شاعری که سرقت ادبی شهریار را رو کرد!
باشگاه خبرنگاران/ محمدرضا شفيعي کدکني استاد دانشگاه تهران، پژوهشگر، نسخهشناس و نسخهدان، مصحح، منتقد ادبي و شاعر، علاقه خاصي به خراسان و سبک خراساني دارد و زبان شعرش نيز زبان خراساني است. ردپاي اين علاقه را ميتوان در آثار تصحيحي و تحقيقي اش درباره «عطار»، «ابوسعيد ابوالخير»، «سنايي» و «مولوي» که بخش زيادي از فعاليت هايش را شامل ميشود مشاهده کرد.
شفيعي کدکني جمع بين محقق، منتقد و شاعر است. گرچه دانشش در نسخهشناسي و تصحيح متون کممانند است، اما نظرات او درباره موضوعها و چهرههاي ادبيات فارسي با نقدهايي روبهرو شده است. از جمله آنها ميتوان به نظرهايش در کتاب «با چراغ و آينه» اشاره کرد. او نظرهاي جنجال برانگيزي درباره ريشههاي شعر معاصر در اين کتاب ارائه ميکند.
شفيعي کدکني شعري از فرخي سيستاني را با مطلع «ز باغ اي باغبان ما را همي بوي بهار آيد»، در کتاب فارسي يکي از همبازيهايش ميخواند و کتاب را در يکي از کتابفروشيهاي مشهد پيدا ميکند. کتابفروش که جواني انقلابي بود از ديدن کودک ده، دوازده سالهاي که براي خريدن ديوان فرخي سيستاني مراجعه کرده است متعجب شده و به او ميگويد «ديوان او فقط مدح سلاطين است. قيمتش هم گران است. من يک فرخي ديگر به تو ميدهم که هم براي مردم، آزادي و مبارزه شعر گفته و هم قيمتش سه تومان است».
شفيعي پولش را ميدهد و با نسخهاي از «ديوان فرخي يزدي» به خانه باز ميگردد. به قول خودش «تا رسيدم خانه هم مقدمه را خوانده بودم و هم مقدار زيادي از شعرهايش را.»
شفيعي بعدها زماني که سيزده چهاردهساله بوده تحتتأثير فرخي مخمسي براي محمد مصدق ميسرايد. در سالهاي بعد از کودتاي ۲۸مرداد شاعري با غزلهايي درخشان به نام «شهريار» ظهور کرد. شهريار دربارهاش ميگفت «او استاد شعر و ادب و پير طريقت است». شفيعي ميگويد «من نيز بهمانند همه از دلباختگان غزلهاي شورانگيز اين پيرمرد گرديدم. تا اينکه پس از مدتي هنگام مطالعه يکي از تذکرهها چند بيت از شعرهاي اين پيرمرد بزرگوار معاصر را در شرح احوال «حزين لاهيجي» يافتم».
شفيعي که در ابتدا فکر ميکرد شاعر معاصر از «حزين لاهيجي» تضمين آورده است، با تکرار اين موضوع در بقيه شعرهاي او به صحت امر مشکوک مي شود. به ديوان حزين مراجعه ميکند و متوجه ميشود تمام غزلهاي برجسته اين شاعر بزرگ معاصر بدون کوچکترين تغييري در «ديوان حزين» موجود است.
شفيعي که در آن زمان صفحه ادبي روزنامه خراسان را اداره ميکرد، در مقالهاي در اين روزنامه موضوع را اعلام عمومي ميکند. پس از مشخصشدن موضوع، پيرمرد آن را به «کشف و کرامت» حواله ميدهد و ميگويد «حزين مرا در خواب مخاطب قرار داد؛ من شاعر بزرگي هستم؛ اما سخت در گمنامي ماندهام. تو اين غزلها را به نام خودت منتشر کن و آنگاه که به کمال شهرت رسيد، در يک اعترافنامه يادآور شو که اين شعرها از حزين است و من در خواب از او مأموريت يافتم. اما قبلاز اينکه من آن اعترافنامه را منتشر کنم، اين شاعر جوان خراساني اين کار را انجام داد.»
يکي از اساتيد شفيعي کدکني «شيخهاشم قزويني» از کساني است که بيشترين تأثير را بر او داشت. او علاوهبر فقه و اصول عملاً بيرون آمدن از «تنگنظريهاي قرون وسطايي» و تعصب نداشتن در يادگيري را به او آموخت. دومين شخصيت شاخصي که در تکوين شخصيت شفيعي کدکني نقش مهمي داشت، محمدتقي اديب نيشابوري معروف به اديب دوم بود که علاوه بر تدريس متون قديمه، با استناد به اشعار شعراي کلاسيک نوعي ادب تطبيقي را به طلاب جوان ميآموخت. شفيعي بخش عظيمي از آموختههاي خود را در شعر فارسي و عربي حاصل تعليمات او ميداند.
از جمله ديگر کساني که شفيعي در درس او حاضر ميشد «آيتالله ميلاني» است. او که از نجف به مشهد آمده بود در آنجا ماندگار ميشود. شفيعي در درس خارج از فقه ميلاني بيش از سه سال حضور داشت. حتي در سال اول حضور در دانشکده ادبيات دانشگاه مشهد نيز به حضور در درس او ادامه داد.
مادرش حافظهاي قوي و طبعي شاعرانه داشت و عربي و فارسي را بهخوبي ميدانست. اما طبق سنت قديميها که زن را از يادگيري نوشتن منع ميکردند، فقط ميتوانسته بخواند و به گفته شفيعي «نه تنها خوب بلکه بهکمال. تمام کتابهاي خانه را با حافظه خيلي وحشتناک خوانده بود و در حفظ داشت». هر چه کتاب شعر در دسترس داشته مانند مثنوي معنوي، شاهنامه، کليات سعدي و... را ميخوانده و ديوان حافظ را از حفظ بوده است. مادر شعرهايي بسيار لطيف در مدح ائمه ميسروده و پسر با خط کودکانه خود آنها را مينوشته است.