امیر قافله؛ غزلی عاشورایی از مشفق کاشانی
ايسنا/ محرم در شعر
غزل «امير قافله»
مشفق کاشاني
امير قافله دشت کربلاست حسين
به راه باديه عشق، آشناست حسين
ببين که در پي قربان شدن به تيغ ستم
چو نخل سر زده از باغ کربلاست حسين...
به قامتي شرفآموز آسمان بلند
ستاده در بر شمشير کينه راست حسين...
چو آسمان، تنش آذين به گُلستاره زخم
صبور مانده به نيزار نيزههاست حسين
به راه دوست، گذشت از جهان و جان بنگر
به استقامت و ايثار، تا کجاست حسين
رها ز رنگ تعلق، به ملک استغنا
رضا به داده حق داده و رضاست حسين
چو شير شرزه، شکارافکن است و دشمنگير
به کارزار، همانند مرتضاست حسين
خداي را، مشو از موج حادثات ملول
که در سفينه تقدير، ناخداست حسين
به خون پاک شهيدان کربلا سوگند
که در حريم وفا رحمت خداست حسين
عباس کيمنش مشهور به «مشفق کاشاني» سال ۱۳۰۴ در کاشان متولد شد. پس از گذراندن تحصيلات مقدماتي راهي تهران شد و تحصيلاتش را تا فوق ليسانس رشته حسابداري ادامه داد. او پس از فارغالتحصيل شدن از دانشگاه تهران، ۳۷ سال در آموزش و پرورش اشتغال داشت. او همچنين رياست هيئتمديره انجمن شاعران ايران را به عهده داشت. از آثار اين شاعر ميتوان به «تذکره شاعران معاصر»، «راز مستان»، «خلوت انس»، «آذرخش»، «سيرنگ»، «صلاي غم» و... اشاره کرد.
مشفق کاشاني ديماه سال ۱۳۹۳ از دنيا رفت.