مجله آوانگارد/تو گفتي که خورشيد بر فراز خواهد شد.
بيا برويم
از آن راههاي بينقشه
تا تمساحِ سبز را که بدان عشق ميورزي از بند برهانيم.
بيا برويم
اهانتها را بروبيم
با ابروانمان که جاروب شدﻩٔ ستارگان شورشي تيره است.
يا پيروز خواهيم شد يا از کنارِ مرگ خواهيم گذشت.
در شليک اول، تمامي جنگل
با حيرتي جوان و سرزنده از خواب خواهد پريد
و همان زمان و همان جا گروه روشن آرام
در کنار تو خواهد بود.
بههنگامي که صداي تو بادهاي چهارگانه را در چهارسو
بهچهار سهم مساوي بخش کند
– زمين را، نان را، و عدالت و آزادي را-
در آنجا خواهيم بود ما،
با آهنگ کلماتِ هماهنگ در کنار تو خواهيم بود ما.
و هنگامي که کارِ غربالِ ستمگران
در پايان روز بهانجام رسد
همان زمان و همان جا بهعزم نبرد نهائي
در کنار تو خواهيم بود ما.
و هنگامي که جانور وحشي گُردﻩٔ زخم خوردﻩٔ خود را ليسه ميکشد
– آنجا که نيزﻩٔ کوبا بيپروا فرود آمده است-
در کنار تو خواهيم بود ما
با دلهاي پرغرور در کنار تو خواهيم بود ما.
هرگز انديشه مکن که خون وحدت ما را بتوانند مکيد
آن کلکهاي پر زيور و زيب که با عطايايشان بههوا جست ميزنند.
ما تفنگهايشان را ميخواهيم
گلولههايشان را
و صخرﻩٔ سنگي را
و نه هيچ چيز ديگري.
و اگر آهني ايستاد در راه و در برابر ما
مَلمَلي از اشکهاي کوبائي طلب ميکنيم
که با آن استخوانهاي پارتيزانهايمان را بپوشانيم
در سفري اين چنين که بهتاريخ آمريکا ميکنيم.
همين و نه بيش.
آوازي براي فيدل
ارنستو چهگوارا
ترجمه:فريدون فرياد
(۱۹۶۷ -۱۹۲۸)
بازار