انتخاب/ آنچه مي خوانيد منتخبي از دست نوشته ها و سخنراني هاي دکتر علي شريعتي درباره امير المومنين حضرت علي (ع) است:
"... سخن گفتن درباره علي (ع) بينهايت دشوار است، زيرا به عقيده من، علي (ع) يک قهرمان يا يک شخصيت تاريخي تنها نيست. هر کس درباره علي (ع) از ابعاد و جهات مختلف بررسي کند، خود را نه تنها در برابر يک فرد، يک فرد برجسته انساني در تاريخ ميبيند، بلکه خود را در برابر معجزهاي و حتا در برابر يک مساله علمي، يک معماي علمي «اين خلقت» احساس ميکند. بنابراين درباره علي (ع) سخن گفتن برخلاف آنچه که در وهله اول به ذهن ميآيد، درباره يک شخصيت بزرگ سخن گفتن نيست، بلکه درباره معجزهاي است که به نام انسان و به صورت انسان در تاريخ متجلي شده است.
درد علي (ع) خيلي بزرگتر است و آن درد خيلي بايد درد نيرومندي باشد، که اين روح را اين اندازه بيتاب بکند! مسلما اين همان درد انساني است که خود را در اين عالم زنداني ميبيند، انساني است که خود را بيشتر از اين عالم ميبيند و احساس خفقان در اين عالم ميکند.
مسلما هر کسي که انسانتر است، پيش از آنچه هست در خود نياز احساس ميکند، انسان است، اين است که ميبينيم علي (ع) قهرمان متعالي سخن گفتن و زيبا سخن گفتن و پاک سخن گفتن است، نمونه اعلا و متعالي شهامت و گستاخي در جنگ است، نمونه عالي پاکي روح در حد اساطير و تخيل فرضي انسان در طول تاريخ است، نمونه اعلاي محبت و رقت و لطافت روح است، نمونه عالي دوست داشتن در حد نمونههاي اساطيري است، نمونه عالي عدل خشک دقيقي است که حتا براي مرد خوبي مانند عقيل ـ برادرش - قابل تحمل نيست، نمونه اعلاي تحمل است در جايي که تحمل نکردن، خيانت است و نمونه اعلاي همه زيباييهايي است و همه فضايلي است که انسان همواره نيازمندش بوده و ندانسته.
علي (ع) نه تنها امام است، در طول تاريخ هيچ شخصيتي با اين امتياز را نداشته که يک خانواده امام (ع) است، يعني خانواده اساطيري است، خانوادهاي که پدر علي (ع) است، مادر زهرا (س) است، پسر آن خانواده حسين (ع) [و حسن (ع)] است و دختر آن خانواده زينب (س) است.
چهرهايي که ميخواهم، در قرن بيستم، به عنوان سمبل و تجسم يک ايدئولوژي مطرح و عنوا کنم، داراي اين خصوصيات است. البته اين کاملترين خصوصياتش نيست، اما اساسيترين آنهاست
علي (ع) نخستين نسل در انقلاب اسلامي، علي (ع) در خانه پسرعمو، رابطه متقابل پيغمبر (ص) و علي (ع)، علي (ع) مظهر جهاد و رهبري جنگ، علي (ع)، مرد سياست و مسؤوليت اجتماعي، علي (ع) مرد کار يدي، کشاورزي و توليد، علي (ع) مظهر نثر و شعر علي (ع) بهترين سخنور و سخنگو، علي (ع) فيلسوف، علي (ع) مظهر بينشها و ابعاد متضاد، علي (ع) زهد انقلابي و عبادت، تکيه بر عدالت، علي (ع) تساوي در مصرف، علي (ع) امام و مظهر حقيقتها و ارزشها، علي (ع) نفي مصلحت به خاطر حقيقت، نفي شخصيت، علي (ع) انساندوستي.
درد علي (ع) دو گونه است: يک درد، دردي است که از زخم شمشير ابن ملجم در فرق سرش احساس ميکند و درد ديگر دردي است که او را تنها در نيمههاي شب خاموش به دل نخلستانهاي اطراف مدينه کشانده ... و به ناله درآورده است ... ما تنها بر دردي ميگرييم که از شمشير ابن ملجم در قرق سرش احساس ميکند. اما اين درد علي (ع) نيست، دردي که چنان روح بزرگي را به ناله درآورده است، «تنهايي» است که ما آن را نميشناسيم!
بايد اين درد را بشناسيم، نه آن درد را که علي (ع) درد شمشير را احساس نميکند و ... ما درد علي (ع) را احساس نميکنيم.
ما ملتي که افتخار بزرگ انتصاب به علي (ع) و مکتب علي (ع) را داريم و اين بزرگترين افتخار تاريخي است که ميتواند بدان بنازد و بالاخره بزرگترين سرمايه، اميدي است که ميتواند به وسيله آن نجات پيدا کرده، به آگاهي، بيداري، حرکت و رهايي برسد، اما در عين حال ميبينيم که با داشتن علي (ع) و با داشتن «عشق به علي» هم نرسيدهايم!
در صورتي که «شيعه علي (ع) بودن» از «چون علي (ع) عمل کردن» شروع ميشود و اين مرحلهاي است پس از شناخت و پس از عشق.
بنابراين ما يک ملت «دوستدار علي (ع) » هستيم، اما نه «شيعه علي (ع) »! چراکه شيعه علي (ع) همچنان که گفتم علي (ع) وار بودن، علي (ع) وار انديشيدن، علي (ع) وار احساس کردن در برابر جامعه، علي (ع) وار مسؤوليت احساس کردن و انجام دادن و در برابر خدا و خلق، علي (ع) وار زيستن، علي (ع) وار پرستيدن و علي (ع) وار خدمت کردن است..."
بازار