نماد آخرین خبر

یک کتاب خوب/ بدن هرگز دروغ نمی‌گوید!

منبع
بروزرسانی
یک کتاب خوب/ بدن هرگز دروغ نمی‌گوید!
کافه بوک/ کتاب بدن هرگز دروغ نمي‌گويد با عنوان انگليسي The Body Never Lies و نيز با عنوان فرعي اثرات پايدار تربيت خشن اثري از آليس ميلر نويسنده سوئيسي است که در آن به بررسي رنج‌هاي ما در کودکي و طبيعتاً اثرات آن به هنگام بزرگ شدن مي‌پردازد. ممکن است در مواجهه با اين کتاب احساسات متفاوتي داشته باشيم اما در هر صورت مباحث مطرح شده توسط ميلر شايسته توجه هستند. آليس ميلر، روانکاو و نويسنده سوئيسي متولد لهستان، کتاب‌هاي زيادي درباره علل و نتايج کودک‌آزاري و خشونت عليه کودکان نوشته است. او با نظريه‌هاي سنتي روان‌کاوي مخالف است و اعتقاد دارد تنبيه بدني و ديگر روش‌هاي تحقيرآميز تربيت کودک، آسيب جدي به مغز کودک وارد مي‌کند. ميلر چند اثر هم درباره خشونت‌ها و دوران کودکي ديکاتورهاي بي‌رحم نوشته است. پشت جلد کتاب بدن هرگز دروغ نمي‌گويد چنين آمده است: آليس ميلر، روانشناسي که شهرت جهاني دارد با تحليل تجارب بيمارانش و سرگذشت شخصيت‌هاي سرشناس مثل ويرجينيا وولف و فرانتس کافکا و مارسل پروست، نشان مي‌دهد چطور تحقير و سرخوردگي و خشم فروخورده در دوران کودکي، خود را در بزرگسالي بروز مي‌دهد؛ با بيماري‌هايي مانند سرطان، سکته و ديگر ناخوشي‌ها. کتاب دلهره‌هاي کودکي اثر پرفروش آليس ميلر درباره آسيب‌هاي رواني دوران کودکي، براي اين نويسنده شهرتي جهاني به ارمغان آورد و او را به يکي از پيشروان عرصه روانشناسي کودک بدل کرد.
کتاب بدن هرگز دروغ نمي‌گويد آليس ميلر خود مي‌گويد موضوع اصلي همه کتاب‌هايش بررسي اثراتي است که در نتيجه انکار رنج‌هاي دوران کودکي در ما باقي مي‌ماند. و در هر کدام از کتاب‌هايش به جنبه خاصي از اين تاثيرات اشاره مي‌کند. در اين کتاب نيز به بررسي تاثيراتي مي‌پردازد که انکار هيجانات قوي و واقعي روي بدن ما مي‌گذارد. ميلر در اين مورد در پيشگفتار کتابش مي‌نويسد: طبق دانش و تجربه شخصي من از روان‌درماني، و نيز روايت‌هايي که از افراد زيادي شنيده‌ام، افرادي که در کودکي آزار ديده‌اند تنها زماني مي‌توانند فرمان چهارم از ده فرمان* را انجام دهند که از احساسات واقعي خود فاصله بگيرند و آن‌ها را به‌شدت سرکوب کنند. اين افراد نمي‌توانند پدر و مادر خود را دوست داشته باشند و به آن‌ها احترام بگذارند، زيرا هنوز ناخودآگاه از آن‌ها مي‌ترسند؛ آن‌ها هر قدر هم تلاش کنند نمي‌توانند رابطه‌اي راحت و مطمئن با والدين خود برقرار کنند. *ده فرمان منظور دستورهاي مذهبي است که از جانب خدا بر موسي وحي شد. فرمان چهارم مي‌گويد: «پدر و مادر را احترام بگذار.» شخصاً نسبت به کتاب بدن هرگز دروغ نمي‌گويد هزاران احساس متناقض را تجربه کردم. در اينجا تلاش مي‌کنم با نوشتن در مورد آن حس خودم نسبت به کتاب‌ را پديدار کنم. بنابراين مطالبي که در اينجا مي‌خوانيد صرفاً واکاوي خوانده‌ها و نتيجه‌گيري‌هاي شخصي من از اين کتاب است. از آموزه‌هاي سرخپوست‌ها مي‌توان آموخت که توجه به نداي بدن و اعضا و جوارح‌مون‌ ما را با ابعاد جديدي از روحمان آشنا مي‌کند. عضو آسيب ديده هميشه حرف‌هاي بسياري براي گفتن دارد که توجه به آن مي‌تواند ما را به زخم‌هاي خون‌چکاني در کودکي رهنمون کند. و متعاقب آن توجه، درد ناپديد مي‌شود. از سويي مثل هر درد جسماني، توسل به مسکن‌ها مي‌تواند ما را فرسنگ‌ها از هدف دور کند. بخش اعظمي از کتاب بدن هرگز دروغ نمي‌گويد يا شايد بتوان گفت تمام آن حول همين موضوع مي‌گردد که «شما مجبور نيستيد والدين بي‌رحمي که در کودکي با شما بدرفتاري ميکردن را دوست داشته باشيد!» بنابراين بيايد با خودمان صادق باشيد. صرف اينکه خدا و جامعه مي‌گويند يا چون آن‌ها پدر و مادرتون هستند و ‌شما با بخشش قلب خودتان را صاف مي‌کنيد، نبايد تلاش کنيد حس واقعي‌اي که داريد ناديده بگيريد. اگر نسبت به آن‌ها احساس خشم و‌ نفرت مي‌کنيد خودتان را ندامت نکنيد. احساسات خود را بپذيريد تا دردهاي ناشناخته‌اي که به واسطه‌ي اين انکار به بدن‌تان تحميل کرديد بهبود پيدا کنند. البته که لازم نيست تجربيات دلخراش کودکي‌تان را‌ به ديده‌ي اغماض بنگريد و بعد تلاش کنيد حسي که در شما نيست را به فرزندان‌تان منتقل کنيد. اگر شما در کودکي عشقي از والدين خود دريافت نکرده باشيد در بزرگسالي مدام به دنبال جبراني براي آن مي‌گرديد و قادر نخواهيد بود عشقي هم به ديگران ارزاني کنيد. تا به اين‌جاي کار به نظر گفته‌هاي نويسنده بسيار مهم و قابل قبول است اما حالا موضوعاتي که باعث سردرگمي ‌مي‌شود. به عقيده من چينش مطالب اصلا روي روال نبود. به اين خاطر که در بخش‌هايي از کتاب نويسنده اشاره مي‌کند خانمي در جلساتش شرکت مي‌کرد که مدعي بوده هيچ آزاري از سوي پدرومادرش نديده اما وقتي اعترافات ديگران را مي‌شنود پي مي‌برد که او هم تجربياتي مشابه داشته. من به درستي نتوانستم تشخيص بدهم تعريف خانم ميلر از آزار يا تربيت خشن دقيقا چيست؟ آيا يک عتاب و خطاب ساده يا مثلا بي‌توجهي مفرط هم‌ مي‌تواند در زيرمجموعه اين تعريف ذکر شود يا فقط کتک زدن و آزار جسمي و‌ جنسي شامل اين قضيه مي‌شود. البته درجايي از کتاب بدن هرگز دروغ نمي‌گويد مي‌خوانيم که نويسنده مي‌گويد فقدان اين موارد مي‌تواند باعث بي‌اشتهايي عصبي فرد در بزرگسالي شود: ارتباط عاطفي اصيل، بدون دروغ، بدون «دغدغه‌هاي» غيرواقعي، بدون احساس گناه، بدون سرزنش، بدون ترس، بدون فرافکني. اين شکلي از ارتباط است که در حالت ايده‌آل، بايد مراحل اوليه‌ي زندگي بين مادر و فرزند وجود داشته باشد؛ زيرا هدف مادر از بچه‌دار شدن داشتم چنين ارتباطي بوده است. (کتاب بدن هرگز دروغ نمي‌گويد اثر آليس ميلر – صفحه ۱۸۱) در ادامه همين موضوع در سخن پاياني کتاب که ده صفحه‌ي آخر آن مي‌شود ميلر نهايتاً مي‌گويد تعريف من از خشونت اين است: «منظور من از بدرفتاري بيشتر تعرض به انسجام رواني و ذهني کودک برمي‌گردد.» يعني عملاً ما در آخر کتاب است که با اين روشنگري روبه‌رو مي‌شويم که به اعتقاد من از مشکلات اساسي کتاب است. و اينکه اين تابوشکني به طرز بارزي در تمام کتاب به شکل يک حکم قطعي است تا اينکه در اواخر کتاب ذکر مي‌شود اگر حس خوبي به پدر و مادر خود‌ داريد به همين روال ادامه بدهيد! البته افرادي که هرگز در کودکي کتک نخورده‌اند و آزار جنسي نديده‌اند، نيازي ندارند اين کار (ابراز احساس واقعي نسبت به والدين – مثلا خشم و نفرت) را انجام دهند. آن‌ها مي‌توانند از حس خوشايندي که با پدر و مادرشان دارند لذت ببرند و به درستي اسم آن را عشق بگذارند. (کتاب بدن هرگز دروغ نمي‌گويد اثر آليس ميلر – صفحه ۱۵۶) به نظر من اين نکته بايد در چند جا لابه‌لاي حرفهاي خانم ميلر ذکر و تاکيد روي اون بيشتر مي‌بود. از طرف ديگر لحن نويسنده براي من چندان دلچسب نبود. خانم ميلر دشمن سرسخت آموزه‌هاي فرويد است و خود را خط‌شکني مي‌دانند که تابوها رو مي‌شکند و همين باعث مي‌شود لحن نوشته‌هايش‌ مقداري شبيه «شاخ‌و‌شونه‌اي» به نظر برسد. البته شايد اين فقط برداشت من باشد و ديگران چنين احساسي نداشته باشند. بدون ترديد نمي‌توان اثرات تربيت خشن و تاثيرات آن را ناديده گرفت و به طور کلي هم من خوندن کتاب بدن هرگز دروغ نمي‌گويد را توصيه مي‌کنم، مخصوصاً به پدر و مادرهاي امروزي که فشار زيادي را تحمل مي‌کنند ممکن است خواسته يا ناخواسته اين فشار را به کودکان منتقل کنند؛ اما در حين خواندن کتاب ديدگاه‌هاي انتقادي خود را کنار نگذاريد و هرآنچه که گفته مي‌شود را مانند يک اصل صد در صدي نپذيريد. نويسنده در کتاب بدن هرگز دروغ نمي‌گويد به بررسي زندگي نويسنده‌هاي بزرگ هم مي‌پردازد و در فصل‌هاي متعددي از بيماري و مرگ زودهنگام آن‌ها سخن به ميان مي‌آورد. طبيعتاً علت اين اتفاقات را نيز به دوران کودکي آن‌ها ربط مي‌دهد. به طور کلي علاوه بر مقدمه و سخن پاياني اين کتاب در ۱۶ فصل به اين شرح نگاشته شده است: هراس از پدر و مادر و تاثيرات مصيبت‌بار آن – داستايفسکي، چخوف، کافکا، نيچه / مبارزه براي رهايي در داستان‌ها و فريادهاي ناشنيده بدن فريدريش فون شيلر / خيانت حافظه ويرجينيا وولف / نفرت از خود و عشق ارضانشده آرتور رمبو / کودک زنداني و ضرورت انکار درد يوکيو ميشيما / عشق خفه‌کننده مادر مارسل پروست / استاد ماهر در تفکيک احساسات جيمز جويس / آشنايي کودکان با خشونت / چرخ و فلک احساسات / بدن، نگهبان واقعيت / مي‌توانم بگويم؟ / واقعيت را احساس نکن، آن را بکُش / مواد مخدر و فريفتن بدن / حق آگاهي / فريب عشق را مي‌کشد / خاطرات ساختگي آنيتا فينک. جملاتي از کتاب بدن هرگز دروغ نمي‌گويد بيماري‌هاي جسمي در بيش‌تر موارد در واقع واکنش بدن است به بي‌توجهي دائمي به کارکردهاي اصلي بدن. يکي از حياتي‌ترين کارکردهاي بدني ما توانايي گوش سپردن به داستان واقعي زندگي خودمان است. بنابراين، موضوع اصلي اين کتاب بررسي تناقضي است بين چيزهايي که احساس مي‌کنيم – چيزهايي که بدن ما ثبت مي‌کند – و چيزهايي که ما فکر مي‌کنيم بايد احساس کنيم تا با هنجارها و استانداردهاي رايج هماهنگ باشد. عقيده راسخ من، بنابر بررسي‌هاي متعدد، اين است که پيروي از يک هنجارِ رفتاريِ خاصِ ديرينه – فرمان چهارم – اغلب ما را از قبول احساسات واقعي‌مان باز مي‌دارد و در نتيجه، بهاي اجراي اين فرمان را با ابتلا به بيماري‌هاي مختلف جسمي مي‌پردازيم. بدن نمي‌تواند اين نوع اصول اخلاقي را درک کند. بدن هيچ کاري با فرمان چهارم ندارد و مثل ذهن با کلمات فريب نمي‌خورد. بدن نگهبان واقعيت است، واقعيت ما، چون تمام تجربه‌هاي زندگي ما را در خود دارد و مي‌خواهد اطمينان حاصل کند که ما مي‌توانيم با واقعيت ارگانيسم خود زندنگي کنيم. بدن با کمک علايم جسمي، ما را مجبور به تعامل آگاهانه با اين واقعيت مي‌کند، تا به طور هماهنگ با کودک درونمان ارتباط برقرار کنيم. يوکيو ميشيما، نويسنده مشهور ژاپني، که سال ۱۹۷۰ در چهل‌وپنج سالگي به روش هاراکيري خودکشي کرد، مانند رمبو اغلب از خود به عنوان هيولا ياد مي‌کرد، زيرا هميشه در درون خود کششي به مسائل بيمارگونه و ناخوشايند احساس مي‌کرد. خيال‌پردازي‌هاي او حول موضوعاتي مانند مرگ، تاريکي‌هاي جهان و خشونت جنسي مي‌چرخيد. از طرف ديگر، شعرهاي او بازتاب حساسيتي نامعمول، ناشي از تحمل رنجي عظيم بود؛ رنجي که در تجربيات غم‌انگيز دوران کودکي او ريشه داشت. همه ديکتاتورها، آزار و اذيت دوران کودکي و ميل افراطي‌شان را به انجام کارهاي بزرگ براي فراموش کردن آن آزارها انکار مي‌کنند. اما از آنجا که ضمير ناخودآگاه فرد، سرگذشت او را به تمامي در سلول‌هاي بدن او ثبت کرده، سرانجام از فرد مي‌خواهد با واقعيت روبه‌رو شود. به راستي چه خوب مي‌شد اگر مي‌توانستيم صادقانه با پدر و مادرمان صحبت کنيم. آنچه آنها نهايتاً از گفته‌هاي ما برداشت مي‌کنند، در دست ما نيست. اما صحبت کردن صادقانه مي‌تواند فرصتي باشد براي ما و فرزندان‌مان و مخصوصاً براي بدنمان که مسير رسيدن به واقعيت را به ما نشان مي‌دهد. مواد مخدر هميشه نمي‌تواند افراد را از وابستگي به مادر و سلطه او رها کند. گاهي، افراد براي پر کردن خلاهايي که مادر در وجود آنها به جا گذاشته، از مواد مجاز (مثل الکل، نيکوتين و داروهاي نسخه‌اي) استفاده مي‌کنند. کودک به لحاظ احساسي به قدر کافي تغذيه نمي‌شود و در بزرگسالي هم، جايگزيني براي آن پيدا نمي‌کند. اين خلا، بدون مواد مخدر، خود را مانند حس گرسنگي فيزيکي نشان مي‌دهد که به شکم چنگ مي‌زند و آن را منقبض مي‌کند. اگر پيام‌هاي بدنمان را، آن‌گونه که در احساساتي همچون خشم هويدا مي‌شوند، ناديده بگيريم، ديگر نمي‌توانيم خود را دوست بداريم، به خود احترام بگذاريم يا خود را درک کنيم. کتک زدن بچه‌هاي کوچک، شکلي از آزار است که يقيناً عواقب شديد و در برخي مواقع اثرات مادام‌العمر به‌جا مي‌گذارد. خشونت عليه کودکان، در بدن آنها ذخيره مي‌شود و بعدها در بزرگسالي بر سر ديگران، يا حتي ملت‌هاي ديگر، تلافي مي‌گردد. از سوي ديگر، کودک آزارديده اين خشونت را به خودش برمي‌گرداند که به افسردگي، اعتياد به مواد، بيماري‌هاي جدي، خودکشي يا مرگ زودهنگام منجر مي‌شود. مشخصات کتاب کتاب بدن هرگز دروغ نمي‌گويد نويسنده: آليس ميلر ترجمه: اميد سهرابي‌نيک انتشارات: نو تعداد صفحات: ۲۳۰ قيمت چاپ اول: ۳۳۰۰۰ تومان