یک کتاب خوب/ «خالکوب آشویتس»؛ عاشقانهای تکاندهنده از جنگ جهانی دوم

کافه بوک/ خالکوب آشويتس يک داستان واقعي، تکاندهنده و البته عاشقانه از جنگ جهاني دوم است و همانطور که از عنوان آن مشخص است در اردوگاه کار اجباري آشويتس جريان دارد. نويسنده کتاب، هدر موريس، براي نوشتن اين کتاب که سه سال طول کشيد هر هفته دو يا سه بار به ديدن «لالي» ميرفت.
هدر موريس – نويسنده کتاب – اهل نيوزلند است و سالها در بيمارستان عمومي ملبورن کار و تحصيل ميکرد. او که فيلمنامه هم مينوشت در سال ۲۰۰۳ با پيرمردي آشنا شد که «شايد داستاني داشته باشد که ارزش گفتن دارد.» ملاقات هدر موريس و لالي سوکولوف و بررسيهاي نويسنده از جزييات حادثه هولوکاست باعث به وجود آمدن اين کتاب شد.
کتاب خالکوب آشويتس داستان زندگي دو شخص معمولي است که در دوراني غيرمعمول زندگي کردند. دوراني که نه تنها از آزادي محروم بودند بلکه شأن، نام و هويتشان نيز از آنها گرفته شده بود. اين کتاب روايتي است از آنچه لالي براي بقايش انجام داد. در طول تمام سختيها لالي با اين شعار به زندگي ادامه داد: اگر صبح از خواب بيدار شوي، معجزه است.
نويسنده کتاب که پس از ملاقاتهاي بسيار با لالي دوست صميمي شده بود و حتي زندگيهايشان در هم تنيده شده بود، درباره داستان زندگي لالي مينويسد:
به عنوان راويِ داستان لالي، آنچه براي من اهميت داشت اين بود که نشان دهم چگونه خاطرات و تاريخ گاهي همگام باهم ميرقصند و گاهي نيز جدا ميشوند تا نه يک درس در تاريخ که مثالش بسيار است، بلکه درسي منحصربهفرد در دنياي بشريت ارائه دهند. خاطرات لالي در مجموع بسيار دقيق و واضح بودند و با تحقيقاتي که درباره مردم، تاريخها و مکانها ميکردم همخواني داشتند و اين خيالم را راحت ميکرد.
کتابها و رمانهاي زيادي پيرامون جنگ جهاني دوم و همچنين زندگي در اردوگاههاي کار اجباري نوشته شده است. خالکوب آشويتس را ميتوان يکي از اين کتابهاي ساده اما تکاندهنده دانست. در اين ميان کتاب اگر اين نيز انسان است يکي ديگر از بهترين کتابهايي است که پريمو لِوي در اين زمينه نوشته شده است.
کتاب خالکوب آشويتس
در آوريل سال ۱۹۴۲ و در بحبوحهي جنگ جهاني دوم، خواهرِ لالي، سوکولوف با پوستري به خونه بازميگردد که روي اين پوستر نوشته شده: هرخانواده يهودي بايد يکي از فرزندان بالاي ۱۸ سال خود را براي کارکردن به دولت آلمان معرفي کند و اگر خانوادهاي فرزند واجد شرايطي داشته باشه و تحويل ندهد، همهي خانواده به اردوگاه کار اجباري فرستاده خواهند شد. در نتيجه اين اعلاميه، لالي براي در امان ماندن خانوادهاش حاضر ميشود تا خود را تسليم کند.
خيلي زود متوجه وخيم بودن اوضاع لالي ميشويم. هيچچيز عادي نيست. در واگني که آنها را به جايي نامعلوم منتقل ميکنند ترس موج ميزند و حتي جايي براي نشستن وجود ندارد. پس از مدتي آنها را در آشويتس پياده ميکنند. جايي که بر دروازه آهني آن اين متن ديده ميشود: کار، آزاد ميکند. و همين تنها درس زندانيان است. بايد سخت کار کنند تا آزاد شوند!
ساختمان آجريِ صورتي تيره با پنجرههاي بزرگ از دور پديدار ميشود. مردان به زحمت به سمت آن حرکت ميکنند. اطرافِ ورودي، درختاني پر از شکوفههاي بهاري صف کشيدهاند. وقتي لالي از دروازه آهني ميگذرد، سرش را بالا ميگيرد و به کلمات آلماني حک شده بر آهن نگاه ميکند: کار، آزاد ميکند. نميداند اينجا کجاست يا قرار است چه کاري انجام دهد، اما اينکه کار او را آزاد کند، شوخي بيمزهاي بهنظر ميآيد. (کتاب خالکوب آشويتس اثر هدر موريس – صفحه ۱۸)
لالي در آشويتس بهواسطه تيزهوشي و غريزهي زنده ماندنش که ميتوان آن را ميل به بقا دانست، مسئول خالکوبي شمارههاي شناسايي روي دست زندانيان تازهوارد ميشود. شمارههايي که در اردوگاه هويت هر شخص را از او ميگيرد و از اين به بعد فقط با همان شماره شناخته خواهد شد.
خالکوب بودن در آشويتس امکانات بيشتري مثل جيرهي غذايي بيشتر و زندگي با آسايش بيشتري براي او فراهم ميکند، اما لالي باشجاعت و فداکاري جيرهي غذايي اضافي خود را با بقيه زندانيها شريک ميشود و حتي با ارتباط با بيرونِ اردوگاه براي آنها دارو و غذا تهيه ميکند تا در يک مکان پر از ترس، وحشت و تاريکي، تبديل به يک کورسوي اميد شود.
اما داستان کتاب از جايي شکل ميگيرد که در همين اردوگاه با عشق زندگياش، گيتا، آشنا ميشود و خيلي سريع عشق را تجربه ميکند. در واقع اين نيروي عشق و اميد به رهايي بود که باعث شد همه آن اتفاقات وحشتناک را تحمل کنند و زنده بماند.
لالي ميکوشد سرش را بلند نکند. دستش را دراز ميکند، تکهکاغذي را ميگيرد که دختر به سمتش گرفته است. شمارهاي پنج رقمي روي آن نوشته شده که بايد بر دستِ دختر منتقلش کند. از پيش، شمارهاي وجود دارد که ديگر محو شده است. سوزن را در دست چپ دختر فروميبرد و با ملايمت عدد ۳ را حک ميکند. خون بيرون ميزند، اما سوزن هنوز عميق فرونرفته است، از اين رو بايد دوباره روي عدد بکشد. دختر دردش ميآيد اما خود را عقب نميکشد. لالي ميداند که چه دردي را به او تحميل ميکند. به آنها هشدار دادهاند: چيزي نگوييد، کاري نکنيد. لالي خون را پاک ميکند و روي زخم، جوهر سبز ميمالد. (کتاب خالکوب آشويتس اثر هدر موريس – صفحه ۹)
نويسنده کتاب در يادداشتي در انتهاي کتاب توضيح ميدهد که لالي بعد از مرگ همسرش تصميم ميگيرد داستان زندگياش نوشته شود و به هدر موريس مدام گوشزد ميکند که ميخواهد سريعتر کار نوشتن را انجام دهد چرا که وقت ندارد! وقتي هدر موريس از لالي ميپرسد: چقدر وقت دارد و آيا ميخواهد جايي برود؛ لالي جواب ميدهد: بايد پيش گيتا بروم.
کتاب خالکوب آشويتس در يک نگاه کلي داستان عشق، زندگي، اميد و فداکاري است. يک داستان پر از محبت و شفقت در دوراني آکنده از اندوه و وحشت و قساوتهاي بشري که به شکل ساده و رواني هم نوشته شده است. از نظر ادبي چندان کتاب شايستهاي (در مقايسه با ديگر کتابهاي اين زمينه) محسوب نميشود اما همانطور که خود لالي اشاره کرد: داستاني است که شايد ارزش گفتن داشته باشد.
در قسمتي از متن پشت جلد کتاب خالکوب آشويتس نيز آمده است:
اگر جوان و سالم باشند به کار اجباري فرستاده ميشوند، در غير اين صورت راهي اتاق گاز و کورههاي آدمسوزي ميشوند. لالي طي دو سال و نيم اسارت در آشويتس شاهد هولناکترين قساوتها و وحشيگريهاي بشر و همچنين شجاعت مردميست که هر لحظه امکان دارد با مرگ روبهرو شوند. در همين اردوگاه است که با دختري به نام گيتا آشنا و در نخستين نگاه عاشقش ميشود.
جملاتي از کتاب هدر موريس
آن شب در بلوک هفت، مردها در گروههاي کوچک گرد هم ميآيند تا آنچه را که دريافتهاند به اشتراک بگذارند و سوالهايشان را از هم بپرسند. تعدادي هم براي دعا به انتهاي بلوک ميروند. درک اين صحنه دشوار است. چرا دعا ميکنند: به خاطر اعتقاداتشان، انتقام يا طلب رهنمون؟ به نظر لالي، بدن حضور يک خاخام که هدايتشان کند، هريک براي آنچه نزدش مهمتر است دعا ميکند. او به اين نتيجه ميرسد؛ همهچيز همانطور است که بايد باشد. بين گروهها ميرود و به آنها گوش ميدهد؛ اما در بحثهايشان شرکت نميکند. (کتاب خالکوب آشويتس – صفحه ۳۴)
لالي زيادي طولش داده است. خالکوبي دست مردها يک چيز است، زخمي کردن بدن دخترها چيز ديگر. به بالا نگاهي مياندازد، مردي با کت سفيد بهآرامي کنار صف دختران قدم ميزند. هر چند دقيقه يکبار، توقفي ميکند تا چهره و بدن دختر وحشتزده جواني را وارسي کند. بالاخره به لالي ميرسد. لالي دست دختر را تا جايي که ميتواند با ملايمت نگه داشته است. مرد، صورت دختر را در دست ميگيرد و با خشونت به اين طرف و آن طرف ميچرخاند. لالي به چشمهاي پرهراس دختر نگاه ميکند؛ دختر ميخواهد چيزي بگويد، اما لالي دستش را محکم ميفشرد تا مانعش شود. دختر به او نگاه ميکند و لالي ميگويد: «هيس!» مرد صورت دختر را رها ميکند و دور ميشود. (کتاب خالکوب آشويتس – صفحه ۵۰)
با وجود آنکه محوطه در برف و گِل مدفون شده است و هوا سرماي گزندهاي دارد، لالي سرحال است. امروز يکشنبه است. لالي و گيتا از افراد شجاعي خواهند بود که به اميد ملاقاتي کوتاه، کلامي و يا لمس دستي در محوطه قدم خواهند زد. (کتاب خالکوب آشويتس – صفحه ۸۴)
آرام خم ميشود و گل را ميچيند. فردا براي دادن اين گل به گيتا راهي پيدا خواهد کرد. به اتاقش بازميگردد و پيش از آنکه به خواب آرام و عميق بيرويايي فرو رَوَد، گل ارزشمندش را کنار تخت ميگذارد، اما صبح روز بعد وقتي بيدار ميشود، ميبيند که گلبرگها کنده شدهاند و کنار مرکز سياه گل پژمرده افتادهاند. تنها مرگ در اين مکان جريان دارد. (کتاب خالکوب آشويتس – صفحه ۱۱۴)
ماههاي آينده، وقايع ناگواري به همراه خود ميآورند. زندانيان به شکلهاي مختلفي ميميرند: تعداد زيادي از بيماري، سوءتغذيه و سرمازدگي؛ چند نفر با حصارهاي الکتريکي خودکشي ميکنند و تعدادي نيز پيش از رسيدن به حصارها با شليک گلوله نگهبانان برج مراقبت به هلاکت ميرسند. اتاقهاي گاز و کورههاي آدم سوزي بيوقفه کار ميکنند. ايستگاه خالکوبي لالي و لئون پر است از مردم بيشماري که به بيرکناو و آشويتس آورده ميشوند. (کتاب خالکوب آشويتس – صفحه ۱۵۱)
لالي تا روز بعد دوام ميآورد. وظيفه خود را در جمع آوري اجساد انجام ميدهد و در حمل يکي از کشتهشدهها به اردوگاه کمک ميکند. از خود بيزار ميشود که بيشتر از دلسوزي براي مرد مرده، به فکر درديست که جسد برايش ايجاد کرده است. چه دارد سرم ميآيد؟ (کتاب خالکوب آشويتس – صفحه ۱۸۰)
سه شبانهروز لالي و همسفر جديدش از جادههاي خراب و شهرهاي بمبارانشده ميگذرند. وقتي به پلهاي شکسته ميرسند، به ناچار به آب ميزنند. طي سفرشان افراد زيادي را سوار ميکنند. لالي در خوردن جيره غذايي که برايش گذاشتهاند صرفهجويي ميکند. اندوه عميقي براي خانواده از هم پاشيدهاش در دل حس ميکند. در همين حال، تمناي ديدار گيتا را دارد، همين کافيست تا او اميد به آينده داشته باشد. بايد پيدايش کند. به او قول داده است. (کتاب خالکوب آشويتس – صفحه ۲۴۳)
مشخصات کتاب
خالکوب آشويتس
نويسنده: هدر موريس
ترجمه: سارا حسيني معيني
انتشارات: کتاب کوله پشتي
تعداد صفحات: ۲۶۴
قيمت چاپ اول: ۳۰۰۰۰ تومان