فرهيختگان/ همين چند روز پيش نوشتيم از شعرهاي بيمحتوا که چاپ ميشوند و در اين اوضاع گراني کاغذ که همه با مشکل روبهرو هستند، مقدار زيادي کاغذ براي چاپ چنين کتابهايي هدر ميرود. از ترانههاي بيمحتوايي که اين روزها خوانده ميشود و بعد خوانندهها به تصور خودشان که ترانههاي خوبي ميخوانند، تصميم ميگيرند که اين ترانهها را منتشر کنند.
اما حالا اتفاق ديگري افتاده است، گروه ماکان بند که چند سالي است فعاليت موسيقي خودش را شروع کرده، در آخرين کنسرت خود اعلام ميکنند که بهزودي يک کتاب منتشر خواهند کرد.
رهام هاديان يکي از خوانندگان اين گروه موسيقي، در کنسرتشان اعلام ميکند: «در اين ماهها کتابي نوشتهام، درباره همه اتفاقات و مسيري که در آن افتاديم و آن را بهزودي با عشق به شما تقديم خواهيم کرد.» اينکه گروهي از موسيقي که طرفداراني هم دارد و تازه کارش را شروع کرده و در همين اول کار بخواهد کتابي بنويسد و به قول خودشان از مسيري که در آن قرار گرفتهاند بنويسند و بعد هم جشن امضا و باقي قضايا را داشته باشند؛ خودش مثنوي 70 من است.
کسي مخالف کتاب نوشتن نيست، اشتباه برداشت نکنيد، حرف اين است که چرا هر کسي کمي طرفدار پيدا ميکند، حالا يا بازيگر است، يا خواننده يا فقط يک کسي که در فضاي مجازي معروف شده است، به دنبال اين ميرود که کتابي را منتشر کند.
«اميرعلي ق»، از همين کساني بود که با عکسها و کپشنهايي که زير عکسهايش ميگذاشت در فضاي مجازي معروف شد و در همين نمايشگاه کتاب چند روز پيش، همان عکسها و کپشنها را منتشر کرد و صف امضايي برايش تشکيل شد و خيليها هم در باب چرايي اين صف نوشتند.
نکته مهم در چاپ اين مدل کتابها اين است که ابتدا با آدمهايي طرف هستيم که ميخواهند معروفيتشان را بيشتر و بيشتر کنند، حالا چه در قالب کتاب و چه در قالبهاي ديگر. مثلا من خواننده هستم، از کنار خوانندگي، بازيگر هم بشوم بعد از بازيگري حالا بايد دنبال کار ديگري بروم که بيشتر من را بشناسند و مهمتر از همه پول دربياورم.
طرف ديگر اين جريان، ميشود ناشر. البته بگذاريد اسمش را بگويم، ناشرنما؛ اين ناشرنماهاي محترم منتظر فرصت هستند که از آب گل آلود ماهي بگيرند، حدود 90درصد از اين افراد خودشان به سراغ آدمهاي معروف ميروند که بيا و خاطراتت را بنويس يا اگر طرف خاطرهاي نداشته باشند مثل همين فعالان فضاي مجازي، ميگويد همين پستهاي اينستاگرامت را منتشر ميکنم و بعد با تبليغات که در همان صفحه فرد انجام ميگيرد فروش کتاب تضمين ميشود.
گروه ماکان بند، درباره دليل چاپ کتابش ميگويد: «ما هم مثل ديگر گروههاي موسيقي که در سراسر دنيا وجود دارند، تصميم گرفتيم سرگذشت گروهمان را در قلب کتابي منتشر کنيم.» شايد نکته درستي گفته باشند، اما با کمي جستوجو هم ميتوان فهميد که در دنيا هم اگر کتابي براي يک گروه موسيقي چاپ بشود، بيشتر اين کتابها در قالب خاطره منتشر ميشود، نه اينکه خود فرد تصميم بگيرد کتاب بنويسد. نکته ديگر که قابل گفتن است، اينکه معمولا بايد بعد از حدود 10 سال يا بيشتر از شروع کار گروه موسيقي گذشته باشد و بعد شروع کنند به نوشتن خاطراتشان، نه اينکه گروهي مثل ماکان بند که فعاليتشان را از سال 95 شروع کردهاند و مشخص هم نيست که تا يک سال آينده باز هم به کارشان ادامه خواهند داد يا نه؟ بخواهند کتابي بنويسند.
در کشور خودمان کم نداريم، کساني مانند محمدرضا شجريان که در عرصه موسيقي فعاليت داشته و نامدار باقيماندند. در اين سالها فقط 6 کتاب همچون: «راز مانا»، «هزار گلخانه آواز»، «لطيفه نهاني»، «خسرو خوبان»، «نغمههاي سياووش» و «سروش مردم» درباره او منتشر شده است. يا مثلا کتاب «جويبار نغمه» شامل مجموعه آثار غلامحسين بنان و کتاب «خفته در تنگنا» زندگينامه فريدون فروغي که عمده اين کتابها را خود ننوشتهاند بلکه در وصفشان نوشته شده يا مصاحبههايي با آنها انجام شده و بعد تبديل به کتاب شده است.
اما کارهاي امثال «ماکان بند» نشان ميدهد که نوشتن کتاب براي اين نيست که بگويند چه کارهايي انجام دادهاند، بلکه بيشتر براي اين است که از 600 هزار نفر طرفداري که در پيجهاي اينستاگراميشان است، براي فروش کتابي که سرگذشت گروهي در آن منتشر شده و مشخص هم نيست تا چه زماني ميتواند به فعاليت خود ادامه دهد، استفاده کنند اما اين تجربه را براي آن آورده تا بتواند ماندگارش کند!
جستوجويي که در صفحه مجازي اين گروه انجام شده، نشان ميداد که از الان براي چاپ کتاب خود ميخواهند جشن امضا بگيرند و همين جشن امضا فروش زياد کتاب را براي آن ناشر قطعي ميکند. نکته ديگر اين است که معمولا ميگويند کتاب را در تيراژهاي کم منتشر خواهيم کرد، در حالي که اکثرا خلاف اين قضيه ثابت شده و اين گونه کتابها در تيراژهاي بالا به چاپ ميرسد، چون ميدانند که خريداران کتابشان را با توجه به شهرتي که در اين نوع موسيقي بين مخاطبان خود دارند، خواهند داشت. حرف آخر اينکه چاپ اين نوع کتابها در اين اوضاع گراني کاغذ که همه ناشران را با مشکل مواجه کرده و از طرفي همه روزنامهها مجبور شدهاند، به خاطر همين مشکل تعداد صفحاتشان را کاهش دهند، چه توجيه فرهنگي و اقتصادي ميتواند داشته باشد.
نويسنده: عاطفه جعفري
بازار