نماد آخرین خبر

یکی داس (تان) است پر آب چشم/ معضلی به نام کاهش قدرت آموزه‌ای کتاب

منبع
ايبنا
بروزرسانی
یکی داس (تان) است پر آب چشم/ معضلی به نام کاهش قدرت آموزه‌ای کتاب
ايبنا/ سکانس اول از يک ملودرام واقعي: دختري نوجوان دسته گلي به دست گرفته و رو به دوربين با لبخند ايستاده است. قطعا در دلش دنياي زيبايي را متصور است؛ سرشار از عشق و بي‌خبر از دست بي‌رحم تقدير. سکانس دوم: پدري که با جهالت جامعه دست به گريبان است؛ ميان دو راهي جان دخترش يا ناداني به نام «غيرت» و «ناموس». داس را برمي‌دارد و ناجوانمردانه در خواب به گردن نحيف دخترش مي‌زند تا به قول اين مردمان گمراه، از آبرويش دفاع کند. (و حال خدا مي‌داند که خودش از اين اتفاق چه حالي دارد) موضوعي به نام قتل ناموسي مختص به امروز و جامعه ايران نيست و قطعا در دوران‌هاي مختلف در مکان‌هاي جغرافيايي اتفاق افتاده، اما قتل رومينا اشرافي در زماني رخ داد که رسانه‌هاي اجتماعي همه چيز را در سيطره خود گرفته‌اند و کمتر خبر اين چنيني است که از افکار عمومي پنهان بماند. زماني که فيلم «خانه پدري» اکران شد بسياري آن را سياه‌نمايي دانستند، اما حالا جامعه با معضلي شبيه آن دست به گريبان شده و دختري در نوجواني ناجوانمردانه به دست پدر کشته مي‌شود. اما اين کنش‌هاي اجتماعي از کجا ناشي مي‌شود و جامعه‌اي که داراي فرهنگ و تمدني هزارساله است به اين مشکلات دچار مي‌شود. وقتي پاي تعصب به ميان بيايد! ميثم سعيدي، روان درمان‌گر و مولف کتاب «واقعيت درماني» در پاسخ به اين پرسش که با وجود افزايش سواد عمومي چرا شاهد اتفاقاتي مانند قتل يک دختر نوجوان به دست پدرش هستيم؟ گفت: وقتي تفکري اتفاق نمي‌افتد باورها مانند شمشير دولبه مي‌شوند و زماني که علم و مطالعه پشت آن باور نباشد مي‌تواند آسيب‌رسان شود. اما جاي اين پرسش است که چرا تحصيلات، کتاب‌ها، منابع و رسانه‌هاي اجتماعي باعث نشده اين اتفاق نيفتد؟ به دليل اينکه باورهايمان متعصبانه است و وقتي پاي تعصب به ميان بيايد، فرد حالت ديگري را نمي‌خواهد باور کند. براي مثال اگر منِ درمانگر اعتقاد به يک روش داشته باشم، روش ديگري را مطالعه نمي‌کنم و حتي اگر مطالعه کنم در برابرش جبهه مي‌گيرم و اجازه تغيير به آن نمي‌دهم. باورهاي غلط حالت خوددفاعي دارند و اين باعث مي‌شود که در مقابل هر علم و هر روشنگري سدي بسازيم. ميثم سعيدي - روانپزشک و پژوهشگر او درباره نقش رسانه‌هاي اجتماعي و تقويت آن‌ها براي مبارزه با برخي تعصبات و باورهاي اشتباه در جامعه مي‌گويد: شما هر چقدر سطح مطالعات اجتماعي را بالا ببريد، بايد قبل از آن در جامعه فرهنگسازي اتفاق بيفتد و پذيراي اين باشد که اطلاعات جديد را قبول کند. متاسفانه ما گشوده به علم و فرهنگ نيستيم؛ نخست اين بستر بايد آماده و بعد درباره آن مطالعه شود؛ مانند مغز بسته مي‌ماند که کلي کتاب بخواند، اما بي‌فايده است. اولين مشکل اين است که انسان‌ها را نمي‌توان تغيير داد، مگر اينکه خود بخواهند که زمينه اين خواستن را فراهم کنند که اين اتفاق هم‌اکنون در جامعه ما نيفتاده. ما هرچقدر (Social Media) شبکه‌هاي اجتماعي را زياد کنيم درصد بازدهي بالايي نخواهد داشت چون افراد به فرهنگ آن آگاه نيستند. حال بايد چه کرد؟ چرا رسانه کتاب که زمينه تفکر عميق را در جامعه ايجاد مي‌کرد، اين روزها حذف شده است؟ اين روان‌درمان‌گر در اين باره معتقد است: قبل از آنکه شبکه‌هاي اجتماعي جامعه را تحت تاثير قرار دهد رسانه محکمي به نام کتاب در کشور داشتيم، که در بالا بردن سطح فرهنگ در جامعه بسيار موثر بوده است. قطعا تاثير سوشيال مديا را نمي‌توان انکار کرد، ولي اين درصد اين قدر نبوده که ما مي‌توانستيم با کتاب و آموزه‌ها به سراغ انديشه برويم. بزرگترين ايراد در سوشيال مديا اين است که اطلاعاتي به ما مي‌دهند اما مثل باغي مي‌ماند علاوه بر درخت‌هاي ميوه، علف‌هاي هرز هم دارد. در سوشيال مديا در مقابل با ديتاهاي که مي‌گيريم با موازنه منصفانه‌اي روبرو نيستيم اما اگر مطالعات عميق‌تري مي‌کرديم اين زمان اضافي را براي مطالب هجو نمي‌گذاشتيم. مغز فرصت پردازش اطلاعات فضاي مجازي را ندارد سوشيال مدياها بمباران اطلاعات (information) مي‌کنند، اما نمي‌دانيم اين اطلاعات تا چه اندازه انتخابي است. مثل ساعتي که در ديوار است و ثانيه شمار آن کار مي‌کند و ما متوجه آن نيستيم، مغز قابليتي دارد که انتخاب مي‌کند و فرد در اين توجه صداهايي را که مي‌شنود که مي‌خواهد. يعني ممکن است ساعت‌ها در آن اتاق باشيد ولي صداي آن را نشنويد. اما زماني که فردي کتاب مطالعه مي‌کند تمام توجه انتخابي در اين بازه زماني در مطلبي است که مي‌خواند چون زماني گذاشته و کتابي را هدفمند خريداري کرده است. اما در اينترنت حجم زيادي از ديتاها است که فرد فرصت پردازش به همه آن را ندارد و اين توجه انتخابي را به سمت درستي نمي‌برد. اينستاگرام و نقش آن در کاهش روابط بين فردي اين متخصص در پاسخ به اينکه در جامعه‌اي که فرهنگ تعصبي اين قدر نقش بالايي دارد چه کنيم که رسانه کتاب قوي‌تر عمل کند؟ بيان کرد: اينستاگرام با هدف انتشار عکس تاسيس و بعد کپشن‌هايي به آن اضافه شد. لازم بود که ما هم در اين زمينه کار کنيم و «اينستاگرامِ کتابي» راه‌اندازي کنيم که مطالبي که فرد آن را مي‌بيند انتخاب کند. اينستاگرامي که الان وجود دارد نود و پنج درصد اطلاعاتي را افزايش نمي‌دهد و اين ارتباط جمعي روابط بين فردي را کم کرده است. از يک منظر ديگر نگاه کنيم ميان خانواده‌ها فاصله ايجاد کرده است. نويسنده کتاب «ولع مصرف و شدت علايم محروميت در متادون درماني» درباره اينکه چرا علم روانشناسي در اين باره موفق عمل نکرده است؟ گفت: شايد به اين دليل است که ما با علم‌هاي جديد روبرو شده‌ايم و به علوم انساني بها داده نشده است. در بحث قانونگذاري خيلي قوانين در مراجع قضايي و دادگستري ديده مي‌شود، ولي بخش‌هايي مانند مشاوره رفتاري در کلانتري خيلي کم وارد شده است. رفتارهاي غلط در اجتماع ماندگار مي‌شوند سعيدي در پايان گفت: رفتارهاي غلط ذاتي نيستند، آنها آموخته مي‌شوند و با تقويت‌هاي اجتماعي ماندگار مي‌شوند. نقش همنوايي‌ها و تاييدهاي اجتماعي در رشد باورهاي افراطي و غلط جامعه مانند تيزکننده‌هاي لبه اين تيغ هستند که گاهي شاهرگ دختر بيگناهي را به بهانه غيرت و حرف ديگران هدف قرار مي دهند. ما به اين دليل از تاييد اجتماعي استفاده مي‌‎کنيم که در بسياري از مواقع نمي‌دانيم چه رفتاري بايد از خودمان نشان دهيم. از تاييد اجتماعي به اين منظور استفاده مي‌کنيم تا رفتار درست را در موقعيت‌هاي ناآشنا ياد بگيريم و خداي نکرده انسان ناموجهي به نظر نياييم. همه‌ ما از اينکه بي‌اطلاع و نادان و بي‌غيرت به نظر بياييم، بيزار هستيم. نظريه تاييد اجتماعي مي‌گويد وقتي شخصي با رفتار و اقدامات صحيح آشنا نباشد، به دنبال افراد ديگر رفته يا سعي مي‌کند از آنان راهنمايي بگيرد. علاج واقعه پيش از وقوع بايد کرد نظير اتفاقي از اين دست در سال‌هاي اخير در جامعه کم نبوده؛ خودسوزي سحر دختر آبي، مرگ فرهاد خسروي کولبر 14 ساله، مرگ بنيتا دختر 8 ماهه که فداي يک سرقت اتومبيل شد، قتل ستايش قريشي دختر 6 ساله افغان که فداي تجاوز يک پسر 16 ساله ايراني شد و حوادثي ديگري که در خفا اتفاق مي‌افتد و شايد هرگز کسي از وقوع آن باخبر نمي‌شود. شايد رومينا از معدود دختراني است که خبر مرگ نابه حقش به واسطه فضاي مجازي به کل کشور مي‌رسد، اما روميناهاي ديگري هستند که قرباني عقايد متعصبانه و جهل بزرگترها مي‌شوند. کاش مسئولان سازمان بهزيستي و نهادهاي مرتبط آن‌ها را بيشتر دريابند. «لالا کن دختر زيباي شبنم/ لالا کن رويه زانويه شقايق بخواب تا رنگ بي‌مهري نبيني/ تو بيداريه که تلخه حقايق»
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره