صوت/ مثنوی خوانی- قسمت سیزدهم- داستان آن پادشاه جهود که نصرانیان را میکشت

آخرين خبر/ مثنوي خواني يکي از مواردي که افراد عاشق ادبيات پارسي اوقات فراغت خود را به آن اختصاص مي دهند. مثنوي معنوي از گنجينه آثار قديمي است که هنوز هم انسان ها به دنبال مطالعه آن هستند. اما شايد درک آن براي تمام افراد آسان نباشد. در اين پادکست علي عرفانيان با خوانش اشعار مولوي و توضيح آن ها اين کار را براي ما ساده تر کرده است.
مثنوي معنوي، اثر گرانسنگ محمد جلال الدين بلخي، شاعر و عارف پارسي گوست. اين کتاب از ۲۶۰۰۰ بيت و شش دفتر تشکيل شده است و يکي از برترين کتابهاي ادبيات عرفاني کهن فارسي و حکمت ايراني پس از اسلام است. اين کتاب در قالب شعري مثنوي سروده شده است که در واقع عنوان کتاب نيز ميباشد
اشعار مولوي به قدري جهان شمول است که ترجمه آن در ساير کشورها بسيار مورد استقبال قرار گرفته است به طوري که براي چند سال پياپي ديوان اشعار مولانا در صدر جدول پرفروشترين کتابهاي شعر در آمريکا قرار گرفت و اين شاعر ايراني بالاتر از شعراي نامي ادبيات انگليسي مانند شکسپير و بليک قرار گرفته است.
قسمت سيزدهم - ابيات 324 تا 347
بود شاهي در جهودان ظلمساز
دشمن عيسي و نصراني گداز
عهد عيسي بود و نوبت آن او
جان موسي او و موسي جان او
شاه احول کرد در راه خدا
آن دو دمساز خدايي را جدا
گفت استاد احولي را کاندر آ
زو برون آر از وثاق آن شيشه را
گفت احول زان دو شيشه من کدام
پيش تو آرم بکن شرح تمام
گفت استاد آن دو شيشه نيست رو
احولي بگذار و افزونبين مشو
گفت اي استا مرا طعنه مزن
گفت استا زان دو يک را در شکن
چون يک بشکست هر دو شد ز چشم
مرد احول گردد از ميلان و خشم
شيشه يک بود و به چشمش دو نمود
چون شکست او شيشه را ديگر نبود
خشم و شهوت مرد را احول کند
ز استقامت روح را مبدل کند
چون غرض آمد هنر پوشيده شد
صد حجاب از دل به سوي ديده شد
چون دهد قاضي به دل رشوت قرار
کي شناسد ظالم از مظلوم زار
شاه از حقد جهودانه چنان
گشت احول کالامان يا رب امان
صد هزاران مؤمن مظلوم کشت
که پناهم دين موسي را و پشت
او وزيري داشت گبر و عشوه ده
کو بر آب از مکر بر بستي گره
گفت ترسايان پناه جان کنند
دين خود را از ملک پنهان کنند
کم کش ايشان را که کشتن سود نيست
دين ندارد بوي مشک و عود نيست
سر پنهانست اندر صد غلاف
ظاهرش با تست و باطن بر خلاف
شاه گفتش پس بگو تدبير چيست
چارهٔ آن مکر و آن تزوير چيست
تا نماند در جهان نصرانيي
ني هويدا دين و نه پنهانيي
گفت اي شه گوش و دستم را ببر
بينيام بشکاف و لب در حکم مر
بعد از آن در زيردار آور مرا
تا بخواهد يک شفاعت گر مرا
بر مناديگاه کن اين کار تو
بر سر راهي که باشد چارسو
آنگهم از خود بران تا شهر دور
تا در اندازم دريشان شر و شور
سازنده علي عرفانيان
اپليکيشن castbox مثنوي خواني