آخرين خبر/ تارو گفت :
ميتوان گفت انسان لياقت همه چيز را دارد
-نه قادر نيست مدت درازي رنج بکشد يا خوشبخت باشد . پس به هيچ کار پر ارزشي قادر نيست .
همديگر را نگاه کردند . بعد گفت :
-ببينم تارو , شما قادريد که از عشق بميريد ؟ -نميدانم , اما گمان مي کنم حالا نه !
-همين , اما روشن است که شما قادريد در راه يک انديشه بميريد .و من از ادمهائي که در راه انديشه مي ميرند خسته شده ام . من به قهرماني عقيده ندارم , مي دانم که آسان است .به اين نتيجه رسيده ام که کشنده است . آنچه براي من جالب است اين است که انسان زندگي کندو از آن چيزي که دوست دارد بميرد .
ريو با دقت به حرف هاي روزنامه نويس گوش داده بود . در حالي که چشم از او برنمي داشت با ملايمت گفت : -رامبر انسان انديشه نيست . -انديشه است . از آن لحظه اي که از عشق روگردان مي شود , انديشه اي است کوتاه.و ما ديگر لياقت عشق نداريم.
طاعون
آلبر کامو
بازار