خراسان/ راستش در دوران پيشاکرونا هر روز با دبير صفحه مينشستيم و از بين سوژهها انتخاب ميکرديم که درباره چه موضوعي بنويسيم. اما از وقتي کرونا آمده در اين که ميخواهيم درباره کرونا بنويسيم حرفي نداريم، فقط مسئله اين است که از چه منظري به آن نگاه کنيم. به اين ميگويند: «زيست در دوران کرونا». بههرحال اميدوارم زودتر اين کرونا را شکست بدهيم که حداقل خشککردن دست با پشت شلوار به کاري نوستالژيک تبديل نشود. من ميترسم چندوقت ديگر عدهاي عکس خشککردن دست با پشت شلوار بگذارند، بنويسند: «کيا يادشونه؟»
زندگي واقعا سخت شده. الان حالتي است که براي خريد نان هم به ما دستورالعمل ميدهند. براي خريد نان بايد اول يک دست غالب و يک دست غيرغالب انتخاب کنيم. با دست غالب کارهاي مختلف را در مسير گرفتن نان انجام مي دهيم و آن را به نان نميزنيم. براي دستزدن به نان از دست غيرغالب کمک ميگيريم. هربار که ميروم يک جوري عملکرد کارکنان نانوايي را زير نظر ميگيرم که اجازه نميدهم دست از پا خطا کنند. حاضر هستم دستشان را به هر جايي ببرند غير از صورتشان. مثلا يکبار شاطر حين کار دستش را سمت صورتش برد که فوري سوت زدم و هَند اعلام کردم. البته در تصاوير VAR دوربين مداربسته مشخص شد دست به صورت نخورده، بلکه صورت به دست خورده و نان سالم اعلام شد.
افراد مختلفي در فضاي مجازي درباره کرونا مينويسند. اميدوارم همه به هم اميد بدهيم تا اين دوره بگذرد. يکي از هنرمندان در پستي به کرونا گفته بود: «ويروس هرزهگرد». من حقيقتا موافق اين نيستم که يکديگر را قضاوت کنيم. اين که ما به ويروس اين حرف را بزنيم شايد منصفانه نباشد. تا جايي که من ميدانم اين ويروس کرونا اتفاقا محجوب و متين بود و توي بدن خفاش داشت زندگياش را ميکرد. اطلاع موثق دارم که اتفاقا ويروس سربهزيري بود و شب قبل از 9 شب برميگشت خانهاش توي بدن خفاش. اين ما بوديم که آن را انداختيم توي سوپ و خورديم، حالا هم شهر به شهر ميگردانيمش. پس بياييم يکديگر را قضاوت نکنيم.
بازار