
خبرنگار باید مچ من را بگیرد

ايسنا/ در روزهايي که افراد مختلف بيش از ديگر روزهاي سال سراغ خبرنگاران را ميگيرند، باز هم ما به سراغ تعدادي از شاعران، نويسندگان و مترجمان رفتهايم. البته اين گفتوگوها همانند هميشه نيست؛ باز هم پاي ادبيات و کتاب در ميان است، اما سوال از وضعيت ادبيات يا نقد و ترجمه نيست و از احوال کتاب پرسشي نميشود، گفتوگوها از جنسي ديگر و خودماني است. اينبار سوژه خود خبرنگاران هستند.
در گفتوگوهايي که روايتهاي کوتاهي از سالها ارتباط شاعران، نويسندگان و مترجمان با خبرنگاران است، از تاثير خبرنگاران در کارشان و در جريان ادبيات ميپرسيم، از رابطهشان با اصحاب رسانه جويا ميشويم، که در اين ميان تشکرها، توصيهها و بعضا گلههايي دارند و به مناسبت روزي که به نام خبرنگار ثبت شده است (هفدهم مردادماه)، از خبرنگاران ميگويند.
خبرنگار بايد مچ من را بگيرد
مصطفي رحماندوست، شاعر و نويسنده ادبيات کودک و نوجوان با شنيدن موضوع گفتوگو به مزاح ميگويد که «امان از دست خبرنگارها»، اما سخنش را جديتر ادامه ميدهد و انگار توصيههايي براي خبرنگاران دارد و بيان ميکند: ما در ادبيات به خبر تحليلي نياز داريم، خبرنگاراني که من در اطرافم ميبينم و کار ميکنند و خيلي زحمت ميکشند، حاصل زحمتشان اين شده که لااقل آنچه در حيطه ادبيات کودک اتفاق ميافتد به اطلاع مردم ميرسد، که اين جاي تشکر دارد. اما آنقدر خبرهاي ريز و درشت ميرسد، از رنگ چشم مصنوعي فلان هنرپيشه تا قد و بالاي فلاني و بهماني تا جنگ، گرسنگي و قحطي پشت سر هم خبر ميرسد و ميرود که جا براي تامل در خبرها براي مخاطب نميگذارد.
او که معتقد است خبرنگاران بايد کاري کنند که خبرهايشان ديده شود، نه اينکه فقط روي صفحه بيايد، در ادامه ميگويد: براي اينکه خبرها ديده شود، خبر بايد با زندگي عادي مردم پيوند پيدا کند. براي مثال در حوزه ادبيات کودک و نوجوان، شما خبري منتشر ميکنيد که کتابي به اين نام منتشر شد. خيلي هم خوب، دستتان هم درد نکند، ولي تيراژ اين کتاب حداکثر هزار تا است و خبر شما هم ميآيد و ميرود و آن هزار تا هم در طول زماني که خيلي زياد است فروش ميرود. اما اگر خبرهاي شما توام با حساسيت درباره آن کتاب باشد، کمک ميکنيد به اينکه آن کتاب زودتر به دست مخاطب برسد.
رحماندوست سخنش را اينطور ادامه ميدهد: خبر يک اتفاق و تحليل خبر يک اتفاق ديگر است؛ به اينجا که ميرسيم خبرنگاري بايد تخصصي شود، يعني شما نميتواني هم خبرنگار نفت باشي، هم خبرنگار حوزه رمان بزرگسالان باشي و هم خبرنگار ادبيات کودکان. آن کسي ميتواند خبر تحليلي بدهد که خودش درباره يک ژانر کمکم صاحبنظر شود، چون ميتواند به خاطر تخصصش بپرسد و ادبيات اقتصادي و تفريحي را از ادبيات تحليلي و تاثيرگذار جدا کند و توجه مخاطب را به آن نوع از فعاليتي که قبول دارد، جلب کند.
شاعر «صد دانه ياقوت» از برخي خبرنگارها هم چنين ميگويد: باز حالا خوب است، دو تا سوال ميکنيد که آدم فکر ميکند قبلش خواندهايد. من بارها در سالهاي گذشته با خبرنگارهايي برخورد کرده بودم که ميآمدند و ميگفتند که چه بپرسيم. يعني در اين حد هم فکر پيشين نداشتند. حالا باز کمي بهتر است. مهم اين است که وقتي خبرنگار کارش تمام ميشود، مطمئن باشد که روي جامعه مخاطبش تاثير گذاشته است. يعني آنها را يا به چيزي ترغيب کرده و يا از چيزي بازداشته و حس به آنها داده است.
مصطفي رحماندوست سپس ميگويد که با خبرنگاران خيلي خوب است و مشکلي با آنها ندارد و ميافزايد: من آنها را ميفهمم و آنها هم من را ميفهمند، تا حالا که اينطور بوده است.
او معتقد است که خبرنگار بايد مچش را بگيرد و ميگويد: واقعيت اين است که وقتي خبرنگاري سراغ من ميآيد که کاملا خالي از ذهن است و درباره موضوعي که ميپرسد، چيزي نميداند و ابتداييترين اطلاعاتي را که حتي با يک جستوجوي ساده در اينترنت ميشود پيدا کرد ندارد، در اين مواقع جواب نميدهم و ميگويم که تو بايد مچ من را بگيري، کارت اين است، نه اينکه خبري را که ميتواند پخش هم نشود پخش کني.
اين شاعر کودکان و نوجوانان ادامه ميدهد: خبرنگار بايد از خودش بپرسد در حيطه تخصصي خودش چه تاثيري دارد؛ مثالي ميزنم: سالها پيش در ايتاليا خبرنگاري از من پرسيد آيا نويسنده ايراني ميتواند با درآمد کتاب زندگي کند؟ من به اين سوال جواب دادم. هشت سال بعد من دوباره همين خبرنگار را در ايتاليا ديدم، انتظار نداشتم اولين سوالش اين باشد که شما هشت سال پيش گفتي فلان و حالا چي! يعني او براي خودش آرشيو و دفتري داشت و آدمها را دستهبندي کرده بود و سوالاتي که ميکرد ريشهدار بود. خلاصه خبرنگار بايد خيلي زرنگتر از حتي يک هنرمند يا نويسنده باشد تا بتواند پنهانيها را درک و ابلاغ کند و حساسيت داشته باشد. در جامعه دموکراتيک خبرنگاران نقش بسيار اساسياي دارند. اگر در جامعه ما خبرنگاران نقش اساسياي نداشتهاند يا جامعه دموکراتيک نيست يا خبرنگاران خبرنگار نيستند.
برخي صحبتها را نگوييم تا به مکافات نيفتند
محمدعلي بهمني، شاعر و ترانهسرا با شنيدن نام خبرنگاران، از احترامي که براي آنها قائل است ميگويد اما تاکيدش بر اين است که خبرنگاران در نگارش واقعيت و آنچه گفته شده به درستي عمل کنند. او ميگويد: طبيعي است که اصلا اين کار براي آگاهي ديگران خلق شده است. حتي اگر سوالات پيچيده هم باشد اما واقعيت صادقانه و همانطور که گفته شده گذاشته و پخش شود. خبرنگاري يک خدمت است.
او در ادامه بيان ميکند: مثلا من گاهي خيلي صحبت ميکنم اما برخيهايش را انگار لازم نميدانند يا مجالش را ندارند که بياورند، اين است که آدم حس ميکند پس براي چه صحبت کرده. وگرنه خبرنگاري کاري است که بايد براي آن احترام قائل شد، چون ميخواهند آگاهي ذهني براي ديگران ايجاد کنند.
بهمني معتقد است همينکه مصاحبه انجامشده با يک خبرنگار باعث شود مخاطبان قدري فکر کنند، خبرنگار خدمت کرده است و ميگويد: مهم اين است آنکه خبرها را ميشنود، به دردش بخورد. اگر هم به دردش نميخورد اقلا از آن بگذرد و شايعهسازي نکند. اما در هر صورت عزيزي که کارش اينگونه است خيلي دوستداشتني است.
بهمني در ادامه از يکي از گفتوگوهايي که داشته است چنين ميگويد: من مصاحبهاي درباره واژه «آغوش» انجام داده بودم، براي آن خبرنگار درباره استفادههاي مختلف از اين واژه توضيح دادم اما ايشان فقط بخشي از صحبت من را گذاشته بود. براي همين بعد از آن من واکنشهايي را دريافت کردم. البته من از آن خبرنگار تشکر هم ميکنم اما بايد همه آنچه را گفته بودم ميگذاشت.
اين ترانهسرا ميافزايد: من اصلا براي يکايک شخصيتهاي خبرنگار احترام قائل هستم چرا که حتما خودشان شوقي داشتهاند که دارند اين کار را ادامه ميدهند. ميدانم گاهي حتي در چند گفتوگو شايد برايشان مزاحمتهايي هم فراهم شود و افرادي به آنها بگويند که چرا اين را گذاشتي يا نگذاشتي. هرچه درباره مشکلات زندگي با افراد صحبت کنند و راه چاره را از کسي بپرسند، ديدهايي است که ممکن است اقلا يکي از آنها تاثيرگذار باشد، هم براي حکومت و هم براي مخاطبان.
محمدعلي بهمني همچنين ميگويد: چون باورشان داريم، گاهي بايد برخي صحبتها را به آنها نگوييم تا آنها به مکافات نيفتند.