بخشی از کتاب/ رنج وقتی معنا یافت، دیگر آزاردهنده نیست
آخرين خبر/ روزي پزشکي سالخورده که از افسردگي شديد رنج ميبرد براي معالجه و درمان نزد من آمد.
او توان اين را نداشت که با اندوه از دست دادن همسرش در دو سال پيش کنار بيايد.
نيروي چيره شدن بر اين درد و رنج را در خود نميديد.
او همسرش را بهشدت دوست ميداشت.
از دست من چه کاري ساخته بود؟
به او گفتم دکتر چه ميشد اگر شما مرده بوديد و همسرتان زنده ميماند؟
_ واي که ديگر اين خيلي بدتر بود، بيچاره او چگونه ميتوانست اينهمه درد و رنج را به تنهايي تحمل کند؟
از اين فرصت استفاده کردم و در پاسخ گفتم: دکتر پس ببينيد که اين درد و رنج نصيب او نشد، و اين شما هستيد که رنجش را به جان خريديد و اکنون بايد آن را تحمل کنيد.
سکوت کرد، تنها به آرامي دستم را فشرد و مطب را ترک کرد...
رنج وقتي معنا يافت، معنايي چون گذشت و فداکاري، ديگر آزاردهنده نيست...
معنا درماني
ويکتور فرانکل