
داستانک/ چگونه ژیلت از یک فروشنده دورهگرد، به میلیاردری بزرگ تبدیل شد

آخرين خبر/ کينگ کمپ ژيلت، فروشندهاي دورهگرد و مردي خيالباف بود. او به تمام شهرها سفر ميکرد تا اجناسش را بفروشد، در حالي که روياي خلق جامعه آرماني را در سر ميپروراند که عاري از فقر، جرم، جنايت و جنگ باشد.
همچنين آرزوي ابداع وسيله يا راهي را داشت تا او را به شهرت و ثروت برساند اما براي هيچيک از اختراعاتش، نتوانست پولي به دست آورد.
چيزي که زندگي ژيلت را عوض کرد، سر بطري نوشابه بود. مشتريان پس از يکبار مصرف، آن را دور ميانداختند و جديدش را ميخريدند؛ اين موضوع به شدت نظر ژيلت را جذب کرد. ژيلت سالها وقت صرف کرد تا فهرستي از کالاهاي يکبار مصرف را تهيه کند.
يک روز صبح در سال 1895، تيغ ريشتراشي خود را برداشت تا صورتش را اصلاح کند. در آن دوران، تيغها لبه فولادي کلفتي داشتند که آنها را بايد مرتب به چرم ميکشيدند تا تيز بمانند. تيغ ژيلت آنقدر کند شده بود که به چرم کشيدنش نيز فايدهاي نداشت، بايد آن را پيش چاقو تيز کن ميبرد تا تيزش کند.
اينجا بود که فکري به ذهنش رسيد. ژيلت نخستين سالي که محصولش را به بازار عرضه کرد، 51 تيغ و کمتر از دويست لبه تيغ فروخت! سال بعد، نودهزار تيغ و 15 ميليون لبه تيغ فروخت! ژيلت تا آخر عمرش، بيش از بيست ميليون تيغ در سال فروخت...!
چرا لبه تيغي به نازکي کاغذ و آنقدر ارزان نسازيم تا بتوان پس از يکبار مصرف آن را دور انداخت؟ هشت سال طول کشيد تا ژيلت به اين فکر جامه عمل بپوشاند اما تيغ ژيلتي که در سال 1903 به بازار آمد براي هميشه ريشتراشي را عوض کرد. همچنين راه را براي فرهنگ يکبار مصرف امروزي باز کرد که در نوع خود يک تحول بود...
کافيست خودت باشي و تسليم نشوي
دنيا منتظر است به کامت شود ...