نماد آخرین خبر

شاعرانه/ درس امروز قصه‌ی غم توست

منبع
آخرين خبر
بروزرسانی
شاعرانه/ درس امروز قصه‌ی غم توست
آخرين خبر/ "بچه ها صبحتان به خيرِ سلام درس امروز فعل مجهول است فعل مجهول چيست؟ مي دانيد نسبت فعل ما به مفعول است در دهانـــــــم زبان چو آويزي در تهيگاه زنــــگ مي لــغزيد صوت ناسازم آن چنان که مگر شيشه بر روي سنگ مي لغزيد ساعتــــي داد آن سخن دادم حقّ گفتـــــــار را ادا کــــردم تا ز "اعجـــــاز" خود شوم آگاه ژاله را زان ميان صـــــدا کردم "ژاله از درس من چه فهميدي؟" پاسخ من سکوت بود و سکوت " د جوابم بده کجـــــا بودي ؟ رفته بودي به عالم هپـــروت؟" خنده ي دختران و غرّش من ريخت بر فرق ژاله چون باران ليک او بود غرق حيرت خويش غافل از اوستاد و از يـــــاران خشـــــمگين انتقام جـــو گفتم: "بچه ها گوش ژاله سنگين است" دختري طعنه زد که " نه خـــــانم درس در گوش ژاله ياسين است" بــــاز هم خنده ها و همهمه ها تند و پيگير مي رسيد به گوش زيـــــــر آتشفشان ديده ي من ژاله آرام بود و سرد و خـــموش رفته تا عمـــــق چشم حيرانم آن دو مـــــيخ نگاه خــيره ي او موج زن در دو چشم بي گنهش رازي از روزگـــــار تـــــــيره ي او آن چه در آن نگاه مي خواندم قصه ي غصه بود و حرمان بود ناله اي کرد و در ســــخن آمد با صدايي که سخت لرزان بود: فعل مجهول فعل آن پدري است که دلـــــــــــم را ز درد پرخون کرد خواهرم را به مشت و سيلي کوفت مـــــــادرم را ز خــــــانه بيرون کرد شب دوش از گرسنگي تا صبح خواهر شير خوار من نالـــــــــيد سوخت در تــــــاب تب برادر من تا سحر در کنـــــــــــار من ناليد در غم آن دو تن دو ديده ي من اين يکي اشک بود وآن خون بود مـــــــــــادرم را دگر نمي دانم که کجا رفت و حال او چون بود؟" گفت و ناليد و آن چه باقي ماند هق هق گريه بود و نــــاله ي او شسته مي شد به قطره هاي سرشک چهره ي همچو برگ لالــــه ي او ناله ي من به ناله اش آميخت که"غلط بود آن چه من گفتم درس امروز قصه ي غم توست تو بگو ! من چرا سخن گفتم؟ فعل مجهول فعل آن پدري است که تو را بي گناه مي ســــــوزد آن حريـــــق هوس بود که در او مادري بي پناه مي ســـــــوزد" سيمين بهبهاني
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره