روزياتو/ دوران بروز بيماريهاي واگيردار و آفتها سرشار از داستانهايي هستند که هر يک به وضعيت انسان اشاره ميکند. «جني ديويدسون» (Jenny Davidson)، رماننويس و استاد ادبيات انگليسي و تطبيقي دانشگاه کلمبيا، در مصاحبه با «ايو گربر» (Eve Gerber) فهرستي از کتابهايي را پيشنهاد ميکند که در دوران قرنطينه ميتوان آنها را مطالعه کرد.
فهرست کتابهاي پيشنهاد شده
دکامرون (The Decameron) اثر بوکاچيو (Boccaccio)
يادداشتهاي سال طاعون (A Journal of the Plague Year) اثر دانيل دفو (Daniel Defo)
طاعون (The Plague) اثر آلبر کامو (Albert Camus)
سه گانه Newsflesh اثر ميرا گرانت (Mira Grant)
«جداسازي» (Severace) اثر لينگ ما (Ling Ma)
متن مصاحبه
کتابهاي ارائه شده در اين فهرست را بر چه اساسي انتخاب کردهايد؟
برخي از اين کتابها بخشي از ادبيات کلاسيک بوده و تعدادي از آنها هم رمانهاي جديدي هستند که به شکل قابل توجهي به نگرانيها و مشکلات کنوني جهان پرداختهاند. متأسفانه، امکان ذکر همه عناوين وجود نداشت. به عنوان مثال، جاي مجموعه کتابهاي «تاريخ جنگهاي پلوپونزي» (History of the Peloponnesian War) اثر «توسيديد» (Thucydide) در اين فهرست خالي است. اين اثر، يکي از نخستين و تأثيرگذارترين نوشتههايي است که به توصيف شرايط ويرانگر قرن پنجم قبل از ميلاد و شيوع بيماري طاعون در آتن ميپردازد. با اين حال، تمام کتابهايي که در اين فهرست جمع آوري کردهام از شيوه داستانسرايي استفاده کرده و علاوه بر شرايط انسان در دوران شيوع بيماريهاي واگيردار به وضعيت کلي زندگي بشر اشاره ميکنند. در اين آثار داستاني، بيماري استعارهاي است از کليه موقعيتهاي اضطراري و بينهايت دشواري که ما را بر آن ميدارند تا به اصول اجتماعي و زندگي انسان نگاه دقيقتري بياندازيم.
وقايع کتاب «دکامرون» (The Decameron) اثر «بوکاچيو» (Boccaccio) در دوران شيوع طاعون يا به قول معروف، مرگ سياه اتفاق ميافتند و به نظر ميرسد که اين موقعيت مناسبي براي شروع داستان باشد.
«جوواني بوکاچيو» (Giovanni Boccaccio) اين اثر را در پي شيوع فراگيري نگاشته که در قرن ۱۴ ميلادي در فلورانس روي داده و بيترديد از اين واقعه الهام گرفته است. داستان از اين قرار است که گروهي از نجيبزادگان جواني که موفق به فرار از شهر طاعون زده شدهاند، در ويلاي مجللي استقرار يافته و به منظور وقت گذراني براي يکديگر قصه ميگويند. ساختار اصلي روايت داراي فضايي تيره و تار بوده و به شکل واضح و ترسناکي به شرح طاعون ميپردازد. با اين حال، شخصيتهاي داستان، با حس و حالي پرشور و نمايشي قصههاي طنزآميز و متنوعي را براي يکديگر تعريف ميکنند. کتاب «دکامرون» به اين واقعيت اشاره ميکند که موقعيتهاي غم انگيزي نظير شيوع بيماريهاي واگيردار ميتوانند وقايع عادي زندگي را دچار وقفه کنند؛ با اين حال، اين قبيل شرايط ناگوار به شکل متناقضي ميتوانند محيطي ويژه و محافظت شده را براي داستانسرايي و قدرداني از زندگي ايجاد کنند.
۸ کتابي که با خواندن آنها به عشق ايمان ميآوريد!
با توجه به قصههايي که شخصيتهاي زن داستان در قرنطينه تعريف ميکنند، وضعيت فکري و رواني آنها را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
به طور تقريبي، ميتوان گفت که تمام قصههاي بازگو شده در «دکامرون» حول محور مسائل جنسي ميچرخند. بسياري از اين داستانها از ساختارهاي شوخطبعانهاي برخوردار هستند. به عنوان مثال، در يکي از اين قصهها، راهب هرزهاي زن جواني را فريب داده و او را به برقراري رابطه جنسي با خودش تشويق ميکند. زن جوان به خوبي ميداند که انجام اين کار درست نيست؛ با اين حال، کشيش با تمهيدات خاصي، عنوان غيرمستقيم «برگرداندن شيطان به جهنم» را براي رابطه جنسي در نظر ميگيرد و از زن ميخواهد تا او را در اين پروژه ياري دهد! بنابراين، در طول داستان زن با ترديد به کشيش کمک ميکند که شيطان را به جهنم بازگرداند. به نظر ميرسد که شيوع بيماريها وضعيت عادي زندگي و ادبيات را دچار تغييراتي کرده و مجوزي براي بيان داستانهاي غير معمول به شمار ميرود.
کتاب «يادداشتهاي سال طاعون» (A Journal of the Plague Year) اثر رماننويس و روزنامه نگار شناخته شده «دانيل دفو» (Daniel Defoe) انتخاب بعدي شما براي دوران قرنطينه است. از قرار معلوم، اصطلاح «بيرون کشيدن مردهها از گور» هم از همين کتاب نشأت گرفته است. در مورد اين داستان چه نظري داريد؟
«دفو» بيشتر به خاطر نوشتن رمانهايي نظير « رابينسون کروزوئه» و « کاميابيها و شکستهاي مُل فلاندرز مشهور» معروف شده است. با اين حال، در اين رمان، مرز ميان خيال و واقعيت ظريفتر از آثار قبلي است. در دهه ۱۷۲۰، يعني زماني که «دفو» در حال نگارش بود، رماننويسي يک سبک جديد و نوظهور به شمار ميرفت. در آن دوران، رماننويسها حريصانه در جستجوي موضوعات نابي بودند که بتوانند داستانهاي خود را بر مبناي آن بنگارند. به همين دليل، «دفو» نيز با نگاهي به شصت سال پيش از آن تاريخ، ماجراي شيوع گسترده طاعون در سال ۱۶۶۵ و تأثيرات آن بر لندن آن روزها را دستمايه اثر خويش قرار داد. اين فاجعه، درست يک سال قبل از آتش سوزي بزرگ لندن به وقوع پيوسته بود. با توجه به مطالب درج شده در صفحه نخست کتاب و اشاره آن به اين موضوع که اين روايت برگرفته از دست نوشتههاي فردي است که از شيوع بيماري جان سالم به در برده است، کتاب «يادداشتهاي سال طاعون» را ميتوان يک رمان تاريخي ناميد.
شيوه داستانسرايي اين اثر و پرداختن به موضوعات و اطلاعاتي مشابه با آن چه که ما امروزه در رابطه با شيوع ويروس کرونا به آنها توجه ميکنيم، از جمله ويژگيهاي بارز اين کتاب به شمار ميرود. در اين جا، مشاهده ميکنيم که ارائه آمار هفتگي کشته شدگان و بررسي اسامي و دلايل مرگ و مير ساکنان محلههاي مختلف لندن در قرن هفدهم ميلادي نيز رواج داشته و يکي از روشهاي اطلاع رساني به شمار ميرفته است. «دفو» از اين اطلاعات به منظور ارائه گزارشي در زمينه اوج گيري بيماري و به تصوير کشيدن بحراني بهره جسته که کل جامعه آن روزها را با صدمات و ضرر و زيانهاي جبران ناپذيري مواجه کرده بود.
در قسمتي از اين کتاب ميخوانيم، «دست و پنجه نرم کردن با بيماري و مرگ و قرار گرفتن در معرض آن، جنبههاي تحريک آميز و ناخوشايند خلق و خوي ما را کاهش داده، عداوت و دشمني ميان ما را کم رنگتر کرده و اين امکان را در اختيار ما قرار ميدهد تا بتوانيم مسائل را با نگاهي تازه و متفاوت مشاهده کنيم.» آيا ميتوان اين موضوع را درونمايه اصلي اثر «دفو» قلمداد کرد؟
در مجموع ميتوان گفت که اين جملات نمايانگر تفکر جاري در کتاب به شمار نميآيند. هم راوي و هم «دفو»، به بررسي ذهنيت عامه مردم و رفتارهاي ناپسند آنها در زمان شيوع بيماري و در دوران کنار گذاشته شدن قواعد مرسوم علاقهمند هستند. اين رمان، ارائه کننده داستاني تيره و تاريک از دوراني است که حتي اجراي قرنطينه نيز در آن ناکارآمد بوده و مردم به گونهاي رفتار ميکنند که گويي قوانين براي آنها اعمال نميشود. اغلب افراد، با اين تصور که ممکن است غريبههايي که در مجامع آنها قدم ميگذارند، حامل بيماري باشند به اذيت و آزار آنها ميپردازند. اين تصوير به هيچ عنوان خوشبينانه نيست.
در شرايط فعلي، همه ما نياز داريم که درست مانند «کامو» (Camus) اصالت وجود را باور داشته باشيم. حالا، کمي در مورد کتاب «طاعون» (The Plague) صحبت کنيد.
کتاب «طاعون» اثر «آلبرت کامو» را شايد بتوان بهترين رماني دانست که تا کنون درباره بيماريهاي همهگير نوشته شده است. اين اثر، داستان افرادي را روايت ميکند که در يکي از کشورهاي شمال آفريقا گرفتار يک بيماري واگيردار شدهاند. نويسنده در اين کتاب به ذکر جزئياتي درباره چگونگي اجراي قرنطينه و نقش دولتها و افراد جامعه در مديريت و رويارويي با اين بحران ميپردازد. اين رمان در سال ۱۹۴۷ ميلادي و با فاصله اندکي پس از به پايان رسيدن جنگ جهاني دوم و در درجه نخست به عنوان تمثيلي از گسترش فاشيسم در جوامع جهاني منتشر شد.
پزشکان همواره دقت و صحت نداشتن موارد باليني مطرح شده در کتاب «طاعون» را خاطر نشان کردهاند. ميدانم که شما اين اثر را به عنوان يک منبع آموزشي براي دانشجويان پزشکي پيشنهاد نميکنيد! از اينها گذشته، به نظر شما آيا اين کتاب به غير از موضوع تمثيل در سطوح ديگري هم موفق بوده است؟
اين اثر، در هر دو جنبه تمثيلي و ادبي موفق بوده و احساسات مربوط به حضور در فضاي قرنطينه و شيوع بيماري در يک شهر را به شکل واضحي منتقل ميکند. به علاوه، اين کتاب به خوبي قادر بوده، بر اهميت حفظ موازين انساني و ارتباط با ديگران در شرايط بحراني تأکيد کند.
حالا، بياييد در مورد مجموعه کتابهاي (Newsflesh) اثر «شنن مک گواير» (Seanan McGuire) صحبت کنيم. او اين سه گانه را با نام مستعار ميرا گرانت (Mira Grant) منتشر کرد.
اين اثر، مجموعه کتابي است که توسط يکي از محبوبترين نويسندگان کنوني ژانر علمي-تخيلي نوشته شده است. وقتي جلد اول اين مجموعه منتشر شد، من در واقع، آن را بلعيدم! اين داستان در ايالات متحده و در آيندهاي نه چندان دورتر از حال حاضر جريان دارد؛ در زمانهاي که دو ويروس ساخته دست بشر که اولي براي درمان سرماخوردگي و دومي به منظور درمان سرطان ايجاد شده بودند با يکديگر ترکيب ميشوند. حاصل اين ترکيب، ويروس جديدي است که قادر است انسان را به همان زامبيهايي تبديل کند که در فيلمهاي آخرالزماني با آنها آشنا شدهايم. شخصيتهاي اصلي داستان، خواهر و برادري هستند که در يک گروه خبري فعاليت کرده و درباره فساد و اعمال نظرهاي معمول در بالاترين سطوح کارزارهاي انتخاباتي رياست جمهوري گزارش تهيه ميکنند. در اصل، اين افراد کمترين توجهي به اين ويروس ندارند. کتاب خيلي خوب و جذابي است.
نويسنده چگونه توانسته بين علاقه خود به ويروس شناسي و رسانههاي امروزي تعادل برقرار کرده و داستان را ايجاد کند؟
در اين داستان، فرضيه علمي-تخيلي ياد شده و جهان پيرامون انسانها در دوراني که هر گونه تماسي خطرآفرين تلقي ميشود به شکل فوق العادهاي خوب ارائه شده است. اين کتاب، جهاني را به تصوير کشيده که در آن اقدامات احتياطي بسيار سختگيرانهاي اعمال ميشود؛ به گونهاي که با هر بار خروج از منزل، انسانها در هنگام بازگشت موظف به ارائه آزمايش خون و استحمام با مواد ضد عفوني کننده هستند. به طور تقريبي ميتوان گفت که در اين جهان، کليه ارتباطات مجازي شدهاند.
نويسنده با تيزبيني تمام، تعاملات ميان رسانهها، سياست و جامعه معاصر و نقطه تلاقي اينها را در نظر گرفته است. شايد بتوان گفت که اين مجموعه داستان قصد دارد به ما بگويد که در شرايط شيوع بيماريهاي واگيردار بيش از هر چيز بايد به نحوه دريافت خبرها و کيفيت اطلاعاتي توجه داشته باشيم که به مراتب سريعتر از حالت عادي، روند زندگي ما را تحت تأثير قرار داده و مرگ و زندگي ما را رقم ميزنند.
در نهايت، نخستين رمان «لينگ ما» (Ling Ma) با عنوان «جداسازي» (Severance) درباره يک ويروس قارچي خيالي است. کمي درباره اين کتاب و دليل انتخاب آن براي مطالعه در دوران قرنطينه براي ما صحبت کنيد.
کتاب «جداسازي» در سال ۲۰۱۸ ميلادي منتشر شد و از همان ابتدا به طورز شايستهاي مود توجه قرار گرفت. اين اثري برجسته است؛ مطالعه آن را به افرادي توصيه ميکنم که در اين روزها تمايل دارند ذهن خود را از اخبار منحرف کنند. در اين اثر هم همان مسائل مطرح شده در مجموعه کتابهاي (Newsflesh) با نگاهي متفاوت مورد بررسي قرار گرفتهاند. نويسنده در اين داستان به مسائلي نظير مهاجرت، روند جهاني سرمايه داري در شهرهاي امروزي، گسسته شدن ارتباطات انساني و به تعاقب آن، به وجود آمدن روابطي معنادار ميپردازد.
به نظر شما، در زمانهاي که خود ما با چنين وقايع مخربي دست به گريبان هستيم، درست است آثاري را مطالعه کنيم که چهره يک ويرانشهر را به تصوير ميکشند؟
مطالعه آثار کلاسيک متعلق به عصر طلايي و داستانهاي گريزگرايانه هم روش خوبي براي منحرف کردن ذهن است. با اين حال، در بهترين داستانهاي مبتني بر واقعيت گريزي نيز شخصيتها با مسائل دشواري دست و پنجه نرم ميکنند. اميدوارم، اين آثار براي مدت محدودي هم که شده ما را از دنبال کردن لحظه به لحظه اخبار منصرف کرده و اضطراب ما را کاهش دهند. به شخصه، باور دارم که ورود به دنياي داستان، حتي مطالعه قصههاي تيره و تار و ويرانشهري هم لذت و آرامش وصف ناپذيري را به دنبال دارد.
بازار