نماد آخرین خبر

صدای نویسندگان زن ایرلندی بالاخره در حال شنیده‌شدن است

منبع
ايبنا
بروزرسانی
صدای نویسندگان زن ایرلندی بالاخره در حال شنیده‌شدن است

ايبنا/ تلين مک‌مهن، نويسنده و روزنامه‌نگار ايرلندي و نوه مري لوين، که به عنوان يکي از پيشگامان نويسندگي زنان شناخته مي‌شود مي‌نويسد: «مادربزرگ اکثر کارهايش را در رختخواب انجام مي‌داد. او يک سيني مخصوص با پايه‌هاي تاشو داشت که از آن به عنوان ميز استفاده مي‌کرد. با پيراهن کشميري روي لباس خوابش مقابل توده‌اي از بالش مي‌نشست و روي ورق‌هاي بزرگ نازک مي‌نوشت. پدربزرگم که در اتاق کارش در طبقه پايين با کت و کراوات کار مي‌کرد برايش قوري چاي مي‌آورد. تمام مردان خانواده‌ام در ساعت مشخص کارشان را در اتاق کار يا دفتر انجام مي‌دادند، بر خلاف مادربزرگم که وسط نوشتن مي‌رفت تا گودالي در باغچه بکند يا براي شام سيب‌زميني پوست بکند. هرگز به ياد ندارم که در کودکي به من گفته باشند ساکت باش چون مادربزرگ دارد کار مي‌کند. تنها نشانه‌اي که از موقعيت او به عنوان نويسنده وجود داشت انبوهي از مجلات نيويورکر بود که در تمام خانه پراکنده بود. او بين سال‌هاي ۱۹۵۹ و ۱۹۷۶ پانزده داستان در نيويورکر منتشر کرد که مي‌توان گفت منبع درآمدش بوده است.
 
مري لوين يا مادربزرگ نامش را به عنوان يک داستان‌کوتاه‌نويس در سطح جهاني ماندگار کرد؛ آن هم از بعيدترين جاي ممکن يعني مزرعه اَبي در شهرستان ميث استان لينستر در ايرلند. مادرِ سه فرزند کوچک که در جواني بيوه شد. در حالي که مردان نويسنده هم‌نسلش در مکاني مقدس دور از چشم ديگران کار مي‌کردند، مادربزرگ من ميزي در کافه بيوليز مي‌گرفت و آنجا مي‌نوشت تا مادر و خاله‌ام از مدرسه به او ملحق شوند.
  
البته زندگي زنان هميشه تحت سلطه نيازهاي ديگران بوده است. بررسي‌هاي انجام‌شده در طول قرنطينه نشان مي‌دهد که در اين زمان با وجود حضور مردان در خانه، همچنان اين زنان بودند که اکثر کارهاي خانه و وظايف مراقبتي را انجام مي‌دادند (که براي هيچ‌کس عجيب نيست). زنان نويسنده، امروز نه کمتر از دوران مادربزرگم، بايد راهي براي کار کردن در ميان تمام اين سر و صداها پيدا کنند و مي‌کنند. ان لموت، نويسنده امريکايي گفته بود قبل از اينکه بچه‌دار شود اگر ظرف کثيفي در ظرفشويي قرار داشت نمي‌توانست بنويسد – اما بعد از آن حالا اگر يک جسد هم در سينک باشد مي‌نشيند و مي‌نويسد. کريستين دوير هيکي، برنده جايزه امسال والتر اسکات براي رمان «زمين باريک» معتقد است که خانه‌داري بهترين سناريو براي يک نويسنده است، چون مي‌تواني از زمانت به بهترين شکل استفاده کني. اِدنا اوبرين در حالي کار مي‌کرد که فرزندانش نوشته‌هايش را خط‌خطي مي‌کردند و آنها را زير در مي‌انداختند. تا بوده همين بوده.
اوبرين، سالي رونيِ زمان خودش بوده؛ اولين نويسنده زن ايرلندي که هم از نظر تجاري و هم از نظر منتقدان ستاره شد. «دختران کشور» که اولين بار در سال ۱۹۶۰ منتشر شد رماني است که بسيار مستحق موفقيت بود اما کيفيت هرگز به تنهايي شنيده‌شدنِ يک نويسنده زن را تضمين نمي‌کند. اين مضمون کتاب بود که آن همه سر و صدا کرد. نوشته‌هاي زنان اغلب «بي سر و صدا» تلقي مي‌شد، برچسبي که بر نوشته‌هاي مادربزرگم هم زده مي‌شد. کنجکاو بودم که بدانم آيا شايسته اين برچسب بوده‌اند يا نه، براي همين اخيرا تمام کارهاي مادربزرگم را خواندم –بيش از ۱۰۰ داستان- و از آنچه يافتم شگفت‌زده شدم.

 
اين داستان‌ها که بين دهه‌هاي ۱۹۴۰ و ۱۹۸۰ نوشته شده آسيب‌شناسي وقايع جاري درون خانواده‌هاست: حسادت و خيانت در ميان زنان، تجاوز و تهديد از سوي مردان، فخرفروشي، تعصب و وحشي‌گري‌هاي يک شهر کوچک. در داستان «اَسي» يک زن جوان توسط پدر خشنش دچار معلوليت مي‌شود. «در ميان مزارع» داستان زن جوان بيوه‌اي است که همسايه‌اش به زمين او پيشروي مي‌کند. «سارا» درباره زني روستايي است که سه فرزند از سه مرد مختلف به دنيا آورده و سرآخر با بچه‌اش در يک جوي مي‌ميرد. اگر ايرلند اين موضوعات را بي‌سروصدا تلقي مي‌کند حقيقتا مي‌بايست شنوايي‌اش را اصلاح کند.
 
صداي مادربزرگ –که در ذهن من غني، عميق و مطمئن است- تنها به اين خاطر آرام به حساب مي‌آمد که صداي يک زن بود. زندگي زنان در ايرلند تا زماني که گي بايرن در دهه ۱۹۷۰ در راديو شروع به حرف زدن درباره‌ آنها کرد، مورد توجه عموم نبود، اما زنان در تمام سال‌ها در حال نوشتن زندگي خود بودند. کيت اوبرين از دهه ۱۹۳۰ به بعد درباره جنسيت زنان مي‌نوشت اما براي اين کار مجبور شد در اسپانيا زندگي کند. مِيو برنان از ۱۹۵۰ داشت در نيويورکر (و نه در زادگاهش) نامي براي خود دست و پا مي‌کرد. در دهه‌هاي بعد جنيفر جانستون، مِيو بيچي، آنه انرايت، مارين کيز و داوير هيکي در ميان ديگران کتاب‌هايي درباره عشق، زندگي، بارداري (خواسته يا ناخواسته)، مادر بودن، اعتياد به الکل و تجاوز مي‌نوشتند. به رغم جدي بودن سوژه‌هايشان، آنها در تلاش بودند که توسط فرهنگي که به تعبير انرايت «به‌طور خودکار متمايل به مردان است» جدي گرفته شوند.
ايوان بولند شاعر بزرگ ايرلندي را که آوريل امسال در ۷۵ سالگي درگذشت در نظر بگيريد. بولند درباره زندگي خود و زنان، ازجمله شعر معروفش درباره غذا دادن به يک کودک نوشته است. او در ابتدا با برچسب «زياد از حد خانوادگي» مورد غفلت واقع شد، اما طي سال‌ها –ابتدا خارج از ايرلند و سرانجام در خانه- به‌طور پيوسته شهرت و محبوبيت يافت تا اينکه بالاخره جايگاه درست خود را در کانون توجهات پيدا کرد. در سال ۱۹۹۹ به «شب‌زنده‌دار» به عنوان يکي از بهترين اشعار عاشقانه ايرلندي راي دادند و حالا دشوار است که بفهميم چطور نوشته‌اي که در مورد ابتدايي‌ترين تجربه بشري است زماني بي‌ارزش تلقي مي‌شد.
 
برچسب «نوشته زنان» با معني ضمني جالب نبودن براي خواننده‌اي غيرزن، توهيني است که هنوز از بين نرفته. وقتي اولين قراردادم را گرفتم شوکه شدم –و بعد ناراحت و عصباني- از اينکه فهميدم کارم به عنوان «داستان تجاري زنان» توصيف شده و تا زماني که آن را به «داستان» تغيير ندادند امضايش نکردم. هيچ خواننده‌اي دوست ندارد از دسته‌اي از خوانندگان جدا شود، چون درنهايت اين خواننده است که مهم است.
 
شايد ناشران برگه‌هاي چک و بودجه‌هاي بازاريابي را داشته باشند، اما قلب تپنده بازار کسي است که پاي قفسه کتابفروشي مي‌ايستد. اگر آن خواننده براي انتخاب آزاد باشد و از آن مهم‌تر کتابي از يک نويسنده زن، يا نويسنده سياه‌پوست و يا يک نويسنده آسيايي را براي خريد به صندوق ببرد، اين قفسه کتاب‌هاست که ميزان است. اين واقعيت که سالي روني مثل يک کيک داغ در حال فروش است و نويسنده مهمي به شمار مي‌رود اميدبخش است. اما همين تابستان امسال بود که برناردين اواريستو –که سال گذشته براي «دختر، زن، ديگري» برنده جايزه بوکر شد- به عنوان اولين زن رنگين‌پوست شناخته شد که در صدر فهرست پرفروش‌ترين داستان‌هاي جلد شوميز بريتانيا قرار گرفت. بنابراين هنوز راهي طولاني در پيش داريم.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره