
توران خانم، دنیای خودش را با دنیای کودکان گره زد

ايرنا/ چهارسال پيش، درست همين ساعات بود که «توران ميرهاديِ» هشتادونُه ساله چشم از جهان فروبست. کسي که زندگياش را وقف تعليم و تربيت کرد و به قول «يلدا ابتهاج» دنياي خودش را با دنياي کودکان گره زد.
يلدا ابتهاج درباره ميرهادي گفت: از بچگي در خانهمان، آدمهاي زيادي ميديدم و خيلي تماشايشان ميکردم ولي بهعنوان يک کودک بهخصوص از سنين دبستان به بعد، توران ميرهادي از نظر ظاهر و حتي راهرفتن و لباسپوشيدن برايم خيلي متفاوت بود با آنچه معمولا در زنها ميديدم. تورانخانم براي من يک نمونه ويژه بود و هميشه با حظ او را نگاه ميکردم و کمکم برايم جا افتاد، چيزي پسِ اين ظاهر است که مرا شيفته خود کرده است. او بهمرور برايم سرمشقِ زنبودن شد و سبب اصلياش، بهخاطر تواناييهايش در ارتباط با انسانها، چه کودک و چه بزرگسال بود. در رفتار و منش او تفاوتي بين انسانها گذاشته نميشد. گرچه هميشه مادرم را تحسين ميکردم تواناييهاي او و محبت و مهرباني و عاطفه و خردي که از او ميديدم، برايم سرمشق بود.
او اضافه کرد: درون خانه، سايه - نه بهعنوان پدر، بلکه در جايگاه يک انسان - و بيرون از خانه، تورانخانم الگو بودند. مثلا در تماشاي شکوه درختي که ميبينيد ديگر نميگوييد چه نوع درختي است و چند متر است و چند شاخه دارد، بلکه برايتان موجودي است استوار و در تماشا با شکوهي روبهرو هستيد. ايندو، واقعيتهاي مقابلم بودند.
ابتهاج ادامه داد: تورانخانم برايم ايران است. چون او از سن کم به ما منتقل کرد، مدرسه را، زمين و ساختمان آن را و حتي بچهها را دوست داشته باشيم. اگرچه ساختمان مدرسه (کودکستان و دبستان) فرهاد قديمي و مدرسه ملي (خصوصي) بود و امکانات ويژهاي نداشت، ما را متوجه کرد چگونه دبستانمان را دوست داشته باشيم و به همين خاطر با ميل و علاقه به مدرسه ميرفتيم. مدرسه فرهاد، اولين جايي بود که ياد گرفتم ايران رادوست داشته باشم واين از آنجا پايهاش گذاشته شد. آموزش او، تعليم و تربيتِ درون خانه را تکميل کرد. او براي من نماد زني از نسل قديم بود و آنچه درک کردم، حکايت از ايران داشت و تورانخانم به ما ياد داد احترام بگذاريم و اين ايراني است که من دوست دارم.

فرزندِ اميرهوشنگ ابتهاج (ه.ا.سايه) بيان کرد: افراد مشخصي ميتوانند دريادل دريايي باشند که از سختيها بگذرند و زندگي خود را وسيعتر در اختيار ديگران قرار دهند. تا روز آخري که ديدمش، ميگفت من نميخواهم چيزي با خودم ببرم و هرچه هست ميگذارم. اين وسعت نگاه، همان چيزي است که از بچگي از او ياد گرفتم و ميتوانم ايران را در او جاي دهم و با دريچه او به دنيا نگاه کنم که احترام بگذارم و قدر بدانم.
او افزود: هميشه آزويم اين بود مثل او باشم که براي هزارانبچه فعاليت کنم و و در زمينه تعليم و تربيت فعاليت کنم. او توانست معلم باشد و دنياي خودش را با دنياي کودکان گره بزند و و با آنها ارتباط تنگاتنگ داشته باشد. او تکتک بچهها را ميشناخت و با روحياتشان آشنا بود و حتي تمام روحيات مرا تا همين سن ميشناخت.
ابتهاج درباره جمله معروف او که گفته بود: «غم بزرگ را به کاري بزرگ تبديل کنيم»، اظهار کرد: راه من را همين جمله تعيين کرده که وقتي در بحرانهاي زندگي قرار گرفتم، از غم عبور کنم و آن را به چيزي بهتر تبديل کنم. در يکي از مقاطع، حرف او در خاطرم ماند که بتوانم فرزندم را بهخوبي بزرگ کنم و از بحران عبور کنم. شد و آن زمان، کار بزرگ برايم، پرورش فرزندم بود. او هميشه تأکيد داشت، تسليم شرايط اندوه نشويد و متوقف نشويد. روز درگذشت او مصادف با زادروز دخترم است و امروز که چهارمين سال درگذشت توران ميرهادي است، دخترم، هجدهساله ميشود.
سيده توران ميرهادي (۱۳۰۶ تا ۱۳۹۵) استاد ادبيات کودک، نويسنده و کارشناس آموزش و پرورش و پايه گذار مجتمع آموزشي تجربي فرهاد، از بنيانگذاران شوراي کتاب کودک و بنيانگذار فرهنگنامه کودکان و نوجوانان بود. وي بيش از شصت سال در گستره آموزش و پرورش و فرهنگ و ادبيات کودکان کوشيد و در اين راه يکي از چهرههاي تأثيرگذار سده کنوني ايران بودهاست.