شاعرانه/ سادهدل من که قسمهای تو باور کردم

آخرين خبر/ برو اي ترک که ترک تو ستمگر کردم
حيف از آن عمر که در پاي تو من سرکردم
عهد و پيمان تو با ما و وفا با دگران
سادهدل من که قسم هاي تو باور کردم
به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود
زآن همه ناله که من پيش تو کافر کردم
تو شدي همسر اغيار و من از يار و ديار
گشتم آواره و ترک سر و همسر کردم
زير سر بالش ديباست تو را کي داني
که من از خار و خس باديه بستر کردم
در و ديوار به حال دل من زار گريست
هر کجا نالهٔ ناکامي خود سر کردم
در غمت داغ پدر ديدم و چون در يتيم
اشکريزان هوس دامن مادر کردم
اشک از آويزهٔ گوش تو حکايت مي کرد
پند از اين گوش پذيرفتم از آن در کردم
بعد از اين گوش فلک نشنود افغان کسي
که من اين گوش ز فرياد و فغان کر کردم
اي بسا شب به اميدي که زني حلقه به در
چشم را حلقهصفت دوخته بر در کردم
جاي مي خون جگر ريخت به کامم ساقي
گر هواي طرب و ساقي و ساغر کردم
شهريارا به جفا کرد چو خاکم پامال
آن که من خاک رهش را به سر افسر کردم
استاد شهريار