
بخشی از کتاب/ شاید کتاب بعدی داستان زندگیت رو تغییر داد
آخرين خبر
بروزرسانی

آخرين خبر/ اون چيزي که دربارهي نجاتدادن مردم گفتم، درست نبود. شايد فکر کني هست؛ چون شايد دلت بخواد يکي ديگه نجاتت بده و ازت مراقبت کنه يا اينکه بدجور دلت ميخواد کسي رو نجات بدي. اما درواقع يه نفر ديگه نميتونه نجاتت بده. نميتونه تو رو از دست خودت نجات بده. تو پاي تپه خوابت ميبره و گرگ از کوهها مياد پايين و تو اميدواري که يکي از خواب بيدارت کنه. يا دنبالش کنه و دورش کنه. يا با تفنگ بکشتش. اما وقتي متوجه ميشي که گرگ توي خودته، اون وقته که ميفهمي نميتوني از دستش فرار کني و اونهايي که عاشقتن، نميتونن گرگ رو بکشن؛ چون گرگ بخشي از توئه. صورت تو رو روش ميبينن و گلوله رو شليک نميکنن.
نامه هاي عاشقانه به مردگان
نوشتهي ايوا دلايرا
ترجمهي زهرا صادقي