آخرين خبر/ اگر انسانها تا ابد زندگي ميکردند، اگر پير نميشدند، اگر بدون مردن، هميشه سالم در اين جهان زندگي ميکردند، خيال ميکني هرگز به خود زحمت فکر کردن به چيزهايي را ميدادند که الان ذهنشان را مشغول کرده؟
منظورم اين است که ما دربارهي همهچيز فکر ميکنيم، تقريبا همه چيز، فلسفه، روانشناسي، منطق، دين، ادبيات...
فکر ميکنم اگر چيزي به نام مرگ وجود نداشت، افکار پيچيدهي اينچنيني هرگز به وجود نميآمد...
انسانها بايد بهطور جدي، به معني زندهبودنشان و اينک اينجابودنشان فکر کنند، چون ميدانند که روزي خواهند مرد. درست است؟
اگر قرار بود براي هميشه زنده بمانيم، چه کسي به معناي زنده بودن فکر ميکرد؟ چه اهميتي داشت؟
يا حتي اگر براي کسي اهميتي داشت، احتمالا فقط فکر ميکردند: خوب کلي وقت دارم، بعدا بهش فکر ميکنم.
ولي ما نميتوانيم تا بعد صبر کنيم...
بايد همين لحظه به آن فکر کنيم…
هيچکس نميداند قرار است چه اتفاقي بيفتد...
ما مرگ را براي رشد کردن لازم داريم...
مرگ، اين موجود عظيم و نوراني است که هرچه بزرگتر و نورانيتر باشد، ما را ديوانهوارتر مشتاق فکر کردن دربارهي چيزها ميکند.
سرگذشت پرندهي کوکي
هاروکي موراکامي
بازار