نماد آخرین خبر

متون‌های کهن «دینکرد» و «اوستا» از نوروز باستانی ایرانیان چه می‌گویند؟

منبع
ايبنا
بروزرسانی
متون‌های کهن «دینکرد» و «اوستا» از نوروز باستانی ایرانیان چه می‌گویند؟
ايبنا/ کتاب «دينکرد» از نوروز با عنوان جشن کهن ايراني ياد مي‌کند، اما در «اوستا» سخني افزون بر داستان جمشيد از نوروز نيست؛ با اين همه در سنت ايران باستان، جشن‌هاي ششگانه‌ گاهنبار وجود داشته است. نشانه‌هاي تاريخي به ما مي‌گويند که آريايي‌ها در هر يک از دو فصل تابستان هفت ماهه و زمستان پنج ماهه‌ سال، جشني برپا مي‌کردند که هر دو آغاز سال به شمار مي‌رفت اما سنت جشن سال نو در ميان ديگر اقوام هم رواج داشته است. در نوشته‌هاي پهلوي و مانوي نيز از جشن سال نو بسيار سخن گفته شده است. از آگاهي‌هاي تاريخي نيز مي‌توان دريافت که در تخت جمشيد، که يک مرکز آييني‌ و ديني بود، مراسم نوروز برگزار مي‌شد. در کتاب «دينکرد» از نوروز با عنوان جشن کهن ايراني ياد شده است اما در اوستا سخني افزون بر داستان جمشيد از نوروز نيست؛ با اين همه در سنت ايران باستان، جشن‌هاي ششگانه‌ گاهنبار وجود داشته است. به هر حال از پژوهش‌هايي که روي سنگ‌نگاره‌ها و کتيبه‌هاي باستاني هخامنشيان شده است، به خوبي پيداست که مردم آن روزگار با آيين نوروز آشنا بوده‌اند و نوروز را جشن مي‌گرفته‌اند. در ادبيات فارسي و منابع تاريخي، پيدايش نوروز را به جمشيد از پادشاهان پيشدادي نسبت داده‌اند. نه تنها فردوسي در شاهنامه، بلکه طبري، مسعودي، مسکويه و گرديزي، جشن نوروز را به دوران جمشيد بازمي‌گردانند. «يمه» يا جم، يکي از درون‌مايه‌هاي اصلي اساطير هند و ايراني است. در اساطير ايراني آمده است که در روزگار جمشيد، مردمان در بهترين دوران و سرسبزي و خرمي بسر مي‌بردند و نه از مرگ خبري بود و نه از بيماري و پيري. همين باور کافي است تا ايرانيان بزرگترين جشن ملي خود را به اين شخصيت نسبت دهند. طبري که جشن نوروز را از جمشيد مي‌داند، مي‌نويسد: «جمشيد دانشمندان را فرمود که آن روز که من به دادگري بنشينم، شما نزد من باشيد تا هرچه در او داد و عدالت است، من انجام دهم و آن روزي که او به دادگري نشست، روز هرمز بود از ماه فروردين. پس آن روز را نوروز ناميدند.» ابوريحان بيروني نيز داستاني نقل مي‌کند و مي‌نويسد روزي که جمشيد با گردونه‌اي پرواز کرد و از کوه دماوند به بابل فرود آمد، آن روز را جشن گرفتند و نوروز ناميدند. گرديزي در کتاب «زين الاخبار» نيز نوروز را از جمشيد مي‌داند. اما مي‌نويسد در اين روز خداوند گرما و سرما و بيماري و مرگ را از مردم گرفت و سيصد سال آنها را از اين بلاها دور داشت. از خيام نيز بايد ياد کرد که در «نوروز نامه» از برپايي اين جشن ياد مي‌کند و منشاء نجومي آن را مي‌آورد. «نوروز نامه» متن کهن شناخته شده‌اي است که آن را از حکيم عمر خيام نيشابوري مي‌دانند. اين اثر داراي آگاهي‌هاي گرانبهايي درباره‌ جشن‌ها و آيين‌هاي ايراني و برخي مسائل فکري و اجتماعي روزگار خيام (سده‌ي ششم) است. اهميت ديگر «نوروز نامه» در نثر ساده و روان آن است. به همين دليل اين اثر را در شمار متن‌هاي مهم ادبي مي‌دانند که سرشار از ترکيبات و واژگان رسا و خوش آهنگ زبان فارسي است. خيام رساله‌ خود را با سبب پيدايش نوروز آغاز مي‌کند و ريشه‌ اسطوره‌اي و تاريخي آن را بيان مي‌دارد و درباره‌ دوازده ماه سال و معناي آنها آگاهي‌هايي در اختيار خواننده قرار مي‌دهد. سپس از آيين‌هاي پادشاهان باستاني ايران و آمدن موبدان موبد نزد شاه در نخستين روز سال نو ياد مي‌کند. در شاهنامه‌ فردوسي هنگامي که به روزگار جمشيد پرداخته مي‌شود، چنين بيت‌هاي در پيدايش جشن نوروز آمده است: «به فر کياني يکي تخت ساخت/ چه مايه بدو گوهر اندر نشاخت؛ که چون خواستي ديو برداشتي/ ز هامون به گردون برافراشتي؛ چو خورشيد تابان ميان هوا/ نشسته بر او شاه فرمانروا؛ جهان انجمن شد بر آن تخت اوي/ شگفتي فرو مانده از بخت اوي؛ به جمشيد بر گوهر افشاندند/ مر آن روز را روز نو خواندند؛ سر سال نو هرمز فوردين/ بر آسوده از رنج تن دل ز کين/ بزرگان به شادي بياراستند؛ مي ‌و‌ جام‌ و رامشگران خواستند/ چنين جشن فرخ از آن روزگار؛ به‌مانده از آن خسروان يادگار» بدين گونه در شاهنامه جشن نوروز به جمشيد نسبت داده شده است. روز نخست فروردين‌ماه مردم جهان از رنج آسوده شدند و زمين نيز از رنج برآسود و از آن‌رو که در اين روز زمين و مردم از رنج رهايي يافتند،‌ اين روز، نوروز خوانده و جشن گرفته شد. اين روزگاري فرخنده و به دور از هر رنج و گزند و بيماري بوده است اما آن روزگار زرين و بي مانند، آنگاه که جمشيد مغرور مي‌شود و فره‌ ايزدي را از دست مي‌دهد، به پايان و فرجام مي‌رسد. نوروز و جمشيد در اوستا نيز آمده است. در اوستا در داستان جمشيد آمده که ستاره‌اي دنباله‌دار در آسمان نمايان مي‌شود، پس از نمايان شدن اين ستاره،‌ تيرگي بر آسمان، شوري بر آب، خرفستر در زمين (واژه‌اي‌ پهلوي و به هر جانور يا حشره‌اي موذي مانند مار، عقرب، رتيل، زنبور و ساس اطلاق مي‌شود)، کرم در گياه، مرگ و گرسنگي در حيوان و تنگدستي و درد گونه‌گون بر مردم آشکار شد. يکي از ناخوشايندترين پيامدهاي نمايان شدن اين ستاره، بروز سرماي سخت بوده‌ است، سرماي سخت، برف سنگين و دانه ‌درشت، سرزمين ايران را فرامي‌گيرد. اين سرما سه سال به‌ درازا مي‌انجامد و آن ‌اندازه سخت است که بسياري از موجودات مي‌ميرند. در بخش ديگري از کتاب اوستا «اهورامزدا» از جمشيد مي‌خواهد که براي پيشگيري از نابودي موجودات در اين سرما، يک بارو بسازد و در آن از هر موجودي، يک‌جفت نيکو جاي دهد تا پايان سرما سرآيد. اين سرما سه سال به درازا مي‌انجامد تا اين ‌که پس از سه سال، ستاره‌ دنباله‌داري که با نمايان شدنش، چنين رنجي را بر زمين و مردم وارد ساخته از زمين دور مي‌شود و روشني و گرمي دوباره‌، زمين را فرا مي‌گيرد. مردمي که در پناهگاه و باروي جمشيد بودند از آن خارج مي‌شوند و به مناسبت رهايي از رنجي که بر زمين و موجودات وارد آمده، جشن مي‌گيرند و شادماني مي‌کنند. اين رهايي از رنج درست برابر بوده با سر سال نو و آغاز بهار به همين دليل مردم اين روز را نوروز ناميدند و جشن گرفتند. پنجه‌ نوروزي نيز بر پايه سالنماي ايراني، هر يک از دوازده ماه سال، سي روز است. پنج روز باقي مانده‌ سال نيز پنجه، يا پنجک يا خمسه مسترقه مي‌نامند. زرتشتيان به اين پنج روز «بهيزک» نام مي‌نهند. ابوريحان بيروني ضمن آنکه از پنجه ياد مي‌کند، آن را «اندرگاه» نيز مي‌نامد و مي‌گويد که اين پنج روز در شمار هيچ يک از ماه‌ها حساب نمي‌شود. به هر روي از بيست و ششم اسفند تا سي‌ام اسفند پنجه‌ کوچک بوده و پنج روز اندرگاه، پنجه‌ بزرگ. اين ده روز، روي هم، ايام فرودگان است. آنگاه يکي از جشن‌هاي گاهنبار (جشن‌هاي ساليانه) فرامي‌رسد که به موجب روايات ديني، جشن آفرينش انسان است.
#باهم_شکستش_مي‌دهيم ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره