نماد آخرین خبر

در هر کجا پیچیده نام فاطمیون؛‌ تقدیم به هم‌نسلان باران

منبع
ايرنا
بروزرسانی
در هر کجا پیچیده نام فاطمیون؛‌ تقدیم به هم‌نسلان باران

ايرنا/ عليرضا مختارپور دبيرکل نهاد کتابخانه‌هاي عمومي کشور در يادداشتي به کتاب ابوباران (خاطرات مدافع حرم مصطفي نجيب از حضور فاطميون در نبرد سوريه) پرداخته است. اين کتاب تدوين زهرا سادات ثابتي است و انتشارات خط مقدم منتشرش کرده است.

در اين يادداشت مي خوانيم:  «استاد شهيد مرتضي مطهري در سخنراني عنصر تبليغ در نهضت حسيني از جواني ياد مي‌کنند که پدرش در عاشورا شهيد شده بود ولي مشخص نيست پدرش چه کسي بوده، آن جوان نزد اباعبدالله مي‌آيد و براي رفتن به ميدان مبارزه اجازه مي‌خواهد، حضرت اجازه نمي‌دهند و مي‌فرمايند همين که پدرش در اين ميدان شهيد شده بس است و مادر اين جوان هم در اينجا هست شايد او راضي نباشد. جوان عرض مي‌کند: يا اباعبدالله اصلاً اين شمشير را مادرم به کمر من بسته است و او مرا فرستاده و به من گفته تو هم برو به راه پدرت و جان خودت را قربان اباعبدالله کن.

آنقدر اين جوان خواهش و التماس مي‌کند تا حضرت به او اجازه مي‌دهند. وقتي اين جوان به ميدان آمد، برخلاف اغلب افراد که خودشان را به پدر و جدّشان معرفي مي‌کردند و به اصطلاح رجز  مي‌خواندند که من فلاني‌ام پسر فلاني، اين کار را نکرد بلکه طور ديگري حرف زد که در منطق گوي سبقت را از همه ربود اين جوان به وسط ميدان که رسيد فرياد زد:

اميري حسينٌ و نِعْمَ الأمير                  

سُرورُ فواد البَشيرِ النّذير

يعني اي مردم اگر مي‌خواهيد مرا بشناسيد من آن کسي هستم که آقاي او حسين است، همان حسيني که مايه خوشحالي قلب پيغمبر(ص) است.

ابوباران: خاطرات مدافع حرم مصطفي نجيب از جوانان غيور افغانستان است که با پيوستن به فاطميون براي دفاع از حرم به سوريه مي‌رود و در مبارزات سخت و طاقت‌فرسا حضوري فعال دارد؛ شرح زندگي سخت اين جوان متولد ۱۳۶۲ در تهران امّا عليرغم چهل سال اقامت پدر و مادرش در ايران همچنان غيرايراني محسوب شدن در ايران و مهاجرت هاي قانوني و غيرقانوني براي رسيدن به زندگي‌اي با حداقل امکانات، بيماري‌ها و تحمل شرايط سخت که همه شرايط به‌ظاهر لازم را براي نااميدي و افسردگي دارد و سرانجام در سي سالگي با ديدن تصويري از رزمندگان افغانستاني در سوريه با پيشاني‌بند «لبيک يا زينب»

برقي از منزل ليلي بدرخشيد سحر

وه که با خرمن مجنون دل‌افگار چه کرد

مسير حيات طيّبه‌ او آغاز مي‌شود و حضور متناوب و مکرّر او در جبهه‌هاي دفاع از حرم و حريم دين و اهل‌بيت عصمت و طهارت (ع) تا پايان ۱۳۹۷ ادامه مي‌يابد و نوروز ۱۳۹۸ براي مراقبت از مادرش که دچار بيماري شده به ايران بازمي‌گردد.

نکته‌ ديگر اينکه از ۳۳۶ صفحه اين کتاب تنها ۴۶ صفحه به شرح زندگي مصطفي قبل از پيوستن به فاطميون اختصاص دارد و تمام ۲۹۰ صفحه‌ بعد بيانگر ماجراهاي نبردها و شکست و پيروزي‌هاي متعدد و تلخ و شيرين مدافعان حرم در سوريه مي‌باشد.

در ميان تمام رزمندگان مدافع حرم، فاطميون وضع خاصي دارد.

بعضي از عزيزان فاطميون از افغانستان و برخي از همان عزيزان داوطلبانه از ايران يا کشورهاي ديگر براي دفاع از حرم به سوريه عزيمت کردند.

همچنان و به‌رغم تأکيدات رهبر معظّم انقلاب اسلامي، بسياري عزيزان افغانستاني در ايران با مشکلات عديده اعمّ از اجازه کار، اقامت، تحصيل فرزندان و...مواجهند امّا مطالعه‌ي اين کتاب و شرح مجاهدت‌هاي ديگر مدافعان و شهداي حرم از فاطميون نشان مي‌دهد اين فرزندان غيور اسلام هرگز مشکلات موجود و تنگناهاي اقتصادي و معيشتي را بهانه‌اي براي ترک وظيفه‌ ايماني خود قرار ندادند و عليرغم مظلوميت ها و محدوديت هاي متعدد، حماسه‌هايي را در دفاع از ديانت و انسانيت و آزادگي خلق کردند که هنوز براي نسل حاضر و مردم جهان شناخته شده نيست، و تنها با گذشت سال ها و فاصله گرفتن از کوران حوادث و البته با انتشار کتاب هايي نظير ابوباران و توليد محصولات فرهنگي هنري متعدد و مستند، اندک‌اندک پرده از اين صحنه‌ باشکوه غيرت و مردانگي و مروّت کنار مي‌رود و همه‌ انسان‌هاي سليم و آزاده را به تحسين وامي‌دارد.

براي نمونه بنگريد به آنچه در اين کتاب درباره‌ شهيد ابوحامد يکي از فرماندهان فاطميون آمده است. ابوحامد مجاهدي مهربان امّا قاطع و دلسوز و حاضر در صحنه‌هاي نبرد است که بارها اين اشعار سوزناک امّا حماسي جناب محمدکاظم کاظمي شاعر ارزشمند افغانستاني را که در زمان ديگري و براي موضوع ديگري سروده شده در جمع فاطميون مي‌خوانده:

غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت

پياده آمده بودم، پياده خواهم رفت

منم تمام افق را به رنج گرديده

منم که هر که مرا ديده، در گذر ديده

چگونه باز نگردم، که سنگرم آنجاست

چگونه؟ آه، مزار برادرم آنجاست

چگونه بازنگردم که مسجد و محراب

و تيغ، منتظر بوسه بر سرم آنجاست

و سرانجام ابوحامد در دفاع از حرم به شهادت مي‌رسد.

در کتاب ابوباران حجم انبوهي از فعاليت ها و مجاهدت ها و دشواري‌هاي مدافعان حرم به اختصار در کنار هم چيده شده و در هر چند صفحه خبر از شهادت يک يا چندتن از مدافعان حرم آمده، چهره‌هاي تابناکي که در آسمان جهان معاصر و تاريخ اسلام مي‌درخشند و تا ابد درخشان خواهند ماند.

همانند همان جوان روز عاشورا، شهرت‌ اغلب اين شهدا و مدافعان حرم نه به اسم و مسئوليت بلکه به مدافع حرم بودن است.

در ميان صفحات سراسر مبارزه و جهاد و مقاومت و دفاع از دين و آيين و آزادگي، حوادث و وقايع متعدد خواندني و جذاب نيز قابل توجه است از شوخي‌هاي ميان مدافعان حرم، تا مسير اشتباه راننده‌اي که آب ميوه‌هاي خنک را به منطقه‌ دشمن مي‌رساند و خود زخمي شده و به زحمت بازمي‌گردد، تا رزمنده‌اي ايراني که چون اجازه اعزام به او نمي‌دهند با تغيير نام و هويت، خود را يک رزمنده افغانستاني جا مي‌زند و به فاطميون مي‌پيوندد، تا مقاومت روستائيان اهل سنّت در برابر داعش، و توزيع غذا توسط مدافعان حرم در بين آنان، و از همه جالبتر ماجراي عقد مصطفي نجيب در مرخصي از سوريه و بازگشت به منطقه تا ازدواج مصطفي و بعد همراه بردن همسر باردارش به سوريه و دعا در زير باران به توصيه روحاني مقر، براي سلامتي همسر و اجابت اين دعا و سرانجام نامگذاري دختر نازنين مصطفي به نام باران به همين مناسبت.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar