آخرين خبر/به من گفتي که دل دريا کن اي دوست
همه دريا از آنِ ما کن اي دوست
دلم دريا شد و دادم به دستت
مکش دريا به خون پروا کن اي دوست
کنارِ چشمه اي بوديم در خواب
تو با جامي ربودي ماه از آب
چو نوشيديم از آن جامِ گوارا
تو نيلوفر شدي من اشک مهتاب
تنِ بيشه پر از مهتابه امشب
پلنگِ کوه ها درخوابه امشب
به هر شاخي دلي سامون گرفته
دلِ من در تنم بي تابه امشب
به من گفتي که دل دريا کن اي دوست
همه دريا از آن ما کن اي دوست
دلم دريا شد و دادم به دستت
مکش دريا به خون پروا کن اي دوست
ساوش کسرايي
بازار