نماد آخرین خبر

داستانک/ "تاکسی نوشت" از سروش صحت

منبع
ايبنا
بروزرسانی
داستانک/ "تاکسی نوشت" از سروش صحت

ايبنا/ ديروز وقتي سوار تاکسي شدم، راننده نگاهم کرد و پرسيد: «تو همون نيستي که هر هفته يه قصه از تاکسي و تاکسي‌سواري مي‌نويسي؟» گفتم: «بله.» راننده پرسيد: «خودت تاکسي داشتي؟» گفتم: «خير، ولي تاکسي سوار ميشم.» راننده گفت: «اگه مي‌خواي قصه تاکسي بنويسي بايد گاهي جاي راننده تاکسي بشيني.» گفتم: «نميشه که، من تاکسي ندارم.» راننده همان جا زد کنار و گفت: «بيا ده دقيقه جاي من بشين.» براي اولين بار من راننده تاکسي شدم و راننده مسافري شد که سوار تاکسي من شده بود. کمي جلوتر مردي گفت: «مستقيم.» ايستادم. مرد سوار تاکسي شد و گفت: «چه زود دوباره پاييز شد.» مردي که روي صندلي جلو نشسته بود، گفت: «بعدش زمستان ميشه، بعد عيد، بعد دوباره بهار و تابستان و پاييز.» مردي که عقب تاکسي نشسته بود، داشت اين حرف‌ها را تندتند مي‌نوشت. آن مرد همان کاري را مي‌کرد که هفته‌هاي قبل من انجام مي‌دادم. آن مرد من بودم، ولي من نبودم.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره