آخرين خبر/ مردي پارسا در بيابان ميگشت و بوته از خاک ميکَند تا بسوزاند.
دست در بوتهاي کرد، تا خواست آن را از خاک بيرون بياورد، کيسهاي زر از خاک بيرون افتاد.
رو به سوي آسمان کرد و گفت:
خدايا من چيزي ميخواهم که آن را بسوزانم، تو چيزي ميدهي که مرا بسوزاند.
برگرفته الهينامه
عطار نيشابوري
بازار