«اعجاز اربعین» سرودهای تازه از ناصر صبا

ايبنا/ ناصر صبا را پيش از آنکه به عنوان مدير عامل شمسا بشناسند مولفي اهل ذوق است که سالها در سرودن و نظم شعرهاي اجتماعي فعاليت دارد. سبک شعري صبا، شيوهاي منحصر بفرد و ويژه وجود دارد و وي را از ديگر شاعران معاصر متمايز ميسازد. وي از دوران دبيرستان به ادبيات علاقهمند شده و شعر ميگفته است. 3- 4 کتاب درباره سفرهاي زيارتي نوشته است و تاکنون حدود 63 کتاب درباره واقعه عاشورا و امام حسين و... نوشته است.
به تازگي صبا درباره اربعين امام حسين شعري سروده که در ادامه ميخوانيد:
در عزاي شاه دين در اربعين / ميروم تا کوي فردوس برين
رو به سوي سرزمين کربلا / سرزميني را که شد دار الشفاء
بين زوار خويش را جام ميکنم/ صحنه زيبا تماشا ميکنم
ديده بودم مردم با اشتياق/ در خيابان و بيابان عراق
مؤمنانِ عاشقِ اهلِ ولا / ميروند پاي پياده کربلا
زائران مخلص و اهل يقين/ پابرهنه ميروند در اربعين
کودک و پير و جوان با عشق و شور/ ميروند مانند موسي کوه طور
در خيابانها جمعيت موج داشت/ چون سفينه در فضايي اوج داشت
موج موج و فوج فوج و کوچ کوچ/ فارس و اترک و عرب، کرد و بلوچ
صحنههاي بيريا و با خدا/ ميبَرد ما را به درياي صفا
پرچم سبز و سياه در دستِشان/ کرده است عشق حسيني مستشان!
بر زبان و بر دو لبهاي همه/ ذکر زيباي حسينِ فاطمه
«سيستاني» سيد پاک خدا/ داده است فقط براي کربلا
«وارد کرب و بلا گر ميشويد/ داخلِ دريايِ کوثر ميشويد
چون بنوشيد آبِ فردوس برين/ واجبي نيست تا بمانيد اربعين
گر نميشد صادر اين فتواي ناب/ کربلا پيدا نميشد جايِ خواب!
ديده بودم کودکان شيرخوار/ در صف کالسکهها مثل قطار
کاروان مادران باحجاب/ آمدند تا کربلا بهر ثواب
اين عزيزان پا برهنه يا به کفش/ دوششان ساکهاي سنگين است و غفش
ميزنند هرگام زيبايي به پيش/ فرسخ اندر فرسخي با پاي خويش
بين راه کالسکه چرخش ميشکست/ بچه بر روي زمين هم مينشست
عدهاي تعمير کردند چرخشان/ تا نماند بين راه اين کودکان
من نميدانم چه عشقي در دل است/ هر قدم يک موک و يک منزل است
موکب عباس يا امالبنين/ ميپذيرند زائران در هر سنين
در پذيرايي ميان موکبات/ ميدهنتد بر عاشقان آب نبات
آن يکي در موکبش نان ميدهد/ چاي و ماهي، مرغ بريان ميدهد
و آن دگر با خواهش و با التماس/ ميپذيرد زائران عام و عاص
دست به سنه ميشوند ليل و نهار/ صلواتي ميدهند شام و ناهار
وسط روز هم پذيرايي کنند/ با کمال احترام راهي کنند
هر قبيله يا عشيره در مسير/ ميشود با زائران يار و نصير
در دلِ شب زائران را جا دهند/ در ميان خانهها مأوار دهند
در سحرگاه ميزبانان باوقار/ زائران را آورند جاي قرار
اين نبازم عشق و شور عاشقان/ ميکنند جان را فداي زائران
دارد آقا صد هزاران مشتري/ در ميان ناتوان و ويلچري
کفش را با واکس ارزش ميدهند/ پاي خسته را نوازش ميدهند
ديدهام صد آبله در هرکجا/ پاي مردم از نجف تا کربلا
عاشقان ديگري با يک سرنگ/ ميکشيدند آب پا را بيدرنگ
محشري ديدم پر از قالو بَلي/ کيلومترها در مسير کربلا
هرچه اينجا شور و غوغا ميشود/ يا حسين! عشق تو معنا ميشود
من نميخواهم دهم شرحِ بيان/ هم قلم قاصر بُوَد هم اين زبان
من قلم از جيب خود وا کردهام/ آنچه را ديدم هوايدا کردهام
اي صبا اين اربعين هم گذشت/ تا چه باشد سال ديگر سرگذشت
نظم دلجوي تو بهرِ زائران/ ميگشايد دل به روي دلبران
دلبري کردي که يک شاعر شدي/ در حريم کربلا ظاهر شدي
هرچه ديدي با بصيرت ديدهاي/ ديدنيهاي سفر سنجيدهاي
قطره بود وارد دريا شدي/ در شکوه اربعين پيدا شدي