نماد آخرین خبر

طَبِیبَ الْقُلُوب؛ کهن‌ترین اربعین حدیثی شناخته‌شده و موجود در زبان فارسی

منبع
ايرنا
بروزرسانی
طَبِیبَ الْقُلُوب؛ کهن‌ترین اربعین حدیثی شناخته‌شده و موجود در زبان فارسی

ايرنا/ «مَنْ حَفِظَ من اُمّتي اربعينَ حديثاً ممّا يحْتاجُونَ اليه في اَمرِ دينهم، بَعَثَهُ اللّهُ عزّوجلّ يومَ القيامةِ فَقيهاً عالماً»

هرکس از امت من چهل حديثِ موردِ نياز در دين را حفظ کند، خداوند روز قيامت او را فقيه و دانشمند مبعوث مي‌کند.

پيامبر اکرم (ص)

اين کوته‌نوشت در معرفي کتاب «طَبِيبَ الْقُلُوب» کهن‌ترين اربعين حديثي شناخته‌شده و موجود در زبان فارسي است که در سال پانصد هجري به رشتۀ تحرير درآمده است.  نگارش اربعين، پيشينه‌اي بس دراز دارد و سنت اربعين‌نويسي، از قرن‌هاي نخستين تاريخ اسلام آغاز شده است. اين سنت، برخاسته از فرمايش پيامبر گرامي اسلام است. چهل حديث، اربعينات، اربعين حديث، الاربعون حديثا يا چهل حديث عنواني است براي دسته‌اي از کتاب‌هاي حديثي که چهل حديث بنا به گزينش مولف گردآوري شده و ممکن است اين به‌گزين‌ها همراه نقل حديث شرح هم بنمايند.

نام کتاب يادآور شب‌هاي راز و نياز است؛ شب‌هاي ماه مبارک رمضان و ليالي قدر. بنا به قول حاج‌ملاهادي‌ سبزواري، دعاي جوشن کبير «خالي‌ بودن‌ اين‌ دعا از پرداختن‌ به‌ خواهشها (اغراض‌) و جلب‌ منفعت‌ها (اعواض‌) و توجه‌ نکردن‌ زياد به‌ خود، مشوق‌ وي‌ به‌ شرح‌ اين‌ دعا بوده‌ است‌.» (هادي‌بن‌ مهدي‌ سبزواري‌، شرح‌ الاسماء، ج۱، ص‌ ۴۳، او، شرح‌ دعاءالجوشن‌ الکبير، چاپ‌ نجفقلي‌ حبيبي‌، تهران‌ ۱۳۷۵ ش‌)

جوشن‌کبير، دعايي‌ منقول‌ از پيامبر اکرم‌ (ص) در يکصد بند، حاوي‌ هزارويک‌ نام‌ و صفت‌ خداي‌ متعال‌ است. در فراز دوازدهم دعاي جوشن کبير؛ خداي سبحان را با عنوان «يَا طَبِيبَ الْقُلُوب‏» صدا مي‌زنيم.

سنت نگارش چهل حديث از پيامبر (ص) سابقه‌اي کهن در تمدن اسلامي دارد. بسياري از صوفيان، فقيهان، محدثان و مفسران مسلمان در اين زمينه قلم زده و آثار ارزشمندي پديد آورده‌اند. کهن‌ترين اربعين حديثي شناخته‌شده و موجود در زبان فارسي کتاب طبيب‌ القلوب است که در سال پانصد هجري به رشتۀ تحرير درآمده است.

اين کتاب نه‌‎تنها از حيث سنت اربعين‌نويسي و حديث‌پژوهي بلکه از منظر تحولات زبان فارسي، تاريخ اجتماعي و تاريخ تصوّف اهميت بسيار دارد. پديدآورنده کتاب در مقدمه خود را چنين معرفي مي‌کند:

اين کتابي است که جمع کرد بنده نيازمند به عفو خداوند، سبحانه و تعالي، نامش محمد بن محمد بن علي الخزيمي الفراوي، رضي الله عنه، نه از بهر طمع يا طلب کردن جاهي، بلکه حق آن دوستي قديم که در ميان بود و حرمتي که به حکم برادري دين و اعتقاد پاک استاده بود و نيز چون ديد که اين دوست را به صحبت اهل خير رغبتي باشد صادق، و انفاسِ بزرگان دين را خبر داده و حقيقت شده بود که ايزد، سبحانه و تعالي، وي را بدين درجه که رسانيد از نياز رسانيد که از روزگاري دراز بدين طائفه داشت و مي‌دارد و هر دولت که صبح آن دولت از مشرق دين بر آيد پاينده باشد، إن شاء الله عزّوجّل.

و اين کتاب را بر چهل خبر نهادم از اخبار مصطفي، عليه السلام. و هر خبري موکَّد و مؤيّد کردم به آيتي از مصحف مجيد و از قرآن قديم و کتاب کريم، کلام الله غير مخلوق که شفاي دردهاست و ترياک زهرهاست و کليد گنج‌هاست.

فُراوي در ادامه دليل نامگذاري کتاب را چنين بر مي‌شمارد:

و اين کتاب را نام طبيبُ القُلوب نهادم، زيرا که به حقيقت دردهاي دل‌هاي عزيزان را طبيب است. و اين کتاب به تاريخ آن سال بود که مرآه القلوب تصنيف کرده بودم، به مدينة بغداد، عمرها الله لخدمة الموافق الشريفة المظهرة النوتة المستظهره بالله، خلدالله ملکه و حقق في السلالة نهاية امالها؛ و ذلک سنة خمسمائه. ايزد توفيق شنودن و دانستن و کاربستن ارزاني دارد و از آن فضل عميم و لطف قديم خود ما را بي‌نصيب مگرداناد، به فضل خويش، انه ولي الاجابة.

مصحح جوان اين کتاب، برگزيده پنجمين دوره جايزه دکتر فتح الله مجتبايي (سال ۱۳۹۵) شد و هيئت داوران مرکب از آقايان فتح‌الله مجتبايي، ضياء موحد، حسين معصومي همداني، شهرام پازوکي و علي‌اصغر محمدخاني رساله‌ «سنت تصحيح متن در ايران پس از اسلام» نوشتۀ مجتبي مجرد (متولد ۱۳۶۵، خراسان) از دانشگاه فردوسي مشهد را ستودند. اين کتاب در سال ۱۳۹۶ توسط شرکت نشر کتاب هرمس چاپ و عرضه شد.

محقق جوان پرسش‌گر است و اين پرسش‌هاي راه را به او مي‌نماياند. او در پيش‌گفتار کتاب ستوده شده «سنت تصحيح متن در ايران پس از اسلام» مي‌نويسد: سال‌هاي سال مي‌گذرد از آن روزي که در حين خواندن تمهيدات عين القضات همداني ازدحامي از پاورقي‌هاي نا آشنا توجهم را جلب کرد؛ «نسخه بدل» اولين تير را پرتاب کرده بود. وقتي ديگر ديوان حافظ مي‌خواندم، سخن از اختلاف نسخه‌هاي آن به ميان آمد. با خود گفتم: «مگر ديوان حافظ را حافظ ننوشته است؟ پس دعوا بر سر چيست؟» مدت‌ها بعد، وقتي در ميان جمعي از طالبان علم، أصول کافي مي‌خوانديم و مي‌شنيدم که فلان حديث بدين لفظ در فلان نسخه نيامده يا در فلان چاپ نيست باز با خودم مي‌گفتم: «مگر اصول کافي را يک تن که همان مرحوم کليني باشد ننوشته؟ پس اين اختلاف هفتاد و دو ملت از کجا برخاسته است؟»

همين پرسش‌هاي به ظاهر ساده و بلکه به عقيده برخي «ساده‌لوحانه» گزيده‌ترين روزگار جواني‌ام را به يغما برد، يغمايي دلکش و دلخواه! ريعان شباب به جاي «افتد و داني» به «نسخه‌شناسي و نسخه‌خواني» گذشت. شانه به شانه «برگه‌هاي پير» در کوچه‌هاي مبهم تاريخ قدم زدم و آشناياني يافتم که عمرها در اين کوچه‌ها سرگردان بودند و اين بيت صائب ذکر مدام‌شان

نشد ز نسخه دل نقطه‌اي مرا معلوم

اگرچه عمر به تصحيح اين رساله گذشت

نسخه‌هاي خطي نه‌تنها راويان فرهنگ و تاريخ پيشين‌اند، بلکه چگونگي دگرگوني‌ها را نيز روايت مي‌کنند؛ روايتي که مصححان حاذق مي شنوند و به گوش ديگران مي‌رسانند. فن تصحيح متن شنيدن صداي تاريخ از زبان همين نسخه‌هاي خاموش است و کار مصحح کار نبي‌وار: «وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزًا» (آيه ۹۸ سوره مريم)

مجرد در پي آن است تا کسي [گذشتگان] از آن‌ها را بيابد و يا کم‌ترين صدايي از ايشان بشنود. او با واژه «خاموش» اُنس و الفت دارد !  نگاه کنيد به اين موارد:

· فن تصحيح متن شنيدن صداي تاريخ از زبان همين نسخه‌هاي خاموش است... (صفحه دوم کتاب سنت تصحيح متن در ايران پس از اسلام)

· در باب تاريخ تولد فُراوي، تمام منابع موجود خاموش‌اند. (صفحه ۲۱ کتاب طبيب القلوب)

· گزارش‌هايي تاريخي در بابا اين‌که آيا فُراوي نيز به خراسان رفته است يا خير خاموش‌اند. (صفحه ۲۸ کتاب طبيب القلوب)

خاموش را نه از آن جهت نمونه آوردم تا بگوييم مجرد تکيه کلامش (Catchphrase) کلمه «خاموش» است؛ بدان روي که بدانيم او با پرسش‌هايي نيت روشن‌گري دارد. به پرسش‌هاي او در مقدمه سي‌وهشت صفحه‌اي کتابي که مضمونش چهل حديث است توجه کنيم تا با نگرش مصحح بيشتر آشنا شويم:

هنوز براي پرسش هايي از اين دست پاسخ علمي دقيقي نداريم: چه عواملي در فرايند گزينش اربعين‌هاي حديثي نقش داشته است؟ وجوه اشتراک و افتراق اربعين‌ها - به ويژه از حيث همساني‌هاي فرهنگي و اجتماعي - چيست؟ اعتبار احاديث اربعين‌ها از منظر متن‌شناسي و اسنادي چگونه است و چرا؟ مخاطيان اربعين‌هاي حديثي از چه طبقات اجتماعي و فرهنگي بوده اند و چرا؟

پاسخ بدين پرسش‌ها، پيرنگي ابتدايي از سنت اربعين نويسي در تمدن اسلامي ترسيم خواهد کرد. البته که پاسخ به هر کدام از اين پرسش‌ها نيازمند بحث و فحص فراوان و دقيق، آن هم بر اساس روش‌هاي علمي است؛ روش‌هايي که با ريزبيني و نکته سنجي بتواند به تدريج بخش‌هاي گوناگون اين فرايند ژانري را گره‌گشايي کند. افسوس که جاي خالي اين پژوهش‌ها در رسانه‌ها و پايان‌نامه‌هاي دانشگاهي مشهود است. (ص ۱۶)

مجرد حتي در پاورقي همين صفحه دست از پرسش نمي‌شويد. گويي مولف پرسش را بهتر از پاسخ دادن مي‌داند. او مي‌پرسد تا يا پاسخ را خود بيابد يا پس از او پاسخ‌ها را بيابند.

وقتي که نظام آموزش عالي طرح‌هاي بلندمدت و حساب‌شده‌اي براي يافتن پاسخ‌هاي علمي و دقيق در حوزه‌هاي علوم انساني نداشته باشد، انتظاري بيش از اين نمي‌توان داشت که موضوعاتي مورد توجه قرار گيرند که آسان‌ترند و پاسخ‌هاي از پيش داده شده دارند. گاهي مي‌توان گمان کرد که ما علم را براي يافتن پاسخ پرسش‌هايمان نمي‌خواهيم. بلکه انتظار داريم دانسته‌هاي‌مان را تثبيت کند و اين همان صداي ناقوس احتضار معرفت و دانايي است. اين نظام معرفتي  محکوم به شکست و ناداني و تباهي است...

***

شيرين‌ترين و گواراترين بخش از مقدمه اين کتاب بند چهارم «طبيب‌القلوب و تذکرة‌الاولياء» است. در صفحه ۳۸ کتاب مي‌خوانيم:

متن‌ها بر يکديگر تأثير مي‌گذارند، به ويژه متن‌هاي پيشيني بر متن‌هاي پسيني. اين تأثيرات وجوه گوناگوني دارد، از تأثير معنايي و مضموني گرفته تا ادبي و زبان گاهي با متوني روبرو مي‌شويم که پاره‌هايي از متني ديگر را بعينه در خود منعکس کرده است. رابطه طبيب القلوب و تذکره الاولياي عطار در اين حدود است. بي‌گمان نيشابوري، ابوالفتح فراري را نديده است، زيرا از زمان فوت فراوي (۵۱۴ ق.) تا تولد عطار (حدود ۵۴۰ ق.) حدود يک ربع قرن فاصله زماني وجود دارد. اما آيا عطار کتاب طبيب‌القلوب را نديده است؟ پاره‌اي مشابهت‌هاي بسيار نزديک ميان طبيب‌القلوب و تذکره الاولياء وجود دارد که احتمال تأثير پذيري عطار از طبيب القلوب را تقويت مي‌کند.

از مجموع حکايات طبيب القلوب حدود ۱۸ حکايت مشابه در تذکره الاولياء عطار نقل شده است و شگفت آنکه اين حکايات گاهي چنان با يکديگر مشابهت دارد که گويي دو نسخه از يک کتاب را در پيش چشم مخاطب نهاده‌اند. گاه در يک حکايت پنج يا شش سطري، تنها چند واژه با يکديگر تفاوت دارد و گاهي اين ميزان از تفاوت هم به چشم نمي‌خورد... (صص ۳۸ و ۳۹)

مقايسه پنج حکايت از طبيب القلوب با تذکره الاولياء يکي از بخش‌هاي جذاب کتاب است. «شباهت ميان حکايات طبيب القلوب و تذکره الاولياء به گونه‌اي است که حتي مي‌توان از اين کتاب به عنوان منبعي جانبي در تصحيح تذکره الاولياء بهره گرفت» و اين نگاه مجتبي مجرد را بايستي عطارشناسان بيشتر بشکافند.

رويه کتاب‌سازاني که «به تفي مشتعلند به پفي خاموش» رويه دم را غنيمت شمردن است و وقاحت تا جايي پيش مي‌رود که مي‌گويند: اين سرقت ادبي مستقيم (Copy & Paste يا PLAGIARISM) نيست و در عصر مجازي رويه تحقيق همين کليدهاي ميان‌بر (Shortcut keys) است !

اما کليدِ ميان‌بُر يک محقق [در اين‌جا نسخه‌شناس] قطعا، مسلما و يقينا پرسش است. در تصصيح متون نبايد بر قول مجرد بسنده کرد و نسخه‌ها را سطر به سطر بايستي دوباره‌خواني و واخواني نمود. اين پرسش‌گري در اختلاف نسخه‌هاست که روغن چراغ خاموش مي‌شود و چراغ علم با پرسش روشن خواهد ماند؛ هر چند جواب را ما نيابيم و آيندگان بيابند:

از اين روغن در اين هاون طلب کن

که بي روغن چراغت نيست روشن

ناصرخسرو

مجتبي مجرد براي مصون ماندن از جنون «ارجاع‌بارگي» که اين روزها در سرزمين ما اخلاق و پژوهش را در محافل آکادميک و جز آن به احتضار کشانده است پرهيز مي‌کند و خود به يکي دو منبع متقن ارجاع مي‌دهد که خود آن‌ها نيز به منابع متقن ديگري ارجاع دارد. (ص ۵۳)

انجامه:

انسان به اميد زنده است و صدهزار و هزار اميد داشتن از ديرباز نزد ايرانيان مرسوم بوده است و اين مرقومه با هزار و يک اميد نوشته شده است؛ چرا که با ذکر «طبيب القوب» آغاز شد. و انجامه را به اميد فرداي روشن هر چند روزنه کوچک به پايان مي‌رسانم.

دل شکسته نبايد داشت، که چنين حال‌ها مردان را پيش آيد. فرمان‌بُرداري بايد نمود به هرچه خداوند فرمايد، که تا جان در تن است، اميدِ صدهزار راحت است و فَرَج است.

ابوالفضل بيهقي

از لب تو مر مرا هزار اميد است
وز سر زلفت مرا هزار زليفن

فرخي (از لغت فرس اسدي، چ اقبال، ص ۳۶۰)

مرا هزار اميد است و هر هزار تويي
شروع شادي و پايان انتظار تويي

سيمين بهبهاني

از هزار اميد؛ اميد اول:

«يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ يَا طَبِيبَ الْقُلُوبِ يَا مُنَوِّرَ الْقُلُوبِ»؛ اي گرداننده دل‌ها، اي طبيب دل‌ها، اي روشني بخش دل‌ها. مي‌دانيم بزرگ‌ترين بيماري قلب جهل است و ما را از جهل مرکب زمان برهان. و ما را طالب خودت قرار بده. در حديث قدسي داريم « مَن طَلَبَني وَجَدَني» هرکس در جستجوي من باشد مرا مي‌يابد. و اين حديث قدسي را به بهانه خواندن کتاب «طبيب القلوب» زمزمه مي‌کنم:

مَن طَلَبَني وَجَدَني، مَن وَجَدَني عَرَفَني وَ مَن عَرَفَني اَحَبَّني وَ مَن اَحَبَّني عَشَقَني وَ مَن عَشَقَني عَشَقتَهُ وَ مَن عَشَقَتَهُ قَتَلتَهُ وَ مَن قَتَلتَهُ فَعَلي دِيَتَهُ وَ مَن عَلي دِيَتَهُ فَاِنّا دِيَتُهُ.

آن کس که مرا طلب کند مي يابد، آن کس که مرا يافت مي شناسد، آن کس که دوستم داشت به من عشق مي ورزد، آن کس که به من عشق ورزيد من نيز به او عشق مي ورزم، آن کس که به او عشق ورزيدم کشته‌ام مي‌شود و آن کس که کشته ‌مي‌شود خون بهايش بر من واجب است و آن کس که خون بهايش بر من واجب است پس من خودم خون بهايش هستم.

از هزار اميد؛ اميد دوم:

يکي از هزار و يک علل کتاب‌نخواني‌ها به ساختمان کتاب بر مي‌گردد. طراحي روکش کتاب که به مثابه هشتي يا «رواق و آسمانه» ساختمان کتاب است، مي‌بايستي نگاه را بربايد و خواننده را مجاب به تورق کتاب کند و اين کتاب سعي بر اين مهم دارد.

اين هم‌ساني (Uniforme)  روکش کتاب‌ها حکايت از وحدت رويه ناشر دارد. به اين همه اضافه کنيم صفحه‌ آرايي که چشم‌نواز است.

اميد است فروست اين نوع کتاب‌ها فزوني يابد و از شمارگان هزار بگذرد. ايدون باد.

طَبِيبَ الْقُلُوب از سوي بنياد موقوفات افشار و انتشارات سخن، در ۲۲۶ صفحه و به بهاي ۶۵هزار تومان در دسترس علاقه‌مندان است.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره