
شاعرانه/ "دارم امید عاطفتی از جناب دوست" از حافظ شیرازی
آخرين خبر
بروزرسانی

آخرين خبر/ دارم اميد عاطفتي از جناب دوست
کردم جنايتي و اميدم به عفو اوست
دانم که بگذرد ز سر جرم من که او
گر چه پريوش است وليکن فرشته خوست
چندان گريستيم که هر کس که برگذشت
در اشک ما چو ديد روان گفت کاين چه جوست
هيچ است آن دهان و نبينم از او نشان
موي است آن ميان و ندانم که آن چه موست
دارم عجب ز نقش خيالش که چون نرفت
از ديدهام که دم به دمش کار شست و شوست
بي گفت و گوي زلف تو دل را هميکشد
با زلف دلکش تو که را روي گفت و گوست
عمريست تا ز زلف تو بويي شنيدهام
زان بوي در مشام دل من هنوز بوست
حافظ بد است حال پريشان تو ولي
بر بوي زلف يار پريشانيت نکوست