کافه بوک/ اميکا و تجربههاي زمينزادگان قصهي موجودي پاک که از آسمان چهارم و فضاي بيکران به زمين ميآيد و سفري را براي کسب تجربه آغاز و با انواع «زمين زادگان» همسخن ميشود و در طول مسير سفر؛ تجربههايي را ميآموزد.
مسافر ما؛ در زمين که آن را کوچک و جرقهاي از آسمان ميپنداردش؛ دوستان صميمي به نام؛ باد و خاک و آب و آتش مييابد و آنها راهنمايان سفر او ميشوند و با رفيقاني به نامهاي؛ بيم و اميد و ايمان و ساعت و عدد؛ همراه ميگردد و سپس با آخرالزمانيهاي نااميد و اميدواران آخر دنيا آشنا و همسخن و انتخابگر راه خود ميشود.
اميکا؛ در اين حرکت دوار، عاشق نوري به نام «سورا» ميشود و زمزمههاي عاشقانه آرزوي وصالش غوغاي روزانهي دل همسفران است. در اين سفر پر ماجرا ذکر راه اميکا، دل گويههاي الهامي «ودود» است. و از يکشنبه تا پنج روز بعد در جستجوي معشوق طي مسير ميکنند تا اينکه روز جمعه فرا ميرسد و شيپور پايان سفر به صدا در ميآيد. ارابهي زمان وسيله نقل و انتقال اميکا به گذشته و آينده و مکانهاي متعدد است و ناخداي اين ارابه رفيق او؛ و در آخر…
اين رمان پنجاه و دو قسمتي را در دويست و چهار صفحه رقعي با قالب شعر قصهي دنبالهدارِ عاشقانه؛ طي مدت پنج سال اميرحسين کاوه به رشته تحرير در آورده و توسط انتشارات انديشه ورزان در خرداد ماه نود و هفت، منتشر گرديده است.
اميکا چهاردهمين رمان منتشره شده است و انتشارات انديشه ورزان کتابهاي «شاهکارهاي منظوم فارسي» در شش جلد و عاشقانههاي منظوم در ده جلد را قبلا منتشر کرده که با استقبال گسترده مخاطبين روبه رو شده است. کتاب اميکا و تجربههاي زمينزادگان را نيز ميتوانيد از طريق لينک زير خريداري کنيد:
معرفي کامل کتاب اميکا و تجربههاي زمينزادگان را ميتوانيد از طريق وبلاگ نويسنده دنبال کنيد.
وقتي از آسمان چهارم به زمين ميآمد در راه شنيده بود زمين جايي است که همه احساس خود بزرگ بيني و سنگيني دارند ولي اميکا… از اين حرف ناباورانه و احمقانه خندهاش ميگرفت…
در همين فکر بود که ناگهان صداي عبور يک کهکشان مثل کهکشان راه شيري از کنار آسمان چهارم به گوشش رسيد به آسمان نگاه کرد چيزي نديد ولي حس کرد پاهايش سرد شده است، به زمين نگاه کرد، ديد چيزي به دور پايش پيچيده ميشود، پايش را پس کشيد و پرسيد تو کي هستي؟
-من هم دختر مو بلند زمين؛ من رودخانه سفيد هستم برادرم رودخانه آبي؛ مادرم اقيانوس؛ پدرم ابر؛.. من «آب» و مايه حيات هستم و رعد و برق دوست صميمي من است؛ تو که هستي از کجا آمدهاي و به کجا ميروي؟ پيدا و پنهان تو اول و آخر توست»
«زمين زادگان آغازشان از خاک است و در دل من هم پايان آنهاست»
«نگران نباش مراقب همهچيز خداست»
«از هر غرش و نهيبي آشفته نشويد شايد رعد و برق باشد و بعد باران رحمت»
«دليل بسياري از پرسشها فهميدن جواب تو نيست بلکه براي دانستن سطح فکر توست»
«پرندهاي که رام نشود جايش در قفس است»
«آغاز يک تعهد شروع صدها مسئوليت است»
«وابستگيها سريع و راحت و دوست داشتني ايجاد ميشوند ولي دير و سخت و گاه با نفرت قطع ميگردند»
اينها بخشي از پيامها و اندرزهاي عناصر زميني به مسافري از فضاي ديگر در «اميکا و تجريه زمينزادگان» است.
«در ناخوشيهاي زندگي و خوشي هاب روياهايم
من مينويسم… و شعرهايم به اميد يک مشتري در بازار ، داد ميزنند:
آهاي اي دل نوشته نوبرانه داريم و رهگذران بازار با ريشخند ميگويند
دل نوشته کيلويي چند؟
و من خوب ميدانم در اين بازار کساد جنس نوبرانه بيمشتري است
اما خودم هم با شعرهايم داد ميزنم
آهاي! حراج دلتنگيهاي نوبرانه!»
مشخصات کتاب
عنوان: اميکا و تجربههاي زمينزادگان
نويسنده: اميرحسين کاوه
انتشارات: گروه مطالعات انديشه ورزان آريا
تعداد صفحات: ۲۰۴
قيمت: ۲۸۰۰۰ تومان
بازار