آخرين خبر/ بدبختي هزار و يک شکل دارد، خوشبختي اما فقط يک شکل دارد: خرسندي.
مي توان به سيبي خوشنود بود يا به بويدن يک بوته بابونه يا به فراغتي و کتابي و گوشه چمني، يا دلخوش بود به بوسيدن روي ماه خداوند که همه جا هست.
اگر خرسندي نياموزي اگر خرسندي نَوَرزي، ناگزير آزمند مي شوي و اگر آزمند شوي ديگر هرگز خوشحال نخواهي بود؛ زيرا از پس هر چيزي چيز ديگري هست و از پس هر خوشبختي، خوشبختي ديگري و آزمند ناچار است که از چيزي به چيزي و از آزي به آزي همواره بکوشد و بجوشد تا به خوشبختي برسد اما رسيدني در کار نيست.
هميشه چيزي کم است. هميشه جاي چيزي خالي است. هميشه فقداني هست و نقصاني. بودها هميشه اندکند و نبودها فراوان. هميشه نيازي ما را مي آزارد و هميشه نبودي ما را مي رنجاند.
حسرت، موريانه اي است که استخوان هاي آدم را مي خورد و افسوس آهي است که در شُش هاي زندگي خفقان مي دمد.
قناعت، قدرت است و بسندگي، شادماني ست.
کوها قدرتِ قناعت دارند و گنجشکان شاديِ بسندگي.
کوها از همه جهان، به زمين زير پا و آسمان بالاي سرشان قناعت مي کنند و گنجشکان به دانه اي و شاخه اي و قطره آبي ...
انسان اما به هيچ چيز...
عرفان نظرآهاري
بازار