ايسنا/ احمد آرام با اشاره به سرقتهاي مدرن ميگويد: سارق از عناصر داستاني، فضاسازي و زبان هيچ اطلاعي ندارد، اما سوژههاي مختلفي در دسترس اوست که آنها را قيمهقيمه ميکند و در جاهاي مختلف داستانش ميگنجاند.
اين نويسنده درباره سرقت در آثار ادبي و وضعيت رسيدگي به آن اظهار کرد: در حال حاضر هم تعريف سرقت ادبي عوض شده، هم شکل آن به تناسب ارزش آثاري که چاپ ميشوند، تفاوتهايي کرده است. هرچقدر تکنولوژي پيشرفت کند و ما وارد دنياي مجازي شويم، ميتوان خيلي راحت با آثاري که هنوز حتي چاپ نشدهاند - مثلا يک نويسنده اروپايي به بخشي از متن داستانش اشاره کرده باشد - سرقت انجام داد.
او با بيان اينکه سرقتها مدرن شدهاند گفت: از آنجايي که سينما روزبهروز جذابتر ميشود و سريالهاي تلويزيوني خارجي روزبهروز بيشتر ميشوند، هر دو سعي ميکنند موضوعاتي نو و بهروز را به کار ببرند. اين روزها سينما و سريالها در دسترس همه هستند و کافي است به اينترنت وارد شويم تا حتي بتوانيم فيلمهاي در حال اکران را هم ببينيم. اما متاسفانه در حيطه فيلمنامهنويسي، داستان و حتي نمايشنامهنويسي بارها مشاهده کردهام که سرقت به نوعي آشکارا صورت ميگيرد و حتي فرد به خودش زحمت نميدهد که بگويد فيلمنامه يا نمايشنامهاش را بر اساس اثري ديگر نوشته است. هر سارقي خودش را مالک اثري ميداند که از جاي ديگري گرفته و اين از معضلات بزرگي است که متاسفانه روزبهروز هم بيشتر ميشود.
آرام با اشاره به شباهت در ميان آثار نويسندگان جوان بيان کرد: وقتي به آثار اغلب نويسندگان جوان نگاه ميکنيم، متوجه ميشويم که چقدر موضوعاتشان به هم شبيه است؛ موضوعاتي که تقريبا در آنها حتي اصول داستاننويسي هم رعايت نشده است.
او افزود: من منکر اين نيستم که يک نويسنده از ديگر نويسندگان تاثير بگيرد، حتي آلبر کامو ميگويد که نويسندگان خوب کساني هستند که خوب تحت تاثير يک نويسنده قرار بگيرند و اشاره کامو به کسي است که خلاقيت دارد، اما ممکن است از فضاي کلي يک رمان خوشش بيايد و آن فضا را به جغرافيايي که زندگي ميکند تعميم دهد. اما در ممکلت ما که معمولا اتفاقاتي مثل کلاهبرداري زياد ميافتد، اين در کارهاي فرهنگي هم نمود پيدا کرده است.
اين داستاننويس با بيان اينکه اغلب آدمهايي که از طريق سرقتهاي ادبي خودشان را بالا ميکشند بعد از مدتي تمام ميشوند گفت: اين افراد کشش لازم را ندارند، چون خلاق نيستند، اگر خلاق باشند از درون خودشان چيزهايي را اقتباس ميکنند که مربوط به خودشان است. وقتي اغلب داستانهاي کوتاه نويسندگان جوان را ميخوانم متوجه ميشوم که از کدام نويسنده اقتباس کرده و آن را گسترش داده و به نحوي مونتاژ کردهاند تا بتوانند داستاني را به ثبت برسانند.
احمد آرام در ادامه اظهار کرد: به اين دليل که سارق ادبي خلاقيتي از خودش ندارد، از فرم، اتمسفر داستان و مکانها دقيقا مثل داستاني که از آن سرقت ميکند، استفاده و همان فضاسازي را تکرار ميکند و هيچ چيز جديد را وارد کار خودش نميکند، چون فکر ميکند چيزهاي جديد و بهروز را در يک کار خارجي پيدا کرده است.
او سپس به رونويسي و عوض کردن اسم آدمها در داستانهاي سرقتي اشاره و بيان کرد: اين کارها ثمربخش نيست و اين نويسندگان از اين کار نتيجه مطلوب نخواهند گرفت. نويسنده شخصيتي است که روبهروي تاريخ ايستاده و تاريخ هميشه درباره او قضاوت ميکند، چيزهاي خوب و بد را کشف ميکند و خيلي راحت ميتواند مشت طرف را باز کند، اما اين آدمها متاسفانه چون با تاريخ آشنا نيستند و تاريخ را خيلي مهم نميدانند، متوجه اين نيستند که تاريخ چشم ناظر بر اعمال ما است و اين تاريخ است که در فرداي ما آثار را تفسير ميکند، برخي از آنها را کنار ميگذارد و برخي ديگر را برميدارد.
آرام در پايان گفت: البته اشارهاي که به جوانان نويسنده داشتم، بعضا در کار نويسندههاي صاحبنام هم ديدهام. ديدهام که آنها هم گاه ناخنکهاي بدي به آثار نويسندگان بزرگ اروپايي زدهاند.
بازار