خبرگزاري کتاب ايران/ رمان شروعي خوب و تعليقبرانگيز دارد: «بيشک فرهاد زده بود به سرش، وگرنه به محض دريافت پيغامم، کار و زندگياش را رها نميکرد تا فاصله دهساعته مزرعه من تا شهري را که در آن زندگي ميکرد در عرض هشت ساعت طي کند، آن هم براي ديدن چندتا اسب.»
فرهاد عاشق اسب است و حالا به منزل راوي ـ که گويا نسبت دوستي با او و خانوادهاش دارد ـ آمده است تا اسبهايي را که راوي تازه خريده است ببيند. راوي زني است متأهل که به همراه همسر و خواهرش، لالا، در خانهاي دور از شهر زندگي ميکند و باشگاه پرورش اسب دارد. در ميان اسبهايي که او تازه خريده است، اسبي به نام «گيسو» وجود دارد که فرهاد يک دل نه صد دل شيفتهاش ميشود. گيسو اسبي خاص و ويژه است و حالات و اطواري انساني دارد و در ساحت استعاري رمان خود راوي است که به فرهاد دلبستگي دارد و با دلبريها و لونديهايش ميخواهد دل او را به دست آورد. هشدارهاي کريم، پيشخدمت اصطبل، به عشقبازيهاي فرهاد با گيسو نشان از عشقي ممنوعه دارد که در لايه زيرين داستان در جريان است. فرهاد يک روز حين سواري گرفتن از گيسو ميافتد و زخمي ميشود. لالا پرستاري فرهاد را بر عهده ميگيرد و از اين زمان به بعد حال و روز فرهاد روزبهروز وخيمتر ميشود. نظم ونسق خانواده راوي نيز کمکم به هم ميخورد و نابسامان ميشود. فرهاد شروع به هذيانگويي ميکند و به بيماري روانگسيخته و اسکيزوفرن بدل ميشود که رابطهاش با جهان خارج به کلي قطع و در دنياي توهمّات خود غوطهور ميشود. دکترها بيماري و مرضي را برايش تشخيص نميدهند، ناچار دست به دامان رمّالها و جادوگرها ميشوند؛ اما از آنها هم کاري ساخته نيست و در نهايت فرهاد ميميرد. اين خلاصهاي از خط اصلي روايتِ رمانِ «مرگ در تختخواب ديگري» است.
ابراهيمي در اين رمان کوشيده است تا با ياري گرفتن از استعاره اسب به بازنمايي عشقي ممنوعه بپردازد. اگر بخواهم از محاسن اين رمان بگويم بايد از نثر درخشان و توصيفات دقيق آن ياد کنم. نويسنده در اين دو زمينه بسيار توانمند ظاهر شده است، اما اين رمان ضعفهايي هم دارد.
1ـ بخش اعظمي از رمان را مکثهاي توصيفياي تشکيل ميدهد که نه تنها رمان را کُند ميکند و از حرکت بازميدارد، بلکه خواننده را نيز خسته و ملول ميکند. براي نمونه بخش وسيعي از صفحات آغازين رمان به توصيف گيسو اختصاص دارد، توصيفاتي که اغلب کارکردي در پيشبرد رمان ندارند. بخش گستردهاي از صفحات پاياني رمان نيز هذيانهاي فرهاد را شامل ميشود که بسياري از آنها را ميتوان حذف کرد، بدون اينکه آسيبي به ساختار رمان وارد شود.
2ـ راوي در اين رمان بدون هيچ برنامه و هدف مشخصي مدام عوض ميشود، گاهي در يک صفحه چندبار راوي تغيير ميکند و معلوم نيست که مثلا فلان جمله يا جملات را کدام يک از راويها بر زبان ميرانند. بديهي است که تغيير راوي يکي از تکنيکهاي نوين داستاننويسي است، اما اين نکته را نبايد فراموش کرد که اجراي هر تکنيکي در داستان بايد هدفمند باشد و مقصود خاصي را دنبال کند.
3ـ چنانکه گفتم نثر مرضيه ابراهيمي در اين رمان نثري است روان با توصيفاتي دقيق و جزءنگر که در صحنههايي از رمان آدمي را شگفتزده ميکند، اما متأسفانه اين توانايي خوب بر اثر برخي بيمبالاتيها هرز رفته است. زمان فعلها مدام از ماضي به مضارع و از مضارع به ماضي تغيير مييابند، بيآنکه راوي و زمان روايت تغييري کرده باشد.
4ـ گاهي راوي براي يک موصوف سه، چهار و حتي گاهي پنج صفت را پشت سر هم رديف ميکند و اين ويژگي سبکي در رمان به قدري پربسامد است که خواننده بعد از خواندن چند صفحه، ديگر به اين صفات و معاني آنها توجهي نميکند. اين در حالي است که رمان خوب براي دراماتيزه کردن ماجراهايش بايد نمايش دهد و تا حد امکان از کاربرد صفت بپرهيزد، توصيهاي که سالها پيش ارنست همينگوي به داستاننويسان و نيمايوشيج به شاعران کرد.
5ـ دخالت راوي در بخشهايي از رمان باعث ميشود که سرنخ ماجرا از دست مخاطب دربرود، براي نمونه راوي گاهي وارد رمان ميشود و دو سه صفحه درباره عشق و ويژگيهاي آن ميگويد، اتفاقي که خاصّ رمان کلاسيک و به ويژه رماننويسان روس بود و امروزه ديگر در رماننويسي جايگاهي ندارد. گاهي دخالت راوي رمان را تا سر حد يک متن علمي يا مانيفست روانشناسي تنزّل ميدهد.
6ـ علائم نگارشي ـ به ويژه علائم نقلقول ـ و سطربنديها به درستي در رمان رعايت نشده است، گويا ناشر خواسته است با رعايت نکردن اين علائم و سطربنديها و فشردن جملات در همديگر، کتاب را در صفحات کمتري چاپ کند و موفّق هم شده است. اما اين کار اگرچه از تعداد صفحات کتاب کاسته است، آسيبي جدي به رمان وارد کرده و خواندن آن را با مشکل مواجه کرده است.

«مرگ در تختخواب ديگري» نوشته مرضيه ابراهيمي از سوي انتشارات کتاب سده در 120صفحه و در شمارگان 500 نسخه، در سال 1397 منتشر شده است.
بازار