شرق/ ايرانيان از آتش ميخواهند که سرخي خويش را به آنان ارزاني بدارد؛ در برابر زردي آنان را بستاند. در نمادشناسي ايراني، سرخي نشانهي بهروزي، کامگاري، تندرستي است. در برابر، زردي نشانهي بينوايي، تيرهروزي، نزاري و بيماري است.
ميرجلالالدين کزازي در يادداشتي نوشت: «چهارشنبهسوري يکي از جشنهايي است که پيوندي تنگ با نوروز دارد. به سخني ديگر، ايرانيان با برگزاري جشن چهارشنبهسوري به پيشباز نوروز ميروند. پيوند نمادشناختي و بنيادين چهارشنبهسوري با نوروز برميگردد به يکي از ويژگيها و خاستگاههاي جشن و آئين نوروز که پيوند اين آئين و جشن است با خورشيد، با روشنايي، با گرما. نوروز سويمندي خورشيدي نيز دارد. ما در آئينهاي نوروزي نشانههايي بسيار ميتوانيم از ستايش و گراميداشت خورشيد را، چونان کانون روشنايي و گرما بيابيم. از همين روست که چهارشنبهسوري پيوندي تنگ و ساختاري با آتش دارد.
آتشي که سرچشمهي گرما و روشني است. نام اين جشن هم بيپيوند با آتش نيست. چهارشنبهسوري از دو واژه ساخته شده است. واژهي چهارشنبه که معناي آن روشن است با واژه سوري که در معناي آن چندوچون ميتوان کرد. يک معناي سوري همان است که با واژهي سور به معني جشن و مهماني در پيوند ميتواند بود زيرا در جشنهاي ايراني گردهمآمدن خويشان و دوستان همواره رسم و راهي برجسته بوده است و هست. در چهارشنبهسوري هم خانوادهها همراه با ميهماناني که فراميخوانند جشن را برميگزارند اما من برآنم که سوري در نام اين جشن در معنايي ديگر ميتواند بود سزاوارتر و برازندهتر. سوري ريخت پساوندي سور است. سور در زبان پارسي به معني سرخ هم به کار برده ميشود. نمونهاي آشکار از اين کاربرد را در واژهي «گُلسوري» مييابيم که به معني گل سرخ يا «وَرد» است.
سور با سرخ از ديد واژه، پيوندي تنگ دارد؛ به سخني ديگر ريختي از سرخ ميتواند بود. سرخ نخست در ريخت «سهر» به کار ميرفته است که آن را در نام «سهرورد» بازمييابيم که نام شهري است که فرزانهي فروغ، شهابالدين سهروردي بدان بازخوانده ميشود. ريختي ديگر از سهر با دگرگوني ه به خ «سُخر» بوده است. در اين ريخت جابهجايي در «خ» و «ر» رخ داده است. واژه سرانجام به ريخت «سرخ» درآمده است. از همين روست که هر دو ريخت واژه را براي نمونه ميتوانيم در نام پور تهم و يل رستم بيابيم. اين نام با دو ريخت به کار رفته است. يک ريخت که آشناتر است «سهراب» است. ريخت ديگر که کمتر آشناست، «سرخاب». از سويي ديگر، ايرانيان در جشن چهارشنبهسوري خرمنهايي از آتش ميافروزند، بر آنها ميجهند، به هنگام جهش ترانهاي را بر زبان ميرانند که گونهاي از باژ يا دعاست. در سخن با آتش ميگويند: «سرخي تو از من؛ زردي من از تو». آتش مانند خورشيد، هم سرخ است، هم زرد. ايرانيان از آتش ميخواهند که سرخي خويش را به آنان ارزاني بدارد؛ در برابر زردي آنان را بستاند. در نمادشناسي ايراني، سرخي نشانهي بهروزي، کامگاري، تندرستي است. در برابر، زردي نشانهي بينوايي، تيرهروزي، نزاري و بيماري است. در روزگاران کهن به جاي آن که آتش را بر زمين بيفروزند، آن را بر بام خانهها ميافروختهاند، به گونهاي که از دورجاي، فروغ آن در شبهاي پيش از نوروز ديده ميشده است. شايد از آن روي آتش را بر بام خانه ميافروختهاند که بام برترين جاي خانه است و نزديکترين به آسمان و به خورشيد. هنوز هم نزد پارهاي از ايرانيان اين آئين باستاني زنده است و روايي دارد، براي نمونه نزد کُردان که اين آتشي را که بر بام ميافروزند، به نوروز بازميخوانند و آن را «آگر نوروزي» مينامند که به معني آتش نوروزي است.»
بازار