آخرين خبر/ ما حتي نميدانيم که اين «زندگي زنده و واقعي» در کجاست
و اساساً چيست و چه نام دارد!
تجربه ميکنيم: تنهايمان بگذارند،
کتابهايمان را بگيرند،
آنوقت سرگشته خواهيم شد
و به خطا خواهيم رفت؛
و نخواهيم دانست به که بايد پناه ببريم
و به کدام سو توجه کنيم.
چهچيز را دوست بداريم؛
و از چه چيز نفرت داشته باشيم؛
چهچيز را تجليل کنيم؛ و چه چيز را تحقير...
بر ما حتي دشوار است که بشر باشيم:
بشر عادي و واقعي؛ بشر داراي گوشت و پوست،
با تن و خون و رگ و ريشه
ما از چنين بودني شرمساريم؛ آن را ننگ و عار ميشماريم...
ما پيوسته سعي بر آن داريم که هرچه تمامتر هيئت و نوع انسان بيسابقه کلي را به خود بگيريم..!!
يادداشتهاي زيرزميني
فئودور داستايوفسکي
بازار