران شهيدان خرمشهر: سلمان بهار، محمود احمدي شيخاني، ابراهيم علامه، منصور گلي، جمشيد پناهي، محمدرضا دشتي، حمود ربيعي، جلال و محمدتقي عزيزيان، شهناز حسين و ناصر حاجيشاه، بيژن طالبي، رضا گرگپور، اسماعيل خسروي، محسن شمشيري، محمود و قاسم فرخي، فرزاد و بهروز مرادي، مرتضي و محمدرضا پورحيدري، حيدر حيدري، بهنام محمدي، عباس فرحاناسدي، موسي بختور و هزاران هزار ستاره فراراه ما بنماياند. درباره مأموريت و مقصود کتابهاي مستند، شيوههاي پژوهش و پديدآوري از تصنيف و تأليف و اقتباس و ... حرفها ميتوان گفت و شنيد و سپس به اين موضوع انديشيد که کتابي چون "دا" چقدر و چگونه در انجام مأموريت خويش به مقصود نزديک شده است.
بازار